يكي ديگر از حوادث مكّه داستاني است كه أبو هريرة اينگونه تعريف مي كند:
«... عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ قَالَ أَبُو جَهْلٍ هَلْ يُعَفِّرُ مُحَمَّدٌ وَجْهَهُ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ قَالَ فَقِيلَ نَعَمْ .فَقَالَ وَاللاَّتِ وَالْعُزَّي لَئِنْ رَأَيْتُهُ يَفْعَلُ ذَلِكَ لأَطَأَنَّ عَلَي رَقَبَتِهِ أَوْ لأُعَفِّرَنَّ وَجْهَهُ فِي التُّرَابِ - قَالَ - فَأَتَي رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه و سلم وَهُوَ يُصَلِّي زَعَمَ لِيَطَأَ عَلَي رَقَبَتِهِ - قَالَ - فَمَا فَجِئَهُمْ مِنْهُ إِلاَّ وَهُوَ يَنْكِصُ عَلَي عَقِبَيْهِ وَيَتَّقِي بِيَدَيْهِ - قَالَ - فَقِيلَ لَهُ مَا لَكَ فَقَالَ إِنَّ بَيْنِي وَبَيْنَهُ لَخَنْدَقًا مِنْ نَارٍ...».
أبو جهل گفت: آيا محمّد در مقابل شما چهره بر خاك مي نهد (يعني سجده مي كند و شما عكس العمل نمي نمائيد)؟ گفته شد آري. گفت: به لات و عزي قسم اگر من او را در اين حال ببينم گردنش را لگدمال مي كنم يا چهره اش را به خاك مي مالم. آنگاه كه خواست چنين كند ناگهان به عقب برگشت. به او گفته شد چه شد (چرا تهديد خود را عملي نكردي)؟ گفت: همانا بين من و او گودالي پر از آتش بود و... .
صحيح مسلم، ج 4، ص 2154، كتاب صفات المنافقين واحكامهم، باب 6، ح 38.
ابوجهل و روایت ابوهریره
ببينيد كه چگونه حوادث مكّه را ـ با آنكه خود حاضر نبود ـ با تمام خصوصيّات نقل مي كند! باز هم بگوييد كه أبو هريرة علم غيب نداشت!