تهران/ مسجد حضرت رسول/ دههٔ اوّل جمادیالاوّل/ زمستان1396ه.ش./ سخنرانی چهارم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
از روایاتی که دربارهٔ نماز مطرح شد، چند روایت باقی مانده است. این چند روایت در معتبرترین کتابهای ما از دو نفر نقل شده است: وجود مبارک رسول خدا و امام صادق. دو روایت از رسول خداست که برایتان میخوانم و هر دو مهم است. در هر دو روایت به گوشهای از آثار و منافع نماز برای نمازگزار اشاره شده است. نماز سلسله منافع هم دارد که از جانب نمازگزار به مردم میرسد و بعداً بحث میشود؛ اما در این دو روایت، دو فایده و نتیجه بیان شده است که از نمازِ نمازگزار به خوانندهٔ نماز میرسد. هیچچیزی در این عالم -چه در عالم ماده و چه در عالم معنا- بیاثر نیست؛ اگر خداوند متعال بر امور معنوی اثری بار نکرده بود، دعوت او به عمل دعوت به پوچی، به زحمت، بیهوده و عبث میشد؛ درحالیکه دعوت خداوند یک دعوت عالمانه و حکیمانه است. ایکاش! همهٔ مردم از نظریات پیغمبر و ائمهٔ طاهرین نسبت به طاعت و معصیت خبر داشتند. امیرالمؤمنین یک خطبه دارند که از چشموچراغهای خطبههایشان است و در این خطبه 110 مسئله را بهعنوان ثمرات تقوا بیان میکنند. دقیقاً 110تاست. این عدد، عدد حروف اسم خود حضرت است. علی، «عین و لام و یاء» از نظر شمار ابجد، 110تا در علم حروف و اعداد است. حالا حتماً در این حروف به قول متخصصین، حکمتهایی در زبر، بیناتش و اعدادش، بهخصوص در اسمای انبیا و ائمهٔ طاهرین هست که ما نمیدانیم؛ مثلاً وقتی خدا میخواست به زکریا که از انبیا بود و هشتادسال بیشتر داشت بچه بدهد، آدمی که هشتادسال است و بچهدار نشده، در سورهٔ کهف است که به پروردگار میگوید: «وَ اِشْتَعَلَ اَلرَّأْسُ شَیباً»﴿مریم، 4﴾، موی سر و صورتم سفید شده، «وَ کٰانَتِ اِمْرَأَتِی عٰاقِراً» ،خانمم هم به سن نازایی رسیده است(خانم 75ساله بچهدار نمیشود)، زکریا خودش دعا کرد: «فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْک وَلِیا × یرِثُنِی وَ یرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوب»﴿مریم، 5-6﴾، خدایا اولادی به من بده که ارثبَر من و خاندان یعقوب باشد. خدا کِی جوابش را داد؟ این خیلی نکتهٔ مهمی است! سحر؟ نه، شب جمعه؟ نه، در یک موقعیت معیّن زمانی؟ نه، قرآن میگوید که جوابش را در این وقت دادم: «وَ هُوَ قٰائِمٌ یصَلِّی فِی اَلْمِحْرٰابِ»﴿آلعمران، 39﴾، از طریق نماز.
نماز یاری فوقالعاده و یک کمککنندهٔ بسیار مهمی است. شما علنی در قرآن میبینید که خدا میفرماید: «وَ اِسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ اَلصَّلاٰةِ»﴿البقرة، 45﴾، از نماز کمک بگیرید؛ معلوم میشود که نماز قدرت دارد و یکمُشت الفاظ و حرکات مُرده نیست، بلکه یک قدرت الهی است که وقتی آدم به این نیرو و قدرت، اتصال و به قول امروزیها انرژی پیدا میکند، برای او کار انجام میدهد. این حرف صریح خداست: «استعینوا»، کمک بگیرید! «و هو قائم یصلی فی المحراب»، در آن وقتی که در محراب نماز ایستاده بود، صدای مرا از طریق نماز شنید که به یک بچه به او بشارت دادم. خودم هم در همان وقتی که به این پدر پیر بشارت بچه را دادم، گفتم اسم او هم یحیی است و این اسم قبلاً به روی کسی گذاشته نشده و اولینبار است. حتماً در اسم یک سرّی هست و ما نمیدانیم که پروردگار عالم میگوید خودم اسم او را میگذارم. قبل از این بچهات، هیچ انسانی تا زمان آدم به این نام نامیده نشده است؛ پس یک چیزی هست که ما نمیدانیم؛ خیلی چیزها را نمیدانیم، یکی هم این است.
کلمهٔ علی سه حرف است: «عین و لام و یاء»، آنهایی که اهلش هستند، میگویند که «عین» با عبودیت، عرفان، علم و عینبودن امیرالمؤمنین، یعنی انسان کاملبودن ارتباط دارد. «لام» هم به این عینبودن امیرالمؤمنین، یعنی انسان کامل بودن که این انسان از بدو تولدش تا روز نوزدهم ماه رمضان که در تاریکی ترور شد، لله لله بود. «یاء» هم اشاره به یک حقیقت دیگر دارد، یعنی این انسان یعسوب دین و یک کارگردان شیرین کامل نسبت به دین خداست. باز هم همهٔ اسرار برای ما کشف نیست، چون در روایاتمان دارد که خدا 1001 اسم دارد که هزارتای آن در جوشنکبیر است، یکی علی است. وقتی حضرت در کعبه بهدنیا آمد، بعد از سه روز که مادرش او را از کعبه بیرون آورد و به ابوطالب داد، ابوطالب گفت: خدایا! اسم این بچه را چهچیزی بگذارم و از چه کسی بپرسم؟ ناگهان لوح کوچکی جلوی او افتاد، برداشت و دید که نوشته اسم این بچه را همان اسم خود من بگذار؛ علی بگذار. علی اسم خداست، آنوقت این حروفش به شمار ریاضیات ابجدی 110 است و امام هم در این خطبه 110خصلت برای اهل تقوا بیان کرده است که آدم فکر میکند این 110تا خصلتهای خودش است؛ اما امام نمیگوید برای من است، بلکه میگوید اهل تقوا اینگونه هستند که در رأس همهشان خودش است. کامل، اکمل و اجمع این خصلتها در خودشان بود. یک آدم صد درصد میزان که هیچ کجا -نه در امور ظاهر و نه در امور باطن- کمترین انحرافی نداشت. وقتی به صفین رسید، آنهایی که مأمور آشپزخانه بودند، به خیمهاش آمدند و گفتند: معاویه محل برداشت آب را بسته و چهارهزار نفر را مأمور کرده است، ما نمیتوانیم آب برداریم؛ اگر بخواهیم به راههای دور برویم، آنجا هم مأمور بهدنبال ما میفرستند و ما را میکشند. چهکار کنیم، الآن لَنگ آب هستیم! گفتند: مشکلی نیست، من الآن حل میکنم. به حضرت ابیعبدالله رو کردند و فرمودند: حسینجان! برو و آب را آزاد کن؛ مأمورینی که جلوی آب را گرفته بودند، وقتی چشمشان به ابیعبدالله افتاد که داشت با بیستنفر میآمد تا آب را آزاد کند، همه فرار کردند. به کسی گفت و برو به مأمورین آشپزخانه بگو: هر چقدر که میخواهند، آب بردارند و به پدرم هم بگو آب آزاد شد. وقتی این مأمور آمد و به امیرالمؤمنین گفت که آب آزاد شد، امام فرمودند: تو نمیخواهد بهدنبال آب بروی، تو پیش معاویه برو و بگو مأمورینت را بفرست تا هرچه میخواهید، آب بردارید و ببرید. علی انحراف و بینظمی ندارد، علی همهجا علی است. ایشان در مقدمهٔ همین خطبه میفرمایند: «خلق الخلق حین خلقهم غنیا ان طاعتهم و آمنا من معصیتهم».
پروردگار انسانها را که خلق کرد، گناه خلایق هیچ زیانی متوجه او نمیکند، «آمنا من معصیته» و اطاعت بندگانش هم هیچ سودی به او نمیدهد، چون نیاز ندارد؛ مگر وقتی عالم نبود و خودش از ازل بود، به چیزی احتیاج داشت؟ قرآن مجید میگوید: یکروز هم در نفخ صور(صور اول) دمیده میشود که کل میمیرند، همه که مُردند، اوضاع زمین و آسمان و ستارگان بههم میخورد، آنوقت به چهچیزی احتیاج دارد؟ بود و نبود عالم برای او مساوی است؛ حالا این خدایی که بود و نبود عالم برای او مساوی است، من شبی 52 رکعت نماز با نمازهای واجبم بخوانم، چیزی به او نمیرسد و اگر نخوانم، ضرری به او نمیرسد. این نکته را میخواهم بگویم که اگر امیرالمؤمنین میگویند در طاعت خدا منفعت است، یعنی خدا به یک کار پوچ دعوت نکرده است. حالا من دلسرد باشم که اینهمه صبحها از خواب بیدار میشوم و زن و بچه را آرام بیدار میکنم، خودم به مسجد میآیم و نماز جماعت هم میخوانم، چهچیزی گیرم میآید؟ خیلی منفعت در این نماز گذاشته است و خیلی گیرم میآید که یکی در همین روایت اول پیغمبر است. عجب روایتی است: «اذا قام العبد الی الصلاة المکتوبه»، هنگامی که عبد یعنی بنده -مرد یا زن فرقی نمیکند- برای خواندن «صلاة مکتوبه» نمازهای واجب آماده میشود(مکتوبه یعنی واجب)، «اذا قام العبد الی الصلاة المکتوبه مقبلا الی الله تعالی بقلبه و سمعه و بصره»، فقط بدن خالی خود را نمیآورد در نماز، محراب و قبله نمیآورد، به پروردگار عالم رو میکند و بهطرف خداوند با قلبش، گوشش و چشمش اقبال میکند؛ یعنی این دو رکعت نمازی که میخواند، اینقدر حواسش جمع است که دل با این نماز در پیشگاه خدا باشد و در این دو رکعت نمازش شش دفعه به بانک نرود و برگردد، دو دفعه به خانه نرود و برگردد، سه دفعه در این فکر نرود که حالا امروز صبحانه چهچیزی داریم! پختنی است یا نان و پنیر است! خودش بهطرف خدا میرود، دلش را هم میبرد، یعنی در کلاس دلش حاضر است و غایب نیست، وجود دارد. دل در گرو جمال دلبر است. مگر چقدر این جلسهٔ نماز طول میکشد که دو رکعت در صبح است؟ چقدر طول میکشد که من ده دفعه قلبم از پروردگار غایب بشود! من نمازخوان خیلی دیدهام، البته هفت هشت دهسالی است که دیگر اینجور نمازها را ندیدهام؛ اما نمازخوانهایی دیدهام که کاملاً(من میفهمم، چون دو روایت و آیه بلد هستم و میفهمیدم) دلشان غرق در نماز است؛ اگر غرق در نماز نبود، در نماز مثل زنِ بچهمرده گریهشان نمیگرفت. به قول امیرالمؤمنین، آدمهایی هستند که اگر دست قدرت خدا جلوی روحشان را نگیرد که در بدن بماند، روح یک چشمبههمزدن نمیماند، بدن را ول میکند و به آنجایی میرود که باید برود. این گفتار حضرت، هم در «نهجالبلاغه» و هم در بیرون «نهجالبلاغه» است؛ همچنین در جلد دوم «اصول کافی» هم پیغمبر روایتی دارد که همین جمله را میفرمایند: «و لو لا الاجل الذی کتب الله علیهم»، اگر خدا آن ساعت مردنشان را مقرر نکرده بود که این آدم باید سر 75سالگی بمیرد، «لم تستقر ارواحهم فی اجسادهم ترفة عین شوقا الی الثواب و خوفا من العقاب»، یک نماز میخواند و میمُرد، اصلاً نمیماند. در همان یک نمازی که قلبش را در کار آورده، «مقبلا الی الله بقلبه»، نمیماند؛ اینکه نمیمیرد، چون آن وقتی که خدا مقرر کرده، هنوز نشده است. نماز یک کلاس است و باید خودم و دلم در آن حاضر باشیم.
«مقبلا بقلبه و سمعه»، یعنی گوشش را نگه دارد و پرت صداها نشود. دین خیلی ظریف است! حالا چهکار کنیم؟ دین ما یعنی دین اهلبیت این است. به امام صادق میگوید: یابنرسولالله! همسایهٔ من آدم بیدین و اهل عیش و عشرت است، گاهی در خانهاش جلسه میگیرد و ده-بیستتا دعوت میشوند، هم زن آوازهخوان و هم مرد آوازهخوان میخواند، ما هم نمیتوانیم جایمان را عوض کنیم، پول نداریم که جابجا بشویم. خانهٔ این مرد پشت دیوار دستشویی من است و من وقتی به دستشویی میروم، صدای ساز و آواز میآید. من هر وقت به دستشویی میروم، دو دقیقه باید دستشویی باشم، اما انگار این صدای خوب خوانندهها و نوازندهها یکخرده مرا در دستشویی نگه میدارد؛ این معنی گوشدادن است. گوش خود را نگهدار که تو را نبرد! یابنرسولالله! آن یکخردهای که من بهخاطر آن صدای قشنگ غزلخوانها و خوانندههای زن، یعنی مغنیهها انگار مرا نگه میدارد، گناه میکنم؟ امام فرمودند: آیا این آیه را نخواندهای: «إِنَّ اَلسَّمْعَ وَ اَلْبَصَرَ وَ اَلْفُؤٰادَ کلُّ أُولٰئِک کٰانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً»﴿الإسراء، 36﴾، قیامت مسئول همهٔ گوشدادنهایت هستی، بیخود یکخرده معطل میشوی! پیغمبر میگویند: «اذا قام العبد الی الصلاة المکتوبه مقبلا الی الله بقلبه و سمعه»، حالا من دارم نماز میخوانم و دو نفر دارند در بغل من یک قصهٔ شیرینی تعریف میکنند، من نماز میخوانم یا قصه گوش میدهم؟ گوشم کجاست؟
«و بصره»، من الآن نماز میخوانم یا آیات ثبت در محراب را میخوانم یا اسمها را میبینم یا کاشیکاری را تماشا میکنم یا تابلوی فرشی اتاقم را میبینم؟ چهکار میکنم، دوتا کار میکنم؟ هم نماز میخوانم و هم تابلو تماشا میکنم، هم نماز میخوانم و هم نوهٔ شیرینم را تماشا میکنم که از سر اتاق به ته اتاق میدود و از ته اتاق دم در اتاق میدود. چهکار میکنم؟ خانمم در آشپزخانه با آن زن کارگر حرف میزند و من نماز میخوانم، گوش بدهم که ببینم چهچیزی میگوید. کجایی؟ در نماز هستی یا در آشپزخانه رفتهای؟
این گفتار رسول خداست که یکی از اثرات نماز این است. ، را بزرگان دینمان نقل کردهاند. «اذا قام العبد الی الصلاة المکتوبه مقبلا الی الله بقلبه و سمعه و بصره و انصرف»، بعد سلام نماز را بدهد. «و انصرف» یعنی نماز تمام شد و «السلام علیکم و رحمت الله و برکاته» بگوید. این نماز با این کیفیت چهکار میکند؟ پیغمبر میفرمایند: «خرج من ذنوبه کیوم ولدته امه»، سلام نماز را که داد، از همهٔ گناهان عمرش بیرون میآید و مثل روزی میشود که از مادر بهدنیا آمده است و پرونده ندارد. بچه که تازه بهدنیا آمده، پرونده ندارد که گناهی در آن ثبت باشد. این یک اثر نماز واجب است. یکبار دیگر متن روایت را بخوانم، چون خود الفاظ ائمه و پیغمبر نور است، «کلامکم نور» خود لفظها نور است و گفتن آن باعث نزول رحمت خداست، دل را روشن میکند:
«اذا قام العبد الی الصلوات المکتوبه مقبلا الی الله بقلبه و سمعه و بصره و انصرف خرج من ذنوبه کیوم ولدته امه».
منبع : پایگاه عرفان