صحيفه سجاديه يا زبور آل محمد
مقدمه
صحيفه سجاديه اثر ارزشمندي است از خاندان رسالت، که به صورت دست نخورده به ما رسيده است و مجموعا پنجاه و چهار دعا را در بردارد، و هر يک با عالي ترين مضمون، شيوه سخن گفتن با خدا را به مؤمنان در موارد مختلف مي آموزد.
قرآن مجيد معجزه جاودان پيامبر است که براي آن همتايي نيست. الفاظ و معاني آن از عالم وحي بر قلب پيامبر گرامي (ص) نازل شده و او نيز تحت مراقبت هاي فرشتگان بدون کم و زياد، آن را ابلاغ نموده است.
پس از قرآن مجيد، دو کتاب ارزشمندي که گنجينه علوم آل محمد (ص) به شمار مي روند، در اختيار مسلمانان بالاخص شيعيان قرار گرفته که يکي «نهج البلاغه» و ديگري «صحيفه سجاديه» است. نهج البلاغه بيشتر به مسائل اجتماعي و سياسي و اخلاقي گرايش دارد، و به يک معنا بيشتر بر وزن گراست، هرچند در برخي از خطبه ها معارف بسيار بلند و عرفان ناب نيز در آن وارد شده است، در حالي که صحيفه امام سجاد (ع) بيشتر درون گرا بوده و عرفان ناب اسلامي در کلمات زيبا وارد شده است، و همگي در قالب دعا و مناجات با رب الارباب عرضه شده اند. اکنون شايسته است قدري درباره دعا و نيايش و سپس درباره صحيفه سجاديه به صورت فشرده سخن بگوييم. سخن خود را چنين آغاز مي کنيم:
«الحمد لله الذي جعل الدعاء ذريعة الي رحمته، و سببا لاجابته، و قال (ادعوني أستجب لکم)»
حمد و ستايش از آن خداست که خواندن خود (دعا) را وسيله نزول رحمت، و سبب اجابت درخواست قرار داده است، آنجا که فرموده است: «مرا بخوانيد تا من به شما پاسخ دهم»
در آيه ديگر مي فرمايد:
«و اذا سألک عبادي عني فاني قريب أجيب دعوة الداع اذا دعان فلستجيبوا لي و ليؤمنوا بي لعلهم يرشدون» [1] .
هرگاه بندگان من درباره من از تو بپرسند، به آنان بگو: من به آنان نزديکم و آن کس که مرا بخواند، او را پاسخ مي گويم. پس بايد آنان نيز نداي مرا بپذيرند و به من ايمان آورند شايد راه يابنده شوند.
تعريف دعا
قبل از گفتگو درباره موقعيت دعا بايد آن را به نحوي تعريف کرد. دعا را مي توان به صورت زير معرفي نمود:
«الدعاء توجيه نظر المدعو نحو الداعي»
دعا، عبارت است از جلب توجه کسي که مورد خطاب دعا است، توسط دعا کننده.
البته اين تعريف به اصطلاح منطقي ها، تعريف لفظي است، نه تعريف به رسم و يا حد، زيرا همان طور که بر اهل نظر، واضح است، معرف در ضمن تعريف وارد شده آمده، و آن را از حالت تعريف حقيقي خارج ساخته است.
ابن فهد حلي دعا را چنين تعريف مي کند:
«طلب الأدني من الأعلي علي جهة الخضوع و الاستکانة» [2] .
نکاتي در آيه:
آيه ياد شده نکاتي در بر دارد که به برخي از آنها اشاره مي شود:
1- خدا در اين آيه از دريچه محبت و مهر سخن مي گويد به گواه اين که واژه «عبادي» را به کار برده، يعني لفظ «عباد» را به «ياء» متکلم اضافه کرده است و فرموده: «عبادي»، يعني «بندگان من»، و از نظر قواعد ادبي، اين نوع اضافه، از لطف و مهر گوينده حکايت مي کند، در حالي که مي توانست بگويد: اگر مردم درباره من از تو سؤال بکنند»، ولي مي گويد: هرگاه بندگان من از تو بپرسند.
2- خدا در اين آيه خود را قريب و نزديک مي خواند مي فرمايد: «اني قريب»، يعني فاصله زماني و مکاني ميان من و بندگانم نيست. خدا با احاطه قيومي خود بر جهان، در همه جا حاضر است و همه بندگان در محضر او قرار دارند، بنابراين دعاي بندگان خود را مي شنود و پاسخ مي گويد.
3- نکته جالب تر اين که در اين آيه «ياء» متکلم که مقصود از آن خداست، شش بار تکرار شده و خدا از اين طريق مهر و مودت خود را به بندگان ابراز کرده است. اين ضماير عبارتند از:
«عبادي، عني، فاني، دعاني، لي، بي»
4- اين آيه به روشني دلالت دارد که دعا پيوسته با اجابت همراه است، و قضيه شرطيه «أجيب دعوة الداع اذا دعان» بر آن گواهي مي دهد و همچنين است آيه مبارکه «وقال ربکم ادعوني استجب لکم» [3] و هر دو آيه گواهي مي دهند که دعوت پيوسته با اجابت همراه است، در حالي که در موارد بي شماري دعاي ما مقرون به استجابت نيست. اکنون سؤال مي شود، چگونه مي توان اين تخلف ها را با آن ضابطه کلي که در دو آيه آمده است، توجيه کرد؟
در اين جا به دو توجيه اشاره مي کنيم:
الف) علماي اخلاق براي استجابت دعا شرايطي بيان کرده اند و عدم اجابت دعا را معلول فقدان برخي از آنها مي دانند، مثلا يکي از شرايط اين است که خواسته انسان برخلاف قوانين آفرينش نبوده، و نيز برخلاف تقدير تخلف ناپذير الهي نباشد، مثلا اگر کسي از خدا بخواهد که به او عمر جاودان بدهد، اين نوع دعا با تقدير کلي که در آيه «کل نفس ذائقة الموت» [4] است سازگار نيست و همچنين است ديگر شراطي که در کتاب هاي اخلاق بيان شده است.
ب) قرآن شناس معروف عصر، استاد بزرگوار، مرحوم علامه طباطبائي در اين مورد بيان ديگري دارند که خلاصه آن اين است:
«دعا در صورتي ملازم با استجابت است که مفهوم آيه در آنجا تحقق پذيرد، و آن در گرو دو شرط است:
الف) نخست بايد دعاکننده، درخواست خود را به صورت جدي و همه جانبه از خدا بخواهد.
ب) در مقام دعا فقط ذات اقدس او را در نظر بگيرد، نه اسباب و افراد را و از او بخواهد، نه از اسباب.»
سپس اضافه مي کند:
«آنجا که دعا، بي پاسخ مي ماند، يا واقعيت دعا تحقق نپذيرفته، يا شخص دعا کننده خواست خود را جدي مطرح نکرده و يا به اسباب و شرايط توجه نموده و از مسبب الاسباب غفلت نموده است.» [5] .
5- در آيه مبارکه، به يک نوع معادله نيز اشاره مي کند و آن اين که: همان گونه که خدا به دعاي ما پاسخ مي دهد از ما مي خواهد ما نيز به خواسته او پاسخ بگوييم، چنان که مي فرمايد: «فليستجيبوا لي» و در آيه ديگر مي فرمايد:
«يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما يحييکم و اعلموا ان الله يحول بين المرء و قلبه و انه اليه تحشرون» [6] .
اي افراد با ايمان آنگاه که خدا و پيامبر، شما را به سوي چيزي مي خوانند که حيات و زندگي (واقعي) شما بدان بستگي دارند، به آنان پاسخ بگوييد و بدانيد که خدا ميان انسان و دل او حائل مي شود، و همگان به سوي او برانگيخته مي شوند.
6- گاهي گفته مي شود: در جهان طبيعت که با علل و اسباب طبيعي سر و کار دارد، دعا چه نقش کليدي مي تواند داشته باشد؟ مثلا در مورد طلب باران، اگر مقدمات ريزش رحمت فراهم شده باشد، باران خواهد آمد، خواه دعا بکنيم و يا نکنيم، و اگر فضا فاقد عوامل طبيعي نزول باران است، در اين صورت دعاي ما چه تأثيري مي تواند داشته باشد؟
پاسخ: دعا خود يکي از علل غيبي نزول رحمت است، زيرا درخواست رحمت، نشانه لياقت و شايستگي انسان براي دريافت فيض مي شود. در اين صورت دعا، در عوالم غيبي - که اين جهان تحت پوشش تدبير آن عوالم قرار دارد - تأثير مي گذارد. خرده گيران، دعا از سلسله علل بيرون دانسته و تنها چشم به علل مادي و طبيعي مي دوزند، ولي غافل از آن که درخواست رحمت جزء اسباب و تحرک بخش سبب هاي ديگرست تا سرانجام علت تامه يک پديده فراهم آيد.
از تأثير دعا درباره سرنوشت غفلت نورزيم زيرا تقدير الهي بر دو نوع است. اگر مثلا مرگ فردي به وسيله بيماري، قضاي قطعي الهي باشد، مسلما دعا در رفع بيماري مؤثر نخواهد بود، ولي اگر تقدير الهي مقيد به اين است که درباره او درخواست شفا نشود، در اين صورت دعا مؤثر بود زيرا مرگ او جزء قضاي قطعي نبوده است و در اصطلاح علما، به اين دو تقدير، تقدير قطعي و تقدير معلق مي گويند.
7- دعا علاوه بر اين که اسباب الهي را به سوي مطلوب سوق مي دهد، خود، مايه رجاء و اميد است. چه بسا انسان موحد، پس از نااميدي از اسباب طبيعي، روزنه اميدي براي خود باز مي بيند و چراغ اميد در دل او روشن مي شود، و در نتيجه مايه آرامش او مي گردد، ولي انسان هاي مادي و يا به ظاهر الهي مأيوس، به هنگام قطع اميد از اسباب ظاهري، دچار يأس و نوميدي شده، و به خاطر افسردگي شديد، گاهي سرنوشت بدي پيدا مي کنند.
از اين گذشته، دعا نوعي پيوند با کمال مطلق است، و ارتباط با کمال مطلق، مايه ترقي و تعالي انسان است.
از اين بيان روشن مي شود که چرا رسول گرامي (ص) به امر الهي مؤمنان را به مودت و دوستي خاندان خود دعوت مي نمايد و آن را اجر رسالت معرفي مي کند، و مي فرمايد:
«قل لا أسألکم عليه أجرا الا المودة في القربي»
بگو من پاداشي از شما جز مهرورزي به نزديکانم نمي خواهم.
اين درخواست نه به خاطر اين است که خاندان رسالت از اين مودت طرفي ببندند، بلکه براي اين است که مسلمانان با انسان هاي کامل در ارتباط باشند، و در پرتو پيوند با آنان در برخي از مراحل با آنان همگون شوند، و همگوني با معصومان و پاکدلان گامي به سوي کمال است.
اصولا نمي توان تصديق کرد که فردي خاندان رسالت را دوست بدارد، ولي عملا با آنها مخالفت ورزد. عين اين مطلب درباره مهروزي با خدا نيز حاکم است. چنان که در دو بيت زير آمده است:
تعصي الاله و انت تظهر حبه
هذا لعمري في الفعال بديع
لو کان حبک صادقا لاطعته
ان المحب لمن يحب مطيع
- آيا خدا را نافرماني مي کني و باز هم ادعاي دوستي او را داري؟ به جانم سوگند که اين، کاري شگفت است.
- اگر در مهرورزي خود راستگو بودي از او فرمان مي بردي، زيرا که عاشق فرمانبردار معشوق است.
8- محدثان سني و شيعه، از رسول گرامي (ص)، نقل مي کنند که آن حضرت فرمود: «الدعاء مخ العبادة» [7] (دعا روح عبادت است).
افراد دور از معارف، اين حديث را دستاويز قرار داده، هر نوع توسل به رسولان و صالحان را پرستش آنها انگاشته و مي گويند کسي که بگويد: «يا رسول الله اشفع لنا عندالله» او را خوانده و در نتيجه او را پرستش نموده است.
ولي غافل از آن که «ال» در «الدعاء» جانشين مضاف اليه است، و مفاد واقعي حديث اين است: «دعاء الله مخ العبادة»، نه هر دعا در هر شرايطي، زيرا در غير اين صورت، در روي زمين، موحدي پيدا نمي شود، زيرا رسولان و صالحان، پيوسته ديگران را براي کمک به دين و کارهاي خير، دعوت مي کنند. ذوالقرنين که يکي از بندگان صالح خداست و چه بسا قلب او مرکز الهام هاي الهي بود، مردم را به ياري خود دعوت مي کند، و مي گويد «آتوني زبر الحديد» [8] .
رسول گرامي (ص) در جنگ احد، يارانش را دعوت مي کرد، چنان که مي فرمايد:
«والرسول يدعوکم في اخريکم» [9] .
پيامبر از پشت سر شما را صدا مي زد و ياري مي طلبيد.
اصولا زندگي بشر بر پايه تعاون و کمک متقابل استوار است، و زندگي دسته جمعي بدون کمک يکديگر امکان پذير نيست.
دعا در صورتي رنگ عبادت مي گيرد که انسان در مدعو، به نوعي از ربوبيت قائل شود، و تصور کند که سرنوشت جهان و يا انسان و يا برخي از سرنوشت وي به دست مدعو است، البته در اين هنگام، اين نوع دعوت، رنگ عبادت و پرستش به خود گرفته، و دعوت کننده در عداد مشرکان قرار مي گيرد.
ولي اين مطلب ارتباطي به مسأله توسل و درخواست دعا از رسولان و صالحان ندارد، آنان که بندگان صالح خدا هستند اگر دعا کنند، دعاي آنان مستجاب مي شود، و ما از آنان درخواست دعا و شفاعت مي کنيم.
از آنجا که خواندن دعا واقعيت عبادت را تشکيل مي دهد، قرآن يادآور مي شود که توجه خدا به انسان، فقط و فقط مرهون دعا، يعني عبادت او است. چنان که مي فرمايد:
«قل ما يعبؤا بکم ربي لولا دعاؤکم فقد کذبتم فسوف يکون لزاما» [10] .
بگو پروردگارم براي شما ارجي قائل نيست اگر دعاي شما نباشد، شما او را انکار کرده ايد، و پيامد آن دامانتان را خواهد گرفت.
9- دعا در همه حالات پسنديده است، ولي در دل شب، استجابت آن، اميدوار کننده تر است، چنان که خداوند در حديث قدسي مي فرمايد:
«ادعني في ظلم الليل فانک تجدني قريبا مجيبا» [11] .
و اين به خار آن است که در دل شب که همه چشم ها خواب است و تمام درهاي فرمانروايان و قدرتمندان بر روي مردم بسته است، تنها باب ربوبي است که به روي بندگانش باز است و او حالات بنده خود را دل شب مي بيند و نياز او را رفع مي کند.
10- بخشي از آيات قرآني را، دعا تشکيل مي دهد، و آياتي که با «ربنا» آغاز شده، ناظر به آموزش دعا به مردم است، چنان که مي فرمايد:
«ربنا لا تؤاخذنا ان نسينا او اخطأنا ربنا و لا تحمل علينا اصرا کما حملته علي الذين من قبلنا ربنا و لا تحملنا ما لا طاقة لنا بن وأعف عنا و اغفرلنا و ارحمنا انت مولينا فانصرنا علي القوم الکافرين» [12] .
پروردگارا اگر ما فراموش کرديم و يا خطا نموديم ما را مؤاخذه مکن.
پروردگارا تکليف سنگيني بر ما قرار مده آنچنان که بر کساني که پيش از ما بودند قرار دادي.
پروردگارا مجازات هايي که توان تحمل آن را نداريم بر ما مقرر مفرما.
آثار گناه را از ما بشوي و ما را ببخش و در رحمت خود قرار بده. تو مولا و سرپرست مايي پس ما را بر گروه کافران پيروز گردان.
البته دعاهاي قرآن منحصر به اين چند آيه نيست و اگر مجموع ادعيه قرآن در جايي گردآوري گردد و به صورت موضوعي تفسير شود، رساله اي را تشکيل مي دهد.
تا اينجا، اين نکات دهگانه را درباره آيه و حقيقت دعا يادآور شديم، اکنون وقت آن رسيده است که درباره صحيفه سجاديه، به صورت موجز سخن بگوييم:
صحيفه سجاديه يا زبور آل محمد
صحيفه سجاديه، دعاهاي سيدالساجدين زين العابدين علي بن الحسين (سلام الله عليهما) است که به صورت گنجينه اي ارزشمند در اختيار مسلمانان به ويژه شيعيان قرار گرفته است. آثار سازنده صحيفه فزونتر از آن است که در اينجا گفته شود، ولي به دو نکته اشاره مي کنيم:
1- سخن گفتن به مقامات برتر براي خود آداب و آييني دارد، چنان که امروز، شيوه سخن گفتن با سران کشورها، غير از گفتگو با افراد عادي است. اين اصل در موارد خدا نيز که برتر از حس و درک انساني است، قطعا حاکم است؛ چه بسا انسان به خاطر شناخت غير صحيح، خدا را به گونه اي ستايش کند که هرگز در شأن او نباشد، و داستان شبان و موسي تکرار شود که در موقع نيايش چنين گفت:
تو کجايي تا شوم من چاکرت
چارقت دوزم، زنم شانه سرت؟!
ولي صحيفه سجاديه؛ مثلا، به ما مي آموزد که چگونه استغفار کنيم، چگونه از خدا باران رحمت طلبيم، چگونه دشمنان را نفرين کنيم تا شر آنان را از ما دور کند.
از اين جهت، ادعيه ائمه اهل بيت (ع)، بالأخص ادعيه سيدالساجدين (ع)، راهگشاري اين مطلب است، و کيفيت سخن گفتن با خدا را که طبعا مايه استجابت خواهد بود، آموزش مي دهد.
امام سجاد (ع) سراسر زندگاني خود را، در دوران خفقان و ظلم بني اميه گذرانده است، کافي است که بدانيم آن حضرت با چند تن از خلفاي بني اميه چون يزيد بن معاويه، مروان بن حکم، و عبدالملک بن مروان و هشام بن عبدالملک معاصر بود، که هر نوع حرکت بر خلاف نظام حاکم را تحت نظر داشتند، آن حضرت کوشيد در خلال دعا به تبيين فرهنگ شيعه بپردازد و از اين طريق توانست لطيف ترين معارف الهي را آموزش دهد.
چون سخن آن حضرت گفتگو با خدا بود، براي نظام اموي، چندان حساسيتي ايجاد نمي کرد. استاد بزرگوار مرحوم امام خميني (ره) مي فرمود:
«در ادعيه ائمه اهل بيت (ع) لطايف فلسفي و عرفاني دقيقي وارد شده است که حکماي ما پس از قرن ها به گوشه هايي از آن راه يافته اند.»
و لذا خود آن بزرگوار، به مناجات شعبانيه و غير آن بيشتر اهميت مي داد.
نظريه طنطاوي درباره ي صحيفه سجاديه
يکي از بزرگان حوزه مي گويد: من در سال 1353 نسخه اي از صحيفه سجاديه شريفه را براي علامه معاصر شيخ جوهري طنطاوي صاحب تفسير و مفتي اسکندريه مصر، فرستادم. او از قاهره به من اعلام وصول، و از اين هديه عالي تشکر کرد، و درباره آن مدحي سرشار و ثنايي بسيار نوشت تا آنجا که گفت: اين از بدبختي است که ما تاکنون بر اين اثر گرانبهاي جاويد که از ميراثهاي نبوت و اهل بيت (ع) است، دست نيافته بوديم، و من هرچه در آن مي نگرم آن را فوق کلام مخلوق و دون کلام خالق مي يابم... سپس از من سؤال کرد: آيا تاکنون کسي از علماي اسلام، شرحي بر آن نوشته است؟ من در پاسخ نامه ايشان، شارحاني را که مي دانستم نام بردم، و کتاب «رياض السالکين» تأليف سيد عليخان را به ايشان تقديم کردم. معظم له در جواب نوشت که من مصمم و آماده ام که بر اين صحيفه گرامي شرحي بنويسم.
مستدرکات صحيفه
مجموع ادعيه سيد ساجدين (ع) منحصر به 54 دعاي موجود در صحيفه معروف نيست، بلکه آن حضرت، به خاطر شدت تقيه، فرهنگ اسلامي را در ضمن دعاهاي ديگر نيز که در اين صحيفه نيامده، بيان کرده است، و علماي ما بر صحيفه ياد شده مستدرک هايي نوشته اند که برخي را مي توان نام برد.
صحيفه دوم را مرحوم شيخ حر عاملي (1104-1036 ه) گرد آورده و به زيور چاپ آراسته شده است.
صحيفه سوم را مورخ معروف مؤلف رياض العلماء ميرزا عبدالله تبريزي (م 1134 ه) گردآوري کرده است.
صحيفه چهارم تأليف محدث بزرگوار مرحوم محدث نوري است.
غير از اينها، کساني نيز، مستدرکاتي براي آن نوشته اند.
اخيرا تمام ادعيه سيدالساجدين (ع) به وسيله مؤسسه امام مهدي (عج) در يک جلد گردآوري شده، و به نام «الصحيفة الجامعة» منتشر شده و مجموعه ادعيه وارد در آن بر 270 دعا بالغ مي باشد.
صحيفه سجاديه پيوسته مورد توجه علماي بزرگ بوده، و شروحي بر آن نوشته اند که بهترين آنها شرح سيد عليخان مدني (م 1118 ه) به نام «رياض السالکين» است.
اين کتاب، اخيرا به صورت حروفي نيز چاپ شده و از کتاب هاي ارزشمند به شمار مي آيد.
صحيفه سجاديه در متن زندگي اجتماعي
ادعيه صحيفه سجاديه را نبايد فقط پس از نماز، به عنوان تعقيبات خواند، بلکه بايد بخش هايي از آن در مساجد و مراکز علمي به صورت علمي تدريس شود و به سان نهج البلاغه در متن زندگي قرار گيرد.
اگر در جامعه ما حافظان قرآن و اخيرا حافظان نهج البلاغه تشويق مي شوند، صحيفه سجاديه نيز بايد در همين راستا قرار گيرد، و از حافظان آن نيز تجليل شود. يکي از روش هاي ترويج صحيفه، تشريح معاني آن، در مساجد و منابر است، به گونه اي که مردم از واقعيت هاي آن از نزديک آگاه شوند.
گاه سرور عابدان، در لابلاي دعاهاي خود به يک رشته حقايق علمي که امروز پنجه تحقيق از آن پرده برداشته، اشاره مي کند. او در دعاهاي خود درباره مرزبانان و نفرين بر دشمنان اسلام، از خدا مي خواهد، آنان را از طريق آلوده کردن آب آنان به وبا، هلاک سازد، و مي گويد:
«اللهم و امزج مياههم بالوباء» [13] .
يکي از مسائل مهم پزشکي امروز، اين است که وبا، از طريق آب گسترش مي يابد.
او در دعايي که به هنگام ديدن هلال مي خواند، به يک حقيقت علمي اشاره کرده که هرگز با هيئت بطلميوسي رايج زمان قديم قابل اثبات نبود، ولي هيئت امروز به روشني آن را تأييد مي کند، حضرت سجاد (ع) در دعاي پنجاه و پنجم از صحيفه دوم که آن را مرحوم شيخ حر عاملي گرد آورده است درباره وزن آسمان ها و زمين، خورشيد و ماه، تاريکي و نور، هوا و باد چنين مي فرمايد:
«سبحانک تعلم وزن السموات، سبحانک تعلم وزن الارضين، سبحانک تعلم وزن الشمس و القمر، سبحانک تعلم وزن الظلمة والنور، سبحانک تعلم وزن الفي ء والهواء، سبحانک تعلم وزن الريح کم هي من مثقال ذرة، الخ» [14] .
منزهي اي خدايي که سنگيني آسمان ها را مي داني، پيراسته اي، اي خدايي که از سنگيني زمين ها آگاهي، دور از هر نقص هستي، اي خدايي که از وزن آفتاب و ماه با خبري، منزهي اي خدايي که از وزن تاريکي و نور آگاهي، پاکيزه اي، اي خدايي که از وزن سايه و هوا مطلع مي باشي، پيراسته اي، اي خدايي که وزن باد را مي داني.
اصولا تعيين کننده وزن در فلسفه يونان ميل جسم به مرکز خود بود، زمين مرکز اجسام سنگين و افلاک مرکز اجسام سبک بود، ولي چون افلاک را فاقد چنين ميلي مي دانستند، براي آنها سنگيني قائل نبودند. شيخ الرئيس در شفاء مي گويد:
«ان الفلک مطلقا جسم کروي شفاف فيه مبدأ الميل المستدير فقط...»
فلک جسم کروي روشني است و مبدأ ميل مستدير مي باشد.
تا اينکه مي گويد:
«فالمحمول يعني الاجرام لا ثقل له و لا خفة و لا ميل بوجه من الوجوه» [15] .
اجسام آسماني نه سنگيني دارند و نه سبکي و در آنها هيچ نوع ميلي به سمتي نيست.
مع الوصف امام سجاد (ع) در اين دعا نه تنها خورشيد و ماه را داراي وزن معرفي مي کند، بلکه تاريکي و روشني، سايه و هوا و باد را نيز داراي وزن مي داند و امروزه وزن آنها به شيوه هاي علمي بيان شده است و اين نوع آگاهي جز با تعليم الهي قابل بيان نيست.
آيت الله جعفر سبحاني/ سخنراني در سمينار ائمه جمعه کشور
پي نوشتها:
[1] سوره مبارکه بقره / آيه 186.
[2] عدة الداعي / ص 20 - مؤسسه المعارف الاسلامية.
[3] سوره مبارکه غافر/ آيه 60.
[4] سوره مبارکه آل عمران / آيه 185.
[5] الميزان / جلد نخست / تفسير سوره بقره آيه: (و اذا سألک عبادي).
[6] سوره مبارکه انفال / آيه 24.
[7] سفينة البحار / ج 1 / ماده دعا.
[8] سوره مبارکه کهف / آيه 97.
[9] سوره مبارکه آل عمران/ آيه 152.
[10] سوره مبارکه فرقان / آيه 77.
[11] وسائل الشيعة / ج 4 / باب 3 از ابواب استعانت و دعا در شب / حديث 2.
[12] سوره مبارکه بقره / آيه 286.
[13] صحيفه سجاديه / دعاي 27 / دعاي آن حضرت درباره مرزبانان.
[14] کتاب الهيئة والاسلام / ص 140.
[15] الشفاء / بخش فلکيات.