علمای اهل سنت ضمن تأیید حرکت امام حسین (ع)، به طرفداری از حقانیت واقعه کربلا پرداخته و پسر پیامبر را مظلوم معرفی کرده؛ چرا که در حق او و اهل بیتش ظلم شد و یزید را با عباراتی مانند: ظالم، هرزه، مفسد، عیاش، قاتل و... مورد نکوهش قرار دادهاند، اینان گناه یزید را در حادثه کربلا نابخشودنی و هرگونه توجیه و عذری را بیمورد دانستهاند.
درباره انگیزه و هدف قیام کربلای حسینی، از سوی بزرگان علمای اهل سنت نظرات فراوانی طرح شده است، و در این نظرات، حادثهی کربلا از تمام جنبههای آن مورد واکاوی و نقد و بررسی قرار گرفته است. لذا علمای اهل سنت با عبارات مختلف، ضمن تأیید حرکت امام حسین (علیه السلام) به حمایت و طرفداری از حقانیت واقعه کربلا پرداخته و پسر پیامبر را مظلوم معرفی کرده؛ چرا که در حق او و اهل بیت او ظلم شد و یزید را با عبارت گوناگونی همانند:
ظالم، هرزه، مفسد، عیاش، قاتل و... مورد نکوهش و مذمت قرار دادهاند، اینان گناه یزید را در حادثه کربلا نابخشودنی و هرگونه توجیه و عذری را بیمورد دانستهاند، و در مقابل او موضعگیری کردند و نظرات صریح خود را در کتب خود بیان داشته و همصدا با شیعه از او و خاندانش بیزاری جستند. ما در این مختصر نوشتار به بیان دیدگاههای بزرگان اهل سنت درباره یزید میپردازیم.
ابن عماد حنبلی در کتاب شذرات الذهب، قاتلین امام حسین (علیه السلام) را لعنت میکند و یزید را جزء قاتلین حضرت معرفی میکند. لذا مینویسد: «قال التفتازانی فی شرح العقائد النسفیه اتفقوا علی جواز اللعن علی من قتل الحسین، او امر به، او اجازه، او رضی به، والحق ان رضا یزید بقتل الحسین و استبشاره بذلک و اهانته اهل بیت رسول الله ما تواتر معناه...[1]
تفتازانی در کتاب شرح عقائد نسفیه میگوید: بر جواز لعن کسیکه حسین را کشت، یا امر به آن کرد یا آن را اجازه داد و یا به آن راضی شد، اجماع کردهاند، و حق آن است که یزید به قتل حسین راضی بود و از کشتن او خوشحال شد و به اهل بیت رسول خدا اهانت کرد و این مطلب متواتر معنوی است... ما در مورد لعن او سکوت نمیکنیم، بلکه حتی در کفر یا مومن بودن او هم شک نمیکنیم، لعنت خدا بر او و بر طرفداران و یارانش باد.»
ذهبی در کتاب تاریخ اسلام خود، یزید را مقصر شهادت امام حسین میداند و مینویسد: «قلت: و لما فعل یزید باهل المدینه ما فعل و قتل الحسین و اخوته و آله، شرب یزید الخمر و ارتکب اشیاء منکره بغضه الناس...[2] و چون یزید با مردم مدینه آنچه خواست انجام داد و حسین و برادران و بستگان او را کشت و شراب خورد و کارهای ناپسند انجام داد، مردم او را دشمن داشتند و بسیاری بر ضد او قیام کردند و خداوند به عمر او برکت نداد...»
ابن اثیر در کتاب الکامل و یعقوبی در تاریخ خود و ابن قتیبه در الامامه و السیاسه خود، نامه یزید به مروان را آوردهاند که یزید اینطور دستور داد به مروان که: «اشدد یدک الحسین، فلایخرج حتی یبایع، فان ابی فاضرب عنقه.[3] بر حسین سخت بگیر تا بیعت کند و اگر بیعت نکرد، گردنش را بزن.»
شبراوی در کتاب الاتحاف خود یزید را مسبب شهادت امام حسین (علیه السلام) میداند و میگوید: «لاشک عاقل ان یزید بن معاویه هو قاتل الحسین، انه هو الذی ندب عبیدالله بن زیاد لقتل الحسین[4] هیچ عاقلی شک ندارد، که یزید قاتل امام حسین است و او بود که عبیدالله بن زیاد را وادار کرد، تا امام حسین را بکشد.»
ابن سعد در کتاب طبقات الکبری مینویسد یزید هتک حرمت نسبت به امام حسین کرده است: «یزید با چوب خیزران بر دو لب امام حسین میزد و این شعر را میخواند:
یفلقن هاما من رجال اعزه.............. علینا و هم کانوا اعق و اظلما.[5]
سری که اکنون در برابر من گرفته و دندانهای براق دارد، از مردانی است که از ما و دیگران عزیزتر است، ولی تاسف ما در این است که او وسیله بیاعتباری خویش را فراهم آورد و از همه ستمکارتر گشت.»
ابن عساکر از ابن عمر نقل میکند که پیامبر فرمود: «لابارک الله فی یزید الطعان اللعان اما انّه نعی الی جیبی و سخیلی حسین اتیت بتربته، و رایت قاتله اما انّه لایقتل بین ظهرانی قوم...[6] خدا به یزید زخم زننده و لعن کننده برکت ندهد، آگاه باش که خبر داده شدم به مرگ فرزندم حسین، و تربت او برایم آورده شد و کشنده او را دیدم، آگاه باش حسین کشته نشود، در میان مردمی که او را یاری نکنند، مگر آنکه خداوند همه آنها را عقاب کند.»
سیوطی چنین در کتاب خود مینگارد: «زمانی که حسین و فرزندان پدرش کشته شدند و ابن زیاد سر آنان را برای یزید فرستاد، یزید در آغاز به شادی و اظهار سرور میپرداخت، سپس پشیمان شد از این کشتار و اظهار پشیمانی کرد، چرا که مردم از او بیزاری جستند و این حق مردم بود که از یزید ناراحت و خشمگین باشند.»[7]
آلوسی در کتاب روح المعانی مینویسد: اسیران را نزد یزید آوردند، او در حالی اطفال و بانوان خاندان امیرالمومنین و امام حسین را میدید که سرهای به نیزه زده شده در کنار آنان بود، کلاغی در آنجا سر و صدا کرد. یزید این اشعار را در آن حال خواند:
«لما بدت تلک الحمول و اشرقت............... تلک الشموس علی ربی جیرون
نعب الغراب فقلت: نح او لاتنح................ فلقد قضیت من النبی دیونی.[8]
هنگامیکه محملهای اسرای آل محمد ظاهر شد، کلاغی صدا زد، گفتم ای کلاغ: بخوانی یا نخوانی من طلب خود را از پیامبر گرفتم.»
نتیجه اینکه بنیامیه و در راس این شجره خبیثه، یزید بن معاویه با شهادت مظلومانه فرزند پیامبر، به دین و پیامبر اسلام کفر ورزید و بعد از شهادت هم کفر خود را در حرکات و رفتار و اشعار خود علنی کرد که در کتب اهل سنت نوشته شده است، و همچنین در طول تاریخ اسلام لعن و نفرین ابدی را برای خود و خاندان نحسش خریداری کرد، به طوریکه در میان فرق و مذاهب اسلامی هیچ جایگاهی ندارند و مورد لعن و نفرین قرار میگیرند.
----------------------------------------------------------
پینوشت:
[1]. شذرات الذهب، ابن عماد حنبلی، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، تحقیق فاحوری، ج1 ص68.
[2]. تاریخ اسلام، ذهبی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج6 ص30.
[3]. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، دار صادر، بیروت، لبنان، [1407ق)، ج4 ص15.
تاریخ یعقوبی، یعقوبی، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، ج2 ص241.
الامامه و السیاسه، ابن قتیبه دینوری، انتشارات شریف رضی، قم، ایران، (1413ق)، ص15.
[4]. الاتحاف بحب الاشراف، شبراوی، دارالکتب الاسلامیه، قم، ایران، (1423ق)، تحقیق سامی عزیری، ص62.
[5]. طبقات الکبری، ابن سعد، مکتبه الصدیق، طائف، عربستان، (1414ق)، ج1 ص482.
[6]. تاریخ دمشق، ابن عساکر، بیروت، لبنان، تحقیق ابن غرامه العمری، (1995م)، ج35 ص178.
[7]. تاریخ خلفاء، سیوطی، دارالفکر، بیروت، لبنان، ص208.
[8]. روح المعانی، آلوسی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج26 ص72.
منبع : پایگاه جامع ادیان و فرق