یکی از ادعاهای بابیان و بهائیان، «امی بودن»۱ علی محمد شیرازی است. جوان ۲۵ ساله ای که در سال ۱۲۶۰ ادعای بابیت مهدی موعود (عج) را کرد؛ یعنی هر که می خواهد به مهدی موعود و امام زمان (عج) برسد، باید از طریق من وارد شود.
بهائیان در برابر استدلال کسانی که امی بودن باب را قبول ندارد، می گویند: «چون شما معارف والای کتب حضرت نقطه (علی محمد باب) را نمی فهمید، او اُمی است.»
این استدلال، هیچ پایه و اساس مستحکمی ندارد، زیرا نه به نقل استوار است نه به نقل. نفهمیدن دلیل بر امی بودن نیست. در زمان پیامبر اسلام (ص) کفار و مشرکان، حضرت را ساحر و شاعر می خواندند، این نه به این معناست که چون نمی فهمیدند، ایشان را ساحر و شاعر می خواندند، بلکه چون می فهمیدند که جملاتی که بر زبان ایشان جاری می شود، «وحی» است، می لرزیدند و در برابرش ناتوان می شدند و تهمت سحر و شعر می زدند؛ پس نفهمیدن، دلیل بر امی بودن نیست. بله بسیاری از جملاتی که در آثار علی محمد باب نوشته شده است، قابل فهم نیست که زیرا یا کلماتش مهمل است یا غلط املایی و ادبی دارد یا فارسی و عربی مخلوط است و …؛ مانند جمله: «سجیجاً لسازجین».
عبد البهاء درباره امی بودن باب می نویسد: «حضرت اعلی روحی له الفداء در سن جوانی، یعنی ۲۵ سال از عمر مبارکش گذشته بود که قیام به امر فرمودند و در میان طائفه شیعیان، مسلم است که ابداً حضرت در هیچ مدرسه ای تحصیل نفرمودند و نزد کسی اکتساب علوم نکردند و جمیع اهل شیراز گاهی داده اند.»۲ پاسخ این نوشته عباس افندی را به دو بخش اجمالی و تفصیلی تقسیم می کنیم:
در پاسخ اجمالی تنها به این جمله بسنده می کنیم که: «دومین سرکرده بهائیت، به استناد کدام منبع، امی بودن علی محمد باب را نزد شیعیان مسلم می داند؟»
در پاسخ تفصیلی به درس خوانده بودن علی محمد باب شیرازی می پردازیم و از منابع بابیت و بهائیت به اسنادی اشاره می کنیم که اُمی نبودن علی محمد را اثبات می کند:
۱. خود علی محمد در کتاب بیان، که نزد بهائیان از تقدس بالایی برخوردار است می نویسد: «قل ان یا محمد معلمی، فلا تضربنی قبل ان یقضی علی خمسه سنه و لو بطرف عین فان قلبی دقیق و رقیق و بعد ذلک ادبنی و لا تخرجنی عن…و إذا أرَدتَ ضَرباً فَلا تَتَجاوزَ عَن الخَمس ولا تَضرِب عَلی اللَّحم…»۳ در این نوشته، علی محمد باب، به کتک هایی اشاره می کند که ملا محمد عابد، معلم مکتب خانه اش به او می زده است. باب در نوشته خود، صراحتاً از کلمه «معلمی»، یعنی معلم من استفاده می کند.
۲. نبیل زرندی در کتاب تاریخ خود می نویسد: «حضرت باب بعد از فوت پدر در دامن مهر خال بزرگوار خود جناب حاجی ميرزا سيّد علی پرورش يافتند جناب خال يکی از شهدای امر است. خال حضرت باب ايشان را برای درس خواندن نزد شيخ عابد بردند. هر چند حضرت باب بدرس خواندن ميل نداشتند؛ ولی برای آنکه بميل خال بزرگوار رفتار کنند، بمکتب شيخ عابد تشريف بردند. شيخ عابد مرد پرهيزکار محترمی بود و از شاگردان شيخ احمد و سيّد کاظم رشتی بشمار ميرفت.»۴ در این نوشته نیز مکتب رفتن و درس خواندن علی محمد ثبت شده است.
۳. فاضل مازندرانی درباره معنای واژه «امی» می نویسد: «امی: تحصیل علم ناکرده. امیه -امی بودن- در قرآن، حضرت پیغمبر و امت عرب بدین نام مذکورند.»۵
۴. فاضل همچنین درباره تحصیل باب می نویسد: «در توقیعی است: (و اما ما رأیت من آیات معلمی…) که مراد از معلم حاجی سید کاظم رشتی می باشد.»۶
۵. مازندرانی درباره شیوه تحصیل باب نیز می نویسد: «و چون تلمذ سید باب، بصغر سن در مکتب شیراز، نزد معلمی کامل بوضع و مقدار در خور آن ایام مسلم در تاریخ و حضور چندی در محضر درس حاج سید کاظم رشتی بکربلا، در ایام شباب نیز مصرح در کلمات خودشان است و آثار خطی بغایت زیبایشان در دسترس عموم می باشد مرادشان از امیت این است که تحصیلات علمیه بترتیب و تدریج، اما مقدمات بدرجات عالیه، بنوعی که معمول و متداول ایام بود مانند شیخ احسایی و سید رشتی و علما اصحابشان و غیر هم از علما ننمودند و اینرا تشبیه و تقریب بحال جد امجد اعلای خود امیت گفتند و آنچه از خطوط و آثار حتی صورت محاسبات تجارتی بوشهر که بخطشان باقی است و غیر ها محقق می گردد اینستکه قرائت و کتابت فارسی متداول نه بطریق علمی و نیز مقدار اندکی از کتب و قواعد عربی با اسلوب آن زمان و نیز زیبایی خط و علم حساب رقوم معموله را در مکتب شیراز طی نمودند و منظور خالشان برای واردکردن به حجره ی تجارت هم بیش از این نبود و ایشان همچنین معلوم است که به ورود در این نوع علوم رسوم متداوله ی زمان دلبستگی نشان نمی دادند ولی در ایام جوانی ، با عدم رضایت خال ها ، بکربلا رفتند و در محضر سید رشتی مسایل عرفانی و تفسیر و تاویل احادیث و آیات را از طریق اثنی عشری و عرفانهای مربوط به شیخ احسایی را بسیار شنیدند و فقه امامی از روش آنان ورود نمودند و چنانچه از آثارشان مستفاد می گردد در مطالب و مآرب شیخ و سید بیش از همه ی امور دیگر وارد شدند.»۷
در مقایسه نوشته های جناب مازندرانی، تناقض های فراوانی دیده می شود که از جمله می توان به معنای متناقض امیت در کلام ایشان اشاره کرد. در نخست امی را به معنای درس ناخوانده معنا می کند و سپس امی را به معنای درس نخواندن به شیوه معمول معنا می کند، معنایی که در هیچ یک از کتب لغت و غیر لغت ثبت نشده است.
۶. فاضل مازندرانی همچنین می نویسد: «ملا زین العابدین شهمیرزادی … جواب میگفت بلی این بزرگوار اسم شریفش میرزا علیمحمد شیرازی چند سال پیش از وفات سید (کاظم رشتی) به کربلا آمده شش ماه ماندند و گاهی در درس سید حاضر میشدند سن شریفش از بیست بیشتر نبود و درس هم تا سیوطی حاشیه بیشتر نخوانده بودند بعد مراجعت فرموده … .»۸ جناب فاضل، در این نوشته نیز از حضور علی محمد در درس سید کاظم پرده بر می دارد.
۷. مازندرانی همچنین می نویسد: «و هر دو برادر از اصحاب و تلامذة سید رشتی و خانوادةشان از عائلات شهیرة شیخیه در کربلا بودند و ایامی که حضرت باب در کربلا میزیست چند بار آن بزرگوار را حین اداء زیارت امام حسین در باب و نیز در حوزهی درس حاجی سید کاظم دیدند و … .»۹ این نویسنده بهائی، در این کتاب خود نیز، از دیده شدن علی محمد در درس سید کاظم می نویسد.
۸. آیتی نیز در این باره می نویسد: «آن چه مسلم است، محل تحصیل ایشان، مکتب شیخ عابد بوده و آن محل، بین عامه اهل شیراز به مکتب قهوه انبیاء و اولیا مشهور است.»۱۰
۹. ابوالفضل گلپایگانی از قول سید جواد کربلایی نقل کرده و می نویسد: «… در بیت حضرت خال بودم که دیدم آنحضرت (علی محمد) از مکتب مراجعت نموده و مشتی کاغذ در دستشان است، عرض کردم اینها چیست؟ با صوتی آهسته و رقیق فرمودند: صفحات مشق من است.»۱۱ جناب ابوالفضائل، کار را بر ما آسان کردند. ایشان به صراحت از مکتب رفتن، درس خواندن و مشق نوشتن باب می نویسد.
۱۰. مجله آهنگ بدیع نیز از این قافله عقب نمانده و می نویسد: «در نزد یکی از مشایخ شیراز که به شیخ معلم معروف و مردی که فاضل و … بود بتحصیل قرائت و کتابت فارسی اشتغال نمود و در این فن به قدری که تجارتگران لازم بود، فرا گرفت.»۱۲ بهائیان در این مجله، به درس خواندن علی محمد به اندازه تجارت اشاره کرده اند؛ هر برای امی بودن، صرف درس خواندن کافی است و کم و زیادش تفاوتی ندارد.
۱۱. اشراق خاوری نیز به جمع معترفین پیوسته و می نویسد: «حاجی میرزا سید علی، خال اعظم هیکل مبارک، متکفل مراقبت و پرورش حضرت گردید. هیکل مبارک در اوائل چند ماهی در مکتب شیخ محمد عابد حاضر می شدند.»۱۳
۱۲. خاوری در جای دیگر می نویسد: «جناب ميرزا سيّد علی خالِ اعظمِ هيکلِ مبارکْ متکفّلِ مراقبت و پرورش حضرت گرديد. هيکل مبارک در سنّ صباوت در مکتب شيخ عابد معروف بشيخنا که در قهوه اوليا بود تشريف برده.»۱۴ او بیش از این صلاح نمی داند که توضیح دهد، لیکن همین اندازه کافی است.
۱۳. اسلمنت که از محققان بهائیت است می نویسد: «ايشان تحت مراقبت و حمايت خال خود که يکی از تجّار شيراز بود قرار گرفتند و پرورش يافتند. در طفوليّت خواندن و تعليم ابتدائی را بنابر معمول فرا گرفتند.»۱۵
۱۴. اسلمنت همچنین اعتراف تلخی کرده و می نویسد: «پس از فحص و تحقيق کامل در اينخصوص ثابت و محقّق شد که در طفوليّت مدّت کوتاهی بخانهء شيخ محمّد معروف به عابد ميرفته و در آنجا خواندن و نوشتن فارسی را آموخته است.»۱۶
۱۵. نصرت الله محمد حسینی نیز می نویسد: «دوران کودکی آن حضرت در این بیت سپری شد. چون بسن پنج یا شش سالگی رسیدند، جناب خال اعظم، ایشان را برای فراگرفتن مقدمات زبان فارسی به مکتب سپردند. مکتب مبارک در محلی به نام قهوه اولیاء قرار داشت.»۱۷
۱۶. این نویسنده بهائی، با بررسی امی بودن باب می نویسد: «باستناد قول جناب ابوالفضائل،۱۸ حضرت باب حدود پنج سال و بقول جناب بالیوزی شش تا هفت سال به مکتب شیخ عابد تشریف بردند و بفراگرفتن مبادی زبان فارسی پرداختند.»۱۹
۱۷. محمد حسینی درباه ترک تحصیل باب نیز می نویسد: «گویا شیخ عابد از این که حضرت باب ترک تحصیل کرده اند، بسیار ناراحت بوده.»۲۰
۱۸. محمد حسینی همچنین از ترغیب های دایی علی محمد می نویسد: «از قرائن بر می آید که در اوان بلوغ حضرت باب، جناب خال اعظم مجدداً ایشان را به ادامه تحصیل ترغیب نموده و آن حضرت را به جهت تحصیل زبان عربی نزد ملا عبد الخالق یزدی برده اند.»۲۱
بر اساس آن چه به صورت مستند از منابع بهائیت نقل شد، علی محمد باب شیرازی نه تنها «اُمی» نیست، بلکه تنها بین ۵ تا ۷ سال در مکتب خانه شیخ عابد درس خوانده است، جدای از تحصیل نزد ملا عبد الخالق یزدی و سید کاظم رشتی و … .
پانوشت:
۱. امی بودن، به معنای درس نخوانده بودن است. این واژه از «اُم» گرفته می شود؛ یعنی شخص مانند زمانی است که از مادر زاده شده است و نزد کسی تحصیل نکرده است. به گواهی منابع تاریخی، روایی و …، پیامبر اسلام (ص) اُمی بوده اند و این از مسلمات اسلام است که همگان آن را پذیرفته و قبول دارند.
۲. مفاوضات، عبد البهاء، ص ۱۹.
۳. بیان عربی، علی محمد باب شیرازی، ص ۲۵.
۴. تاریخ نبیل زرندی، ص ۵۹.
۵. اسرار الآثار، فاضل مازندرانی، ج ۱، ص ۱۸۸ – ۱۸۹.
۶. پیشین، ص ۳۴ – ۳۵.
۷. پیشین، ص ۱۹۰ – ۱۹۱.
۸. ظهور حق، فاضل مازندرانی، ج ۳، ص ۲۰۰.
۹. پیشین، ص ۹۷.
۱۰. الکواکب الدریه فی معاصر البهائیه، آیتی، ص ۳۰ – ۳۱.
۱۱. کشف الغطا من حیل الاداء، ابوالفضل گلپایگانی، ص ۵۶ – ۵۷.
۱۲. مجله آهنگ بدیع، شهریور ۱۳۲۰، ص ۵.
۱۳. رساله ایام تسعه، عبد الحمید اشراق خاوری، ص ۲۲ – ۲۳.
۱۴. گنجینه حدود و احکام، عبد الحمید اشراق خاوری، ص ۳۹۴.
۱۵. بهاء الله و عصر جدید، ای. اسلمنت، ص ۲۱.
۱۶. پیشین، پاورقی ص ۲۱.
۱۷. حضرت باب، نصرت الله محمد حسینی، ص ۱۳۸.
۱۸.رسائل و رقائم، ابوالفضل گلپایگانی، ص ۹۶.
۱۹. پیشین، ص ۱۴۳.
۲۰. پیشین.
۲۱. پیشین.