1-پيامبران اولوالعزم كه داراي شريعت وكتاب آسماني بودند طبق تاريخ از شرق ميانه برخاستند نوح(ع) از سرزمين عراق برخاست و امام صادق(ع) فرمودند: «كوفه و مسجدش در زمان نوح، وجود داشت و منزل نوح(ع) و قوم او در يك آبادي، در كنار فرات در طرف غربي كوفه بود».
مركز دعوت ابراهيم(ع) عراق و شام بود و به مصر و حجاز نيز سفر كرد. موسي(ع) از مصر برخاست سپس به فلسطين آمد. مركز تولد و قيام و دعوت مسيح(ع) نيز شام و فلسطين بود و پيامبر اسلام(ص) از سرزمين حجاز برخاست. ميتوان گفت شرق ميانه منطقه پيامبر خيز جهان بوده است.
حال اين سوال مطرح ميشود كه آيا دليلي دارد كه آن ها همگي از اين منطقه جهان برخيزند و آيا مناطق ديگر نيازي به ظهور پيامبران يا پذيرش آنها نداشته است؟
اولاً قرآن مجيد در پاسخ به اين قسم سوالات ميفرمايد:«الله اعلم حيث يجعل رسالته».(انعام، 124) يعني وقتي مسأله رسالت الهي بستگي داشته باشد به شرايط و ملاحظات بسيار و استعدادهاي مخصوص كه در افراد هست مسلماً سرزمينها هم در پرورش استعدادها تأثير دارند و خداوند از اين مسأله آگاهي كامل دارد. در سرزمينهايي مانند فلسطين، جزيره العرب، مكه و مدينه رجال دين و مردان خدا و كساني كه آمادگي قبول دعوت حق را داشته باشند بيشتر پرورش مييافتهاند امروز هم مي گويند كه شرق سرزمين عرفان و اشراق است و مثلاً غربيها بيشتر به محسوسات ميپردازند.
مورخان بزرگ جهان بر اين نكته تصريح ميكنند كه مشرق زمين گهواره تمدن انساني است و منطقهاي كه به نام هلال خصيب(هلال خصيب به معناي هلال پربركت است و اشاره به منطقه اي است كه از دره نيل شروع ميشود و تا مسير دجله و فرات و اروند رود، ادامه پيدا ميكند و به صورت هلال بزرگ روي نقشه جغرافيا منعكس شده است) زادگاه تمدنهاي بزرگ جهان است.
آثار تاريخي مهمي كه در اين مناطق باقي مانده و سنگ نوشتهها همه شاهد گوياي اين مدعا است. قدمت تمدن انساني در اين مناطق به هفت هزار سال يا بيشتر باز ميگردد. آن چه بايد مورد دقت قرار گيرد اين است كه رابطه نزديكي بين تمدن انسان و ظهور پيامبران وجود دارد زيرا كه انسانهاي متمدن نياز زيادتري به آئينهاي الهي دارند تا هم قوانين حقوقي و اجتماعي را تضمين كرده، جلو تعديات و مفاسد را بگيرد، و هم فطرت الهي آن ها را شكوفا سازد به همين دليل ميگوييم نياز بشر امروز مخصوصاً كشورهايي كه از تمدن صنعتي سهم بيشتري دارند به مذهب، از هر زماني بيشتر است.
اقوام وحشي، يا نيمه وحشي آمادگي زيادي براي پذيرش مذاهب ندارند و اگر هم مذهب را پذيرا شوند قدرت نشر آن را ندارند. ولي هنگامي كه مذهب در مراكز تمدن آشكار شود به سرعت از آن جا به نقاط ديگر نشر پيدا ميكند زيرا مردم مناطق ديگر براي حل مشكلاتشان دائماً در اين مناطق رفت و آمد دارند، به علاوه وسائل نشر هر چه باشد، در اين مراكز بيشتر است. ممكن است گفته شود پس چرا اسلام بزرگترين آيين الهي از يك منطقه عقب افتاده برخاست؟ ولي اگر درست به نقشه جغرافيا نگاه كنيم ميبينيم اين نقطه عقب افتاده در واقع مركزي بوده كه در اطراف آن بقاياي پنج تمدن معروف بزرگ وجود داشته، ومكه نسبت به آن ها مانند مركز دايره حساب ميشده است.
در شمال تمدن روم شرقي و شامات، در شمال شرقي تمدن ايران و بكده و آشور، در جنوب تمدن يمن و در غرب تمدن مصر باستان، درست به همين دليل هنگامي كه اسلام گسترش يافت تمام قلمرو اين تمدنهاي پنجگانه را زير سيطره خود قرار داد و عهد را در خود ذوب نمود جنبههاي مثبت هر كدام را گرفت و جنبههاي منفي را حذف كرد و مسائل مهم عقيدتي و عملي را بر آن افزود و تمدن با شكوه اسلامي در سرتاسر اين مناطق ظاهر گشت.بنابر اين سرزمينها و مناطق مختلف جغرافيايي، وضعيت آب و هوايي و.....در پرورش جسم انسان مفيد است و مؤثر و وضعيت جسم نيز در روح انسان نقش مؤثري ايفا ميكند و بعيد نيست كه بعضي از مناطق از جمله خاور ميانه از نظر شرايط آمادگي بيشتري داشتهاند براي پرواندن افرادي كه اجمالاً استعداد اشراق و الهام دارند.
اما در مورد اين كه چرا در مغرب زمين پيامبري نبوده است بايد گفت آن چه از قرآن استفاده ميشود اين است كه قرآن كريم ميفرمايد: « وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِيها نَذِيرٌ».(فاطر،24) در تمام ملتها نذيري وجود داشته است اما از نظر تاريخي ما نميتوانيم ثابت كنيم كه غير از خاور ميانه مناطق ديگر دنيا پيغمبري پرورش نداده است چون از همه انبيايي كه آمار و نامشان در جوامع روايي ما هست تنها نام بعضي در قرآن ذكر شده است: « مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ».داستان برخي پيامبران را براي تو بازگو كرديم و داستان برخي را نيز ناگفته نهاديم(غافر،78) از اميرالمؤمنين علي(ع) نقل شده كه فرمودند:«خداوند پيامبري سياه پوست مبعوث كرد، هرچند سرگذشت او را در قرآن بيان نكرده است».
شايد در مغرب زمين نيز انبيايي بودهاند كه در قرآن قصه آنان نيامده است و راز عدم طرح داستان آنها اين بوده كه مردم آسيا نه از آنها اطلاع تاريخي داشتند و نه در منطقه جغرافيايي آنها قرار گرفته بودند و نه با وجود فاصله اقيانوسها راه ارتباط براي مشاهده آثار و پندگيري از سرگذشت آنها ميسر بود. در هرحال اين امري است الهي و خدا از همه داناتر به آن است. هر چه باشد و به هر علتي كه باشد پيامبراني كه در قرآن مجيد ياد شدهاند همه از اين مناطق مذكور برخاستهاند.و بايد توجه داشته باشيم كه آنچه مهم است كه دعوت انبياي الهي مورد بررسي قرار گيرد و دستورها و تعليمات آنان عمل شود.
2-محکمترین و مستندترین دلیل و بی شک ترین مدرک و سند بر وجود انبیاء و فرستادن پیامبران،کتاب خدا ، قرآن کریم و ده ها سوره و آیه است. سپس روایات معصومین و صحیح و کتاب امام علی علیه السلام نهج البلاغه وخطبه های آن که باید مطالعه شود. دراین زمینه کتابهای تاریخی و داستانهای پیامبران را مطالعه نمایید.
منبع : پایگاه عرفان