حضرت یحیی بن زكریا (ع) یكی از پیامبران بنی اسرائیل است كه نام مباركش پنج بار در قرآن آمده است.
چنان كه قبلاً ذكر شد، حضرت زكریا (ع) با بانویی به نام ایشاع (یا حنانه) خاله حضرت مریم ـ علیها السلام ـ ازدواج كرد. سالها گذشت و هر دو به سن پیری رسیدند ولی دارای فرزند نشدند.
سرانجام زكریا (ع) در كنار محراب مریم (ع) غذاها و میوههای بهشتی دید، دریافت كه باید امیدوار به خدا بود، با این كه 120 سال از عمرش گذشته بود و همسرش 98 سال داشت(1) از درگاه خداوند تقاضای داشتن فرزند كرد. سرانجام فرشتگان به او بشارت دادند كه خداوند پسری به نام یحیی (ع) به تو عطا خواهد كرد، و چنین نامی تاكنون كسی نداشته است.(2)
حضرت یحیی (ع) در كودكی به مقام نبوت رسید، و خداوند در همین سن آن چنان او را از عقل و درایت و هوش برخوردار نمود كه شایستگی مقام نبوت را پیدا كرد.
مقام یحیی (ع) در پیشگاه خداوند آن چنان در سطح بالایی است كه خداوند میفرماید:
«وَ سَلامٌ عَلَیهِ یوْمَ وُلِدَ وَ یوْمَ یمُوتُ وَ یوْمَ یبْعَثُ حَیا؛
و سلام بر او آن روز كه تولد یافت، و آن روز كه میمیرد، و آن روز كه زنده و برانگیخته میشود.»(3)
از امتیازات حضرت یحیی (ع) این كه: خداوند او را به عنوان تصدیق كننده نبوت حضرت مسیح (ع) و به عنوان رهبر، و بسیار عفیف و پرهیزكار و پیامبری از صالحان، معرفی میكند.(4)
گر چه از ظاهر آیه 12 سوره مریم استفاده میشود كه او دارای كتاب مستقل بوده، ولی منظور از كتاب در این آیه، همان تورات است. او مروج آیین موسی (ع) بود، وقتی كه عیسی (ع) به مقام نبوت رسید، به او ایمان آورد، و مروج آیین حضرت مسیح (ع) گردید.
حضرت یحیی (ع) سه سال یا شش ماه از حضرت عیسی (ع) بزرگتر بود.(5)
شباهت عیسی (ع) و یحیی (ع) و همدلی آنها با همدیگر:
حضرت یحیی (ع) و حضرت مسیح (ع) نسبت به هم شباهتهایی در امور زیر داشتند:
زهد و پارسایی فوق العاده.
ترك ازدواج، كه آنها براثر شرایط خاص زندگی برای تبلیغ احكام الهی مجبور به سفرهایی بودند و ناچار مجرد زندگی میكردند.
تولد اعجاز آمیز، كه یحیی در سنین پیری پدر و مادر، از آنها به دنیا آمد، و عیسی (ع) بدون پدر متولد شد.
یحیی و عیسی، با همدیگر خویشاوندی نزدیك داشتند (یحیی پسر خاله حضرت مریم (ع) مادر عیسی (ع) بود.)
شباهت دیگر این كه هر دو در كودكی به مقام نبوت رسیدند.
یحیی و عیسی (ع) با همدیگر الفت و انس خاصی داشتند، و هم چون دو برادر عرفانی، ارتباط تنگاتنگی در میانشان بود. تا آن جا كه در روایت آمده:
مدتی پس از فوت حضرت یحیی (ع) ، حضرت عیسی (ع) كه از فراق او دلتنگ شده بود، كنار قبر یحیی (ع) آمد و از درگاه خدا خواست تا یحیی (ع) را زنده كند. دعایش به اجابت رسید، یحیی (ع) زنده شد و از میان قبر بیرون آمد و به عیسی (ع) گفت: «از من چه میخواهی؟»
عیسی (ع) گفت: «اُرید ان تؤبسنی كما كنتُ فی الدنیا؛ میخواهم با من انس و الفت بگیری همان گونه كه در دنیا با هم مأنوس بودیم.»
یحیی (ع) گفت: «ای عیسی! هنوز از مرارت و سختی مرگ، آرامش نیافتهام، میخواهی مرا به دنیا برگردانی! تا بار دیگر به سختی مرگ مبتلا شوم.»
این را گفت و سپس به قبر خود باز گشت.(6)
در روایات معراج آمده، پیامبر اسلام فرمود: در شب معراج هنگام سیر در آسمانها، وقتی كه به آسمان دوم رسیدم، ناگاه دو مرد شبیه هم را دیدم، به جبرئیل گفتم: اینها كیستند؟ گفت: «دو پسرخاله همدیگر، یحیی و عیسی (ع) هستند.»
بر آنها سلام كردم، و آنها بر من سلام كردند، برای آنها از درگاه خدا طلب آمرزش كردم، آنها نیز برای من طلب آمرزش نمودند، و به من گفتند:
«مرحباً بالاَخِ الصالح و النبی الصالح؛
آفرین بر برادر شایسته و پیغمبر شایسته.»(7)
از شباهتهای یحیی (ع) با عیسی (ع) این كه یحیی (ع) را طاغوت زمانش كشت و سرش را از بدنش جدا كرد.
در مورد حضرت مسیح (ع) نیز طاغوتیان زمان میخواستند او را به دار آویزان كنند، كه اشتباهی رخ داد و شخص دیگری را به جای عیسی (ع) كشتند، و عیسی (ع) به سوی آسمانها صعود نمود.
پیامبری حضرت یحیی (ع) در خردسالی
در آیه 12 سوره مریم میخوانیم؛ خداوند میفرماید: «یا یحْیى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّهٍ وَ آتَیناهُ الْحُكْمَ صَبِیا؛ ای یحیی!
كتاب (خدا) را با قوت بگیر و ما فرمان نبوت را در كودكی به او دادیم.»
حضرت زكریا (ع) وقتی كه به شهادت رسید، حضرت یحیی (ع) خردسال بود، مقام نبوت به او رسید.(8)
و این از امتیازات حضرت یحیی (ع) است كه نخستین پیامبری بود كه در كودكی به پیامبری رسید.
درست است كه دوران شكوفایی عقل انسان معمولاً حد و مرز خاصی دارد، ولی میدانیم كه همیشه در میان انسانها افراد استثنایی وجود دارند. چه مانعی دارد كه خداوند در شرایط خاصی، بعضی از پیامبران یا امامان ـ علیهم السلام ـ را در همان خردسالی، شایسته مقامات عالی كند.
تحلیل و بررسی كوتاه سخن آن كه در مورد پاسخ به این سؤال كه چگونه انسان خردسال به مقام نبوت و امامت میرسد، ما دو پاسخ پیش رو داریم:
1. به آنان كه به خدای قادر و حكیم معتقدند، میگوییم: چه مانعی دارد خداوند با آن قدرت و حكمت مطلقهای كه دارد، براساس مصالحی، شخصی را در خردسالی به مقام نبوت یا امامت برساند. چنان كه مطابق قرآن، خداوند حضرت عیسی و یحیی ـ علیهما السلام ـ را در دوران كودكی به مقام نبوت رسانید؛ و به استناد قرآن، عیسی (ع) در گهواره سخن گفت و فرمود:
«من بنده خدایم، خداوند به من كتاب آسمانی داد و مرا پیامبر نمود».(9)
و در مورد یحیی (ع) فرمود: «یا یحْیى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّهٍ وَ آتَیناهُ الْحُكْمَ صَبِیا؛ ای یحیی! كتاب (خدا) را با قوت بگیر، و ما فرمان نبوت را در كودكی به او دادیم.»(10)
امام جواد (ع) برای یكی از یاران خود به نام علی بن اسباط، به همین آیه استدلال كرد، و پس از ذكر آیه فرمود:
«كاری را كه خداوند در مسأله امامت كرده؛ همانند كاری است كه در مسأله نبوت كرده است. همان گونه كه ممكن است خداوند حكمت را در چهل سالگی به انسانی بدهد، ممكن است كه حكمت را در كودكی به انسانی دیگر عطا فرماید.»(11)
2. در طول تاریخ دیده شده است كه برخی از كودكان رشد فكری فوق العادهای داشتهاند، گاه افرادی در سنین كمتر از ده سال، نابغه شدهاند و از رشد و عقل و درك ممتاز و استثنایی برخوردار بودهاند، این موضوع بیانگر آن است كه شایستگی مقامهای ارجمند، مانند مقام امامت برای بعضی از كودكان محال نیست كه آن را غیر ممكن سازد، در این زمینه نمونههایی فراوان وجود دارد، كه برای تقریب اذهان به ذكر سه نمونه زیر میپردازیم.
نمونههای استثنایی از خردسالان نابغه
1. در حالات حسین بن عبدالله بن سینا معروف به شیخ الرئیس ابوعلی سینا، (373ـ427 هـ.ق) نقل كردهاند كه خود در شرح حال خود گفت:
«در ده سالگی آن قدر از علوم مختلف را فرا گرفتم كه مردم بخارا از استعداد سرشار من، شگفت زده شده بودند. در دوازده سالگی بر مسند فتوا نشستم، و در شانزده سالگی كتاب قانون را در علم طب نوشتم، و بیماری نوح بن منصور رئیس دولت سامانی را كه همه اطبا از درمانش عاجز شده بودند، درمان نمودم. او به این خاطر، امكانات فرهنگی بسیار در اختیارم گذاشت، شب و روز به بررسی و مطالعه پرداختم. هنگامی كه به بیست و چهار سالگی رسیدم، همه علوم جهان را میدانستم و چنین میاندیشیدم كه علم و دانشی وجود ندارد كه من به آن دست نیافته باشم.»(12)
2. نمونه دیگر یكی از دانشمندان غرب به نام «توماس یونگ» است كه در دو سالگی خواندن و نوشتن را میدانست، و در هشت سالگی به تنهایی به آموختن ریاضیات پرداخت، و به امتیازات استثنایی و اعجاب انگیزی دست یافت.(13)
3. نمونه دیگر كه در عصر حاضر رخ داده و بسیار عجیب است و پاسخ به سؤال فوق را به طور عینی و گویا تبیین میكند، مربوط به كودكی به نام آقای سید محمد حسین طباطبایی، فرزند حجه الاسلام آقای سید محمد مهدی طباطبائی، ساكن قم است. آقای سید محمد حسین طباطبائی استعداد و حافظه فوق العاده و استثنایی دارد و مصاحبه با این كودك چندین بار از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش شده است، و در حوزه علمیه قم به تحصیل دروس مقدماتی حوزوی مشغول است. در پنج و نیم سالگی حافظ همه قرآن شد، جالب این كه علاوه بر حفظ قرآن، آن چنان بر آیات قرآن و معانی آیات مسلط است، كه اگر ترجمه آیهای برای او خوانده شود، او متن آیه را تلاوت میكند و ترجمه هر آیه از آیات قرآن را میداند، از همه مهمتر این كه انس عمیق او با آیات قرآن به گونهای است كه پرسشهایی كه از او میشود، با آیات قرآن، به آنها پاسخ میدهد.
ادامه دارد...
-------------------------------------------
پى نوشتها:
(1). مجمع البیان، 1 و 2، ص 439.
(2). مریم،7؛ آل عمران، 39.
(3). مریم، 15.
(4). آل عمران، 39.
(5). بحار، ج 14، ص 189.
(6). فروع كافی، ج 1، ص 72؛ بحار، ج 14، ص 187.
(7). بحار، ج 18، ص 325.
(8). نور الثقلین، ج 3، ص 325. این قول بنابر آن است كه زكریا (ع) در این هنگام از دنیا رفته است.
(9). مریم، 30.
(10). مریم، 12.
(11). اصول كافی، ج 1، ص 494.
(12). الكنی و الالقاب، ج 1، ص 494.
(13). تاریخ علوم پی یر روسو، ص 432.