«وَجَدتُ السَّيئةَ سواداً فِي القَلب» گناه قلب را تاریک میکند. با هر معصیتی، مقداری از نورِ قلب انسان زائل میشود و جای خود را به ظلمت میدهد. درِ قلب آدمی به واسطه فطرت الهی، به روی خداوند باز است، با هر گناهی مقداری بسته میشود. ممکن
است کار آدمی به جایی رسد که درِ قلب او به طورکامل بسته شود و تاریکی سراسر دل او را فراگیرد و هیچ نوری به قلب او نفوذ پیدا نکند. { فَهِيَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً }[1]
در این حالت همه چیز را انکار میکند و غرق در مفاسد میشود.
سیئه نور الهی را در انسان کمفروغ میکند و با کم شدن نور الهی، راه هدایت نیز به روی انسان بسته میشود؛ چرا که خداوند با نور خود، انسانها را هدایت میکند. { يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ }؛ «خدا هرکس را بخواهد به سوی نور خود هدایت میکند».[2] برخی از جوانها به اندازهای آلوده به گناه میشوند، که درِ قلب آنها بسته میشود. پدری میگفت: پسرم که اهل هیأت و نماز بود، زمانی که از آمریکا برگشت، نماز مرا به مسخره میگیرد. حجاب مادرش را اُملبازی و دیوانگی میداند. { ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ }[3]
چه بلا و مصیبتی بالاتر از اینکه بنده در اثر گناه به اندازهای سقوط کند که بگوید: «از خدا خوشم نمیآید». گناه و معصیت، انسان را نسبت به کار خوب، سست میکند. «وَ وَهناً فِي العَمَل» انگیزه خوب بودن را از انسان میگیرد. به خود میگوید: «من که این همه گناه انجام دادم، این یکی را هم انجام دهم، من که این گناه بزرگ را مرتکب شدم، این گناه کوچکتر را هم انجام دهم، خوب بودن به ما نیامده است!» انسان در اثر گناه به تدریج خود را میبازد، احساس شکست میکند، دچار یأس و ناامیدی میشود و نسبت به انجام حسنات سست و دلسرد میشود. حتی تا جایی پیش میرود که کار خیر را به سُخره میگیرد؛ نه تنها نماز نمیخواند، بلکه نماز خواندنِ دیگران را به مسخره میگیرد. نه تنها حجاب را رعایت نمیکند، بلکه حجاب را سبک میشمارد. نه تنها دروغ را ترک نمیکند، بلکه صداقت را سادهلوحی میپندارد. در ارتباط با نامحرم نه تنها حیا و حُرمت را نگه نمیدارد، بلکه بیحیایی، شوخی، صمیمیت و اختلاطِ خارج از عرف با نامحرم را نماد ترقی و پیشرفت میپندارد.
گنهکار با ارتکاب گناه، اولین ضربه را به خود میزند؛ اعتبار و حیثیت خود را به باد میدهد، آبروی خود را پیش خدا و مردم از دست میدهد. «و شَيناً فِي الوَجه» گناه موجب روسیاهی و رسوایی او میشود. نورانیت از چهرهٔ او رخت میبندد و تماشای چهره او قلب آدمی را تاریک میکند.
پی نوشت
----------------------------------------------------------------
[1] . بقره(2): 74.
[2] . نور(24): 34.
[3] . روم(30): 10؛ آنگاه بدترین سرانجام، فرجام کسانی بود که مرتکب گناه شدند به سبب اینکه آیات خدا را تکذیب کردند و همواره آنها را مسخره میکردند.
مطالب فوق برگرفته شده از کتاب:
حسنات و سیئات
نوشته استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان