در تعبيرى از اميرالمومنين عليه السلام آمده است :
وُلوعُ النفس باللَّذات ، يُغوى و يُردى (491).
((حرص و ولع شديد به خواهش هاى نفسانى ، هم موجب گمراهى آدمى از راه سعادت است و هم نهايتا باعث هلاكت و نابودى او مى شود)).
در بيان ديگرى از مولا اميرالمومنين عليه السلام آمده است كه :
مَن تسرَّع الى الشَّهَوات تسرَّع اليه الافات (492).
((افراط در ارضاى غرائز موجب ابتلاى سريع به آفات و عوارض آن است )).
پس آزاد گذاشتن و رها كردن نفسانيات و غرائز و پيروى از خواهش هاى نفسانى ، مهمترين عامل بدبختى و سقوط انسان ها در دام مصائب مختلف است . از اين رو همه تلاش معارف دين و اولياى آن بر تنبه انسان و دور داشتن وى از اين عوارض خلاصه مى شود. اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
طوبى لمن غلب نفسه و لم تغلبه و ملك هواه و لم يملكه (493).
((خوشا به حال كسى كه بر نفس خودش غالب شد، نه اين كه نفس بر او؛ و خوشا به حال كسى كه مالك هواى نفس خود شود، نه اين كه هواى نفس زمام او را به دست گيرد)).
پيشواى نهم امام جواد عليه السلام مى فرمايند:
من اطاع هواه ، اءَعطى عدوَّه مُناه (494).
((كسى كه اطاعت از هواى نفس كند، خواهش و آرزوى دشمن خود را برآورده كرده است )).
حضرت در اين مسير انسان را به استمداد و يارى جستن از نيروى عقل دعوت مى كنند و مى فرمايند:
العاقل مَن ملك عنان شهوته (495).
((عاقل و خردمند كسى است كه زمام غريزه شهوت را در دست داشته باشد)).
يعنى با اين نيرو به مثابه يك دشمن خطرناك رفتار كند كه امام صادق عليه السلام نيز مى فرمايند:
جَاهِد هَوَاك كَمَا تُجَاهِد عدوِّك (496).
((همانگونه كه با دشمنت جنگ مى كنى ، براى مبارزه با هواى نفست برخيز)).
خلاصه اين كه غريزه شهوت و تمايل جنسى بايد در اختيار انسان و مسخر او باشد. مملوك انسان باشد نه اين كه انسان ، مقهور و مسخر شهوت شود و اين دقيقا عين آزادى و آزادگى است ؛ اگر گفته شود انسان در اعمال غرائز آزاد است ؛ معنايش اين است كه انسان برده و بنده غرائز و تمايلات خود مى باشد. اميرالمومنين عليه السلام مى فرمايند:
مَن تَرَكَ الشَّهَوَات كان حرّا(497).
((كسى كه قادر بر كنترل غرائز جنسى است آزاده است )).
در مقابل مى فرمايند:
عبد الشَّهوة اءَذلُّ مِن عبد الرِّزق (498).
((كسى كه برده و بنده شهوت است ذلت و بردگى اش شديدتر از كسى است كه بنده ديگران است )).
خلاصه اگر كسى تسليم و برده شهوت شد و زمام اختيار آن را از دست داد، ديگر نخواهد توانست آزادانه سرنوشت خود را رقم زند، بلكه به همان سمت وسويى كشيده خواهد شد كه ميل نفس و خواهش دل او را مى برد و به يقين اگر شهوت طغيان كند، درست مانند سيلابى كه طغيان مى كند، انسان را از مسير فضايل و مكارم دور نگه خواهد داشت ؛ و از راه صداقت ، وفادارى و امانت منحرف كرده و او را به هر گناه و انحرافى خواهد آلود و بالطبع مانع ارتقا و رسيدن به مراتب عالى انسانى و منزلت هاى مهم اجتماعى شده و انسان را به پايين ترين درجه حيوانى سقوط خواهد داد. در سخنى از اميرالمومنين عليه السلام وارد شده است كه فرمودند:
كم من لذَّة دنيَّة منعت سَنِىَّ درجات (499).
((چه بسا كام جويى هاى كوچك و ناچيز و بهره بردن هاى بى ارزشى كه انسان را از رسيدن به درجات و كمالات اجتماعى و معنوى محروم مى كند)).
دليلش هم روشن است : كسى كه مالك غريزه شهوت خود نيست و تسليم خواهش هاى كاذب و فريبنده نفس است ، هرگز نمى تواند خواسته هاى واقعى عقل و انديشه را بشناسد و با عزت ، پاكيزگى و عفت نفس به اين نيازها پاسخ گويد.
مَن غَلَبَ شَهوَته صَانَ قدره (500).
((كسى كه بر شهوت نفس غالب شود، منزلت ، اعتبار و ارزشش محفوظ مى ماند)).
در مقابل مى فرمايند:
من ملكته نفسه ذلّ قدره (501).
((كسى كه هواى نفس بر او چيره شود، جايگاه او پست مى شود)).
فرمانروايى غريزه و حاكميت شهوت در حقيقت به معناى غلبه حيوانى و حكومت حيث حيوانى بشر است ؛ نه حيث عقلانى . پس انسانى كه تسليم غريزه است رفتار و عملش نمى تواند انسانى باشد و آنچه كه از اين انسان صادر مى شود در حقيقت متاثر از حاكميت حيث حيوانى است ؛ يعنى اين جنبه حيوانى او است كه او را به اين اعمال فرمان مى دهد.
طبيعى است كه تمنيات و خواهشهاى حيوانى عموما با حكومت عقل در تضاد است . بنابراين اگر كسى تسليم تمايلات حيوانى شد در حقيقت تسليم دشمن خود شده است ؛ و به همين دليل است كه حضرت رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فرموده اند:
اَعدى عدوِّك نفسك الَّتى بين جنبيك (502).
((دشمن ترين دشمنان تو درون خود تو است )).
عفت و پاكدامنى
روشن است كه محكوم به حاميت هاى نفسانى و حيوانى ، هرگز قادر به پاسخگويى و اجابت دعوت و نداى عقل نيست ؛ چون در حقيقت عنان اختيار و سرنوشت خود را به دست نيروى غريزه مى گذارد و از آن جا كه غريزه شهوت يكى از نيرومندترين غرائز بشر است ، چنانچه زمام انسان را به دست گيرد، به تدريج رابطه انسان را با همه مكارم اخلاقى و امور معنوى قطع مى كند. از اين رو انسان بايد از آغاز در تقويت ملكه عفت و پاكدامنى تلاش كند و خود را در حصن حصين عفت و تقوا قرار دهد:
اءَلا فَصُونوها و تصوَّنوا بها(503).
((هم خود را در حصار تقوا قرار دهد و هم از سقوط اين حصار پيشگيرى كند)).
بنيان ازدواج به يك لباس تشبيه شده و ملكه عفت و تقوا هم به لباس تشبيه شده است .
در قرآن كريم آمده است :
و لباس التَّقوى ذلك خير(504).
((لباس پرهيزگارى بهتر است )).
خاصيت لباس اين است كه انسان را از سرما، گرما و گزند حوادث حفظ مى كند و عيوب احتمالى انسان را مى پوشاند، همان خاصيت را عفت و تقوا دارد؛ و به همان دليلى كه بايد از لباس حفاظت كرد تا آلوده ، مندرس و نجس نشود و در معرض باد و باران قرار نگيرد، بايد از تقوا و عفت هم محافظت كرد، زيرا بدون حفاظت از ملكه عفت و تقوا، نمى توان سلامت انسان را در مقابله با طغيان غرائز تضمين كرد. بنابراين امام سجاد عليه السلام در ضمن بين حقوق غريزه شهوت فرمودند:
فَحِفظُهُ ممَّا لا يحلُّ لك و الاستعانةُ عليه بغض البصر فانه مِن اءَعون الاعوان .
((اين غريزه را بايد از آلوده شدن به حرام صيانت كرد و در اين راه ، اينگونه راهنمايى مى فرمايند كه بايد از چشم بستن بر نامحرم اين نيرو را كمك كرد)).
ايمان يك ادعاى صرف نيست و گفته كسى كه ادعاى ايمان دارد پذيرفته نمى شود. امام صادق عليه السلام فرمودند:
ملعون ملعون ، مَن قال الايمان قول بلا عمل (505).
((آن كه با زبانش اظهار ايمان كند و عمل نكند، ملعون است ملعون است )).
شرط ايمان عمل است و عمل ، توجه به فرمانهاى دينى است .
قل للمومنين يَغُضُّوا من اءَبصارهم و يحفَظُوا فُرُوجهم ذلك اءَزكى لهم انَّ اللّه خبير بما يَصنَعون # و قُل لِلمؤ مِنات يَغضُضنَ من اءَبصارِهنَّ و يَحفَظن فروجَهُنَّ(506).
((به مومنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان ) فرو گيرند، و عفاف خود را حفظ كنند؛ اين براى آنان پاكيزه تر است ؛ خداوند از آنچه انجام مى دهند آگاه است و به زنان با ايمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس آلود) فروگيرند، و دامان خويش را حفظ كنند)).
در شرع مقدس هر عملى كه عفت را به مخاطره بيندازد ممنوع است و از آن جمله ، خلوت كردن با نامحرم . در ميان علما، بعضى از مشاهير به خصوصياتى شهرت پيدا كرده اند. در اين جمع ، شخصيتى است به نام ((مقدس اردبيلى )) كه عنوان قداست به او نسبت داده شده است ؛ يعنى پروا، پرهيز و تورع او از گناه و محرمات ، او را به اين نام شهره كرده است . نقل مى كنند كه وقتى از ايشان سوال شد كه اگر در يك باغ وسيعى با نامحرمى تنها شود چه مى كند؟ ايشان فرمود: كه خدا بايد يارى كند(507).
اساسا، در برابر نقش وسوسه انگيز نفس انسان كه او را به سوى گناه دعوت مى كند، جز اين كه خود را در قلعه مستحكم و نفوذناپذير تقوا و عفت قرار دهد، چاره اى وجود ندارد؛ و اين جا مكانى نيست كه انسان با غرور بر نفس و يا غرور ايمانى بخواهد ادعاى حفاظت و تدين و ايمان كند.
قوت بازوى پرهيز به خوبان مفروش |
|
كه در اين خيل حصارى به سوارى گيرند |
اگر حصار تقوا و عفت ، با چشم فرو بستن به روى نامحرم ، نگهبانى و صيانت نشود، حتى يك نگاه مى تواند آن را فرو ريزد و منهدم كند؛ و اين يك خيال بافى است كه انسان براى خودش مصونيت قائل باشد. موهومات جديدى كه امروزه در بعضى گفته ها و سخن ها متعارف شده كه مى گويند: نگاه نكردن به خانم ها هنگام صحبت كردن موجب بى احترامى به آنها است . وسوسه هاى شيطانى و بى خبرى از نص صريح قرآن است كه هم به مردم مسلمان فرمان مى دهد و هم به زن مسلمان كه : قل للمومنين يغضوا من اءَبصارهم هم مردان مومن بايد چشم را به روى نامحرم ببندند، و هم زنهاى مومنه بايد چشم از روى نامحرم برگيرند و هيچ قيد و تخصيصى بر اين اطلاق و عموم وارد نشده است ؛ و ما در مباحث حق چشم از آفات و خطرات هرزگى چشم و عدم تورع و پرهيز از حرام به تفصيل سخن گفتيم .
تربيت اولاد و فرزندان
به هرحال ، نيروى غريزه ، به دليل نيرومندى و قوت حتما تقويت ملكه عفت و تقوا را مى طلبد و از سوى ديگر، تربيت صحيح فرزندان و هدايت درست غريزه ، از ديگر آموزش هاى معارف دين است . قرآن مى فرمايد:
يا اءَيُّها الَّذين آمنوا لِيَستَئذِنكُمُ الَّذين مَلَكَت اَيمانُكُم و الَّذين لم يَبلُغوا الحُلُم منكَ ثلاث مرّات مِن قَبل صلوةِ الفجرِ و حين تَضَعونَ ثيابَكُم منَ الظَّهيرةَ و من بعدِ صلوةِ العِشاءِ(508).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بردگان شما، و همچنين كودكانتان كه به حد بلوغ نرسيده اند، در سه وقت بايد از شما اجازه بگيرند: پيش از نماز صبح ، و نيمروز هنگامى كه لباسهاى (معمولى ) خود را بيرون مى آوريد، و بعد از نماز عشاء)).
اين دستور صريح وحى است : اى انسان هاى مومن ! در سه وقت ، فرزندان نابالغ خود را در خلوت گاه خود راه ندهيد: قبل از اذان صبح ، هنگام ظهر و استراحت و بعد از نماز عشا كه موقع آغاز استراحت است ؛ كه در خلوت گاه و بستر معمولا انسان پوشش و لباس مناسب را كنار مى گذارد. فرد نابالغ ، نبايد شما را بدون پوشش مناسب ببيند. اين دستور روشن قرآن است كه اطفال و فرزندان را بايد از ديدن مناظر مهيج و شنيدن كلمات محرك دور نگه داشت . در روايتى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم وارد شده است كه فرمودند:
الصَّبىُّ و الصَّبىُّ و الصَّبىُّ و الصَّبيَّةُ و الصَّبيَّةُ و الصَّبيَّةُ يُفرَّقُ بينهم فى المضاجعِ لعشرِ سنينَ(509).
((هم دو طفل پسر خردسال ، هم يك پسر و يك دختر خردسان و هم دو دختر خردسال را وقتى به سن ده سال رسيدند، بايد بستر آنها را از يكديگر جدا كرد)).
اين در حالى است كه از منظر معارف دين اظهار محبت به اطفال ، يك تعليم و توصيه اكيدا اخلاقى است و در سير پيامبر نوشته اند:
اذا اءَصبح رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مَسَحَ على رؤ وس وُلده (510).
((وقتى حضرت از خواب برمى خاستند، دست محبت و عنايتش را بر سر فرزندانش مى كشيد)).
يا در روايتى به عنوان نمونه از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه حضرت مى فرمايند:
اءَكثروا من قُبلةِ اءَولادكم فانَّ لكم بكلِّ قُبلَة درجة فى الجَنَّةِ(511).
((فرزندان خود را زياد ببوسيد و با اين بوسه ، محبت خود را به فرزندانتان هديه كنيد؛ كه به ازاى هر بوسه ، خداوند يك درجه براى شما در آخرت قرار داده است )).
در بعضى از روايات وارد شده پيامبر در جايى نماز مى خواندند، حضرت سيدالشهداء عليه السلام طفل خردسالى بود و در حال نماز بر گردن رسول اكرم صلى اللّه عليه و اله و سلم مى نشست . حضرت با ملاطفت او را برمى داشتند و با مدارا به زمين مى گذاشتند تا اين كه نماز پايان پذيرفت .
فردى يهودى آن جا بود، گفت : اين چگونه برخوردى است كه شما با فرزند و طفلى صغير مى كنيد؟! حضرت فرمود: هركس ايمان داشته باشد، با فرزندان خردسال اينگونه رفتار مى كند. اين لطافت روح ، باعث شد كه آن يهودى اسلام آورد.
با اين كه اظهار محبت به خردسال و اطفال صغير توصيه شده است در عين حال مى بينيم از منظر ديگر امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
اذا بَلَغَتِ الجاريةُ ستَّ سنينَ فلا ينبغى لكَ اءَن تُقَبِّلُها(512).
((وقتى دختر به سن شش سال رسيد، ديگر نامحرم حق ندارد او را ببوسد)).
اظهار محبت از طرف نامحرم به دخترى كه به سن شش سال رسيده ممنوع است و جالب تر اين كه از اميرالمومنين عليه السلام روايت شده است كه :
مباشرةُ المَراءَةِ ابنَتَها اذا بَلَغَت ستَّ سنينَ شُعبَة من الزِّنا(513).
((مادر نسبت به دختر شش ساله اش بايد رعايت كند و در محدوده آلت تناسلى دست نبرد و اگر چنين كند، نوعى زنا محسوب مى شود)).
در سخن ديگرى از امام باقر عليه السلام وارد شده است كه فرمودند:
ايَّاك و الجِماع حيثُ يَراكَ صبىّ يُحسِنُ اءَن يَصِفَ حالَك (514).
((انجام عمل زناشويى در مقابل طفلى كه قادر بر درك زيبايى و زشتى مسائل است ، ممنوع است )).
همه عواملى كه موجب بدآموزى و بيدار كردن غريزه خفته انسان است ممنوع شمرده شده و به عكس ، تمرين به امور صحيح اخلاقى و عبادى مورد توصيه است .
امام موسى بن جعفر عليه السلام از اميرالمومنين عليه السلام نقل مى كند كه فرمودند:
مُرُوا صبيانَكُم بالصَّلاةِ اذا كانوا اءَبناءَ سبعِ سنين (515).
((فرزندانتان را به نماز تشويق كنيد وقتى به هفت سال رسيدند)).
آموزش در كودكى ، نقشى اساسى در شكل گيرى تربيت انسان دارد. بسيارى از بى عفتى ها و انحرافات ، ريشه در عدم پرورش و يا تربيت غلط انسان در كودكى دارد؛ به عبارت ديگر تربيت صحيح انسان ، همراه با ايجاد محيط امن و مناسب و دور نگه داشتن او از فضاى آلوده گناه در دوران كودكى ، شرط اساسى براى رشد طبيعى روح و فطريات انسانى است . اين نكته براى والدين قابل توجه است كه همان گونه كه به سلامت جسمى فرزند خود حساس اند، بايد نسبت به رشد مناسب ، سلامت و صحت روحى و كمالات اخلاقى او نيز كوشا باشند؛ كه غفلت از اين مهم ، موجب عوارض و عواقبى است كه هرگز در بزرگسالى قابل جبران نخواهد بود.
همان طور كه پيش تر گفته شد امام صادق عليه السلام نقل كردند كه پدر بزرگوارشان به هنگام عبادت افراطى در مقابل تعديل و به حكم وظيفه تربيتى پدر نسبت به فرزند فرمودند:
يا بُنَىَّ دونَ ما اءَراكَ تَصنَعُ فانَّ اللّه عزَّ وَ جَلّ اذا اءَحبَّ عبدا رَضِىَ عنه باليسير(516).
((پسرم ! كمتر از اين عمل كن كه خداوند اگر بنده اى را دوست بدارد با اعمال كم هم از او راضى مى شود)).
حتى نسبت به نحوه عبادت و كيفيت عبادت ، پدر و مادر بايد اِعمال نظر كنند. در سخنى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نقل شده است روزى به اصحاب فرمودند:
ويل لاطفالَ آخرَالزَّمانِ من آبائِهم فَقِيل يا رسول اللّه من آبائهمُ المشركينَ فقالَ لا من آبائهمُ المومنينَ لا يعلِّمونَهُم شيئا من الفَرائِضِ و اذا تَعَلَّمُوا اءَولادُهُم مَنَعُوهُم و رَضُوا عنهم بِعَرَض يَسِير منَ الدُّنيا فاءَنا منهم برى ء و هم منِّى بِرَاء(517).
((واى بر فرزندانى كه آخرالزمان به دنيا مى آيند از پدرانشان ! سوال كردند: از پدران مشرك به وجود مى آيند؟ فرمودند: نه ، از همان پدران مومن ، پدران مومنى كه در آموزش و تربيت فرزندان ، ياد دادن واجبات و محرمات مسامحه مى كنند و همه اهتمام آنها امور دنيوى فرزندانشان است ، من از آنها بيزارم و آنها نيز از من دورند)).
اين نكته ، حساسيت بزرگان و اولياى دين را نسبت به تربيت فرزندان بيان مى كند و ما ان شاءاللّه تفصيل بيشتر اين مطلب را در حقى كه فرزند بر والدين دارد ذكر مى نماييم .