دعا هنگام شدائد
در اين دعا كه براى هنگام شدت و سختى در امور، انشاء شده
― امام عليه السلام در نخستين فرازش چنين مى گويد: (بار خداوندا مرا درباره ى (تهذيب و اصلاح) نفسم به كارى مكلف ساخته اى كه خود بر انجام آن از من تواناترى) (اللهم انك كلفتنى من نفسى ما انت املك به منى).
― (و قدرت تو بر آن و بر من بيشتر از توانائى من است) (و قدرتك عليه و على اغلب من قدرتى).
― (بنابراين از جان و نفسم، آن را به من ارزانى دار كه موجب خشنودى تو از من گردد) (فاعطنى من نفسى ما يرضيك عنى).
― (و از نفس و جان من در عين عافيت، آن را براى خودت برگير كه رضايت تو در آن باشد) (و خذ لنفسك رضاها من نفسى فى عافيه).
― و از اين نظر كه نفس مى بايست آن قدر تلاش كند تا رضايت خداوند را به دست آورد و اين كارى است بسيار طاقت فرسا مى گويد: (بار خداوندا من طاقت مشقت و سختى را ندارم) (اللهم لا طاقه لى بالجهد).
― (توان صبر بر بلا را در خود نمى بينم) (و لا صبر لى على البلاء).
― (و قوت و قدرتى كه در برابر فقر و تنگدستى مقاومت كنم در خود مشاهده نمى نمايم) (و لا قوه لى على الفقر).
― بنابراين درخواستم از تو اين است كه (رزق و روزيم را از من منع نفرمائى) (فلا تحظر على رزقى).
― (و مرا به مخلوقت وامگذارى) (و لا تكلنى الى خلقك).
― (بلكه خود به تنهايى حاجتم را برآورد و امورم را كفايت فرما) (بل تفرد بحاجتى، و تول كفايتى).
― (با نظر مخصوص خود به من بنگر (مرا منظور نظر خود دار) (و انظر الى).
― (و در همه ى امورم با نظر لطف به من نگاه كن) (و انظر لى فى جميع امورى).
― (كه اگر مرا به خودم واگذارى از همه ى كارها فرومى مانم) (فانك ان وكلتنى الى نفسى عجزت عنها).
― (و توان اقامه ى آنچه صلاح نفس من در آن است را ندارم) (و لم اقم ما فيه مصلحتها).
― (اگر مرا به مخلوقت واگذار كنى با چهره اى در هم و ترشرويى به من مى نگرند) (و ان وكلتنى الى خلقك تجهمونى).
― (و اگر به بستگان و خويشاوندانم موكول فرمائى محرومم سازند) (و ان الجاتنى الى قرابتى حرمونى).
― (و اگر چيزى به من ببخشند بسيار كم و بى بركت) (و ان اعطوا اعطوا قليلا نكدا).
― (بر من منت فراوان نهند، و نكوهش و مذمت بسيار كنند) (و منوا على طويلا و ذموا كثيرا).
― (بار خداوندا حال كه چنين است مرا با فضل خود بى نياز فرما) (فبفضلك اللهم فاغننى).
― (و با عظمت و بزرگواريت زنده و سربلنددار) (و بعظمتك فانعشنى).
― (و با گشايش و وسعتت دستم را بگشا) (و بسعتك فابسط يدى).
― (و با آنچه در نزد تو است مرا كفايت فرما) (و بما عندك فاكفنى).
― و در دومين فراز خواسته هاى خود را چنين عرضه مى دارد: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و مرا از حسادت خالص ساز) (اللهم صل على محمد و آله، و خلصنى من الحسد).
― (از گناهان بازدار) (و احصرنى عن الذنوب).
― (توفيق پرهيز از محارم را عنايت كن) (و ورعنى عن المحارم).
― (و جرات انجام معصيت را به من مده) (و لا تجرئنى على المعاصى).
― (ميل و هوايم را در پيش خود، و خشنودى و رضايم را در آنچه از ناحيه ى تو به من مى رسد قرار ده) (و اجعل هواى عندك، و رضاى فيما يرد على منك).
― (در آنچه روزى من قرار داده اى و در آنچه بخشش و آنچه انعام فرموده اى بركت عنايت كن) (و بارك لى فيما رزقتنى و فيما خولتنى و فيما انعمت به على).
― (و مرا در تمام حالاتم محفوظ، محروس مستور و ممنوع از مزاحمت، و در پناه خود قرار ده) (و اجعلنى فى كل حالاتى محفوظا، مكلوءا، مستورا، ممنوعا، معاذا مجارا).
― در سومين فراز عرضه مى دارد: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست، هر وظيفه اى را كه مرا به آن ملزم داشته اى و هر فريضه اى را كه بر من واجب فرموده اى چه مربوط به خود و يا به مخلوقت، به هر جهتى از جهات طاعتت، آن را از من اداء بفرما) (اللهم صل على محمد و آله، و اقض عنى كل ما الزمتنيه و فرضته على لك فى وجه من وجوه طاعتك او لخلق من خلقك).
― آرى تو آن را از جانب من اداء فرما (گرچه جسمم از انجام آنها ضعيف و قوتم سست شده باشد و نيرويم به انجام آن نرسد و سرمايه ام به آنچه در اختيار دارم گنجايش آن را نداشته باشد) (و ان ضعف عن ذلك بدنى، و وهنت عنه قوتى، و لم تنله مقدرتى، و لم يسعه مالى و لا ذات يدى).
― از تو مى خواهم همه ى آن فرائض را تو اداء كنى (خواه آن را به خاطر داشته يا فراموشش نموده باشم (زيرا به خوبى مى دانم)
― اى پروردگار من كه آن را به حساب من نوشته اى و من از آن غفلت ورزيده ام) (ذكرته او نسيته هو يا رب، مما قد احصيته على و اغفلته انا من نفسى).
― بنابراين (از عطاهاى بزرگ و فراوانى كه در اختيار تو است بدهكاريم را ادا فرما) (فاده عنى من جزيل عطيتك و كبير ما عندك).
― اين خواهش و تقاضا را از اين جهت مى كنم كه (تو هم توانگر و دارايى و هم كريم و بزرگوار) (فانك واسع كريم).
― آرى تو عطا فرما (تا ديگر چيزى بر عهده ى من باقى نماند كه بخواهى- اى پروردگار من- در روزى كه تو را ملاقات مى كنم آن را تقاص كنى، از حسنات و نيكيهايم بردارى و يا به سيئات و بديهايم اضافه نمايى) (حتى لا يبقى على شى ء منه تريد ان تقاصنى به من حسناتى او تضاعف به من سيئاتى يوم القاك يا رب).
― و در چهارمين فراز چنين آغاز مى كند: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست، ميل و رغبت در عمل براى تو و براى آخرتم را روزيم فرما) (اللهم صل على محمد و آله، و ارزقنى الرغبه فى العمل لك لاخرتى).
― (آن چنان كه صدق و راستى آن را از درون قلب و جانم احساس كنم) (حتى اعرف صدق ذلك من قلبى).
― (تا آنجا كه زهد و پارسائى در دنيا بر من غالب آيد) (و حتى يكون الغالب على الزهد فى دنياى).
― (بدان گونه كه كارهاى نيك و حسنات را با شور و شوق انجام دهم) (و حتى اعمل الحسنات شوقا).
― (از ترس و خوف از بديها ايمن گردم) (و آمن من السيئات فرقا و خوفا).
― و مى افزايد: (به من نورى عنايت كن كه با آن در بين مردم حركت كنم، در پرتوش در دل تاريكيها هدايت شوم و با فروغش شك و شبهات را از فكر و دل بزدايم) (وهب لى نورا امشى به فى الناس، و اهتدى به فى الظلمات و استضى ء به من الشك و الشبهات).
― در پنجمين فراز چند دعاى پر ارزش ديگرى را آورده و عرضه مى دارد: (بار خداوندا بر محمد و آل او درود فرست و خوف از اندوه كيفر و عذاب آخرت را روزيم فرما) (اللهم صل على محمد و آله، و ارزقنى خوف غم الوعيد).
― همچنين (اشتياق به ثواب و پاداش موعود را ارزانى دار) (و شوق ثواب الموعود).
― (آن چنان كه لذت آنچه تو را براى آن مى خوانم و رنج آنچه به تو از آن پناه مى برم را هم اكنون دريابم) (حتى اجد لذه ما ادعوك له و كابه ما استجير بك منه).
― و عرضه مى دارد: (بار خداوندا تو آنچه را كه امر دنيا و آخرت مرا اصلاح مى كند به خوبى مى دانى بنابراين حوائجم را با عنايت و مهربانى برآور) (اللهم قد تعلم ما يصلحنى من امر دنياى و آخرتى فكن بحوائجى حفيا).
― در ششمين فراز امام عليه السلام خداوند را چنين مى خواند: (بار خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست و حق را به هنگام تقصيرم در شكر و سپاس نسبت به نعمتهائى كه به من لطف فرموده اى روزى فرما) (اللهم صل على محمد و آل محمد، و ارزقنى الحق عند تقصيرى فى الشكر لك بما انعمت على).
― (چه در حال آسايش چه سختى، چه سلامت و چه بيمارى) (فى اليسر و العسر و الصحه و السقم).
― (آن چنان كه از درون خود روح خشنودى و آرامش نفس نسبت به آنچه از ناحيه ى تو بر من واجب شده هم آنكه در حال ترس و ايمنى، و هم آنكه در حال رضا، خشم سود و زيان حادث مى شود، احساس كنم) (حتى اتعرف من نفسى روح الرضا و طمانينه النفس منى بما يجب لك فيما يحدث فى حال الخوف و الامن و الرضا، و السخط و الضر و النفع).
― در هفتمين فراز چنين عرضه مى دارد: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و سلامت قلب از حسادت را روزيم فرما) (اللهم صل على محمد و آله، و ارزقنى سلامه الصدر من الحسد).
― (آن چنان كه درباره ى هيچ يك از مخلوقت نسبت به فضل و احسانى كه به او عنايت كرده اى حسادت نورزم) (حتى لا احسد احدا من خلقك على شى ء من فضلك).
― و بدان گونه كه من هيچ نعمتى از نعمتهايت را بر هيچ فردى از مخلوقت- در دين يا دنيا، سلامت يا تقوى گشايش يا آسايش- نبينم مگر اينكه براى خودم برتر و بهتر از آن را به وسيله ى تو از تو- كه هيچ شريك و مانند ندارى- آرزو كنم (و حتى لا ارى نعمه من نعمك على احد من خلقك فى دين او دنيا او عافيه او تقوى او سعه او رخاء الا رجوت لنفسى افضل ذلك بك و منك وحدك لا شريك لك).
― و در هشتمين فراز عرضه مى دارد: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست، تحفظ از خطاها و پاسدارى از لغزشها در دنيا و آخرت در حال خشنودى و غضب روزيم فرما) (اللهم صل على محمد و آله، و ارزقنى التحفظ من الخطايا، و الاحتراس من الزلل فى الدنيا و الاخره فى حال الرضا و الغضب).
― (آن چنان كه هر كدام از خشنودى و غضب بر من وارد گردند از مقام و منزلت يكسانى در نزد من برخوردار باشند) (حتى اكون بما يرد على منهما بمنزله سواء).
― آنگونه كه من همواره: (عامل به طاعت تو و مقدم دارنده ى رضا و خشنوديت در مورد دوستان و دشمنات بر ماسواى آنها باشم) (عاملا بطاعتك، موثرا لرضاك على ما سواهما فى الاولياء و الاعداء).
― اين خصلت آن چنان در من بروز داشته باشد كه (دشمنم از ظلم و جورم ايمن و دوستم از ميل و انحطاط هوا و انحرافم مايوس گردد) (حتى يامن عدوى من ظلمى و جورى، و يياس وليى من ميلى و انحطاط هواى).
― (مرا از كسانى قرار ده كه به هنگام آسايش و راحتى مخلصانه تو را مى خوانند درست همانند بيچارگانى كه از سر اخلاص تو را مى خوانند) (و اجعلنى ممن يدعوك مخلصا فى الرخاء دعاء المخلصين المضطرين لك فى الدعاء).
― (كه تو هم حميد و ستوده اى و هم بخشنده و كريمى) (انك حميد مجيد).