پیش از انقلاب زلزله شدیدی گناباد را به لرزه درآورد و چندین هزار نفر را کشت. در این زمان پسر عمهام در آنجا مأموریت بانکی داشت. برای خبرگیری از او و نیز کمک رسانی به مردم منطقه روانه آن دیار شدیم.
روز دوم هنگام غروب به بیدخت گناباد رسیدیم. آنجا مرکز سلسله گنابادیهاست و مقبره سلطانعلی گنابادی صاحب تفسیر معروف بیان السعادة در آنجاست.
برای دیدار از آن مقبره رفتیم. قطب آن زمان آقای سلطان حسین تابنده همراه عدهای برای نماز جماعت آمده بودند. ما را که با لباس روحانیت دیدند اکرام و احترام بسیار کردند.
با اصرار آنها شب آنجا ماندیم و به یکی از اتاقهای صحن رفتیم و دور هم نشستیم. در ضمنِ صحبت، رفیق ما از جناب قطب پرسید شما هنگام زلزله کجا بودید؟
گفت: من در اتاق بودم و دست بر روی زمین گذاشته بودم و دعا میخواندم که زلزله آرام بگیرد.
او داشت این حرف را میزد که زمین لرزید. منظره بسیار دیدنی پیش آمد. اولین کسی که سراسیمه به وسط حیاط خیز برداشت همان جناب قطب بود.
آن شب تا صبح از خنده خوابمان نمی برد.
خاطرات استاد حسین انصاریان ص 63 - 61
منبع : پایگاه عرفان