اميرالمومنين عليه السلام مى فرمايند:
بينَما اءَنَا جالس فى مسجد النَّبى صلى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم اءذ دَخَلَ اَبوذَرّ فقال : يا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم ! جنازة العابد اَحَبُّ اليكم اءم مجلس العلم ، فقال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم : يا اباذر! الجلوس ساعة عند مذاكرة العلم اَحَبُّ الى اللّه من اَلف جنازة من جنائز الشُّهداء(1104).
((در مسجد پيغمبر نشسته بودم كه ابوذر وارد شد و سوال كرد: يا رسول اللّه ! نزد شما تشييع جنازه عابد ارزشمندتر است يا حضور در محضر عالم ؟ رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فرمودند: حضور در مجلس علم - ولو براى لحظاتى - ارزشمندتر است از حضور در تشييع جنازه هزار شهيد)).
ارزش عالم در مقايسه با شهيد
شهيد، يكى از عناوين ارزشى و بسيار والاى مكتب اسلام است . در اسلام بسيارى از قوانين مقرر دباره او ملغى شده است ؛ مثلا در شرع ، غسل را براى اموات واجب مى دانيم ، در حالى كه شهيد از اين قاعده مستثنا است . براى اموات تكفين نيز واجب شده ، در حالى كه شهيد از اين قاعده نيز مستثنا است و يا در روايات آمده است ؛ انسانى كه از دنيا مى رود و در قبر نهاده مى شود مورد سؤ ال و جواب قرار مى گيرد، اما از شهيد سوال نمى شود. از حضرت رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم سوال شد:
ما بالُ الشَّهيد لا يُفتَنُ فى قبرهِ قال كفى بالبارقةِ فوق راءسه فتنة (1105).
((چگونه است كه شهيد در قبر مورد سوال واقع نمى شود؟ حضرت فرمودند: همين كه حركت برق شمشيرها و سلاح ها را در ميدان نبرد تحمل كرد، آزمايشى بود كه او به خوبى از عهده آن برآمد و درباره او سوال مفهومى ندارد)).
در روايت ديگر آمده است كه :
فوق كل ذى برّ برّ حتى يقتل الرجل فى سبيل اللّه فاذا قتل فى سبيل اللّه فليس فوق برّ(1106).
((براى هر چيز خوب ، خوبتر از آن نيز وجود دارد مگر شهادت در راه خدا كه ارزشى بالاتر از آن نداريم )).
يا در قرآن كريم آمده است :
و لا تحسبَنَّ الَّذين قُتِلوا فى سبيل اللّه امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون # فرحين بما آتاهم اللّه من فضله و يستبشرون بالَّذين لم يلحقوا بهم من خلقهم الا خوف عليهم و لا هم يحزنون # يستبشرون بنمعة من اللّه و فضل و اَنَّ اللّه لا يُضيعَ اَجرَ المؤ منين (1107).
((هرگز گمان مبريد كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند. آنها به خاطر نعمت هاى فراوانى كه خداوند از فضل خود به ايشان بخشيده است ، خوشحالند و به ديگران كه هنوز به آنها ملحق نشده اند، بشارت مى دهند؛ كه نه ترسى به خود راه دهيد، و نه غمى . و به نعمت خدا و فضل او مسرور باشيد و خداوند، پاداش مومنان را ضايع نمى كند)).
خدا به شهدا مدال حيات ابدى عنايت مى فرمايد و ديگر اين كه آنها در پيشگاه پروردگار متنعم اند؛ از فضايل و عناياتى كه خداوند متعال نصيب آنها كرده است ، هميشه مسرور و شادمانند و ديگران را هم بشارت مى دهند كه خوف و حزنى نداشته باشيد. اين مرتبه ، كه خداوند حزن و اندوه و ترس را زائل مى كند، در آيات ديگرى در سوره مباركه يونس نيز ذكر شده است . درباره اولياى الهى نيز اين وعده داده شده است :
اَلا انَّ اَولياء اللّه لا خوف عليهم و لا هم يُحزَنون # الَّذين آمنوا و كانوا يَتَّقون # لهم البُشرَى فى الحياة الدنيا و فى الاخرة لا تبديل لكلمات اللّه ذلك هو الفوز العظيم (1108).
((آگاه باشيد! دوستان و اولياى خدا، نه ترسى دارند و نه غمگين مى شوند. همان ها كه ايمان آوردند، و از مخالفت فرمان خدا پرهيز مى كردند. در زندگى دنيا و در آخرت شاد و مسرورند؛ وعده هاى الهى تخلف ناپذير است . اين است آن رستگارى بزرگ )).
نتيجه اين كه انسان بعد از يك عمر كوشش و تلاش و تحصيل تقوا و امتيازهايى كه با زحمت فراوان كسب مى كند به مرتبه ولى اللّهى مى رسد، اما شهيد همه اين امتيازها را در يك لحظه براى خود فراهم مى كند و به همين دليل اين جايگاه و مرتبه به او تعقل مى گيرد. با اين همه برترى و ويژگى كه خداوند به حسب ناموس آفرينش براى او مقرر كرده است ، وقتى ابوذر سؤ ال مى كند كه آيا شركت در جنازه عابد برتر است يا حضور در مجلس علم ، رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم حضور در مجلس علم را بافضيلت تر و ارزشمندتر از شركت در تشييع جنازه هزار شهيد، تلقى مى فرمايند.
مقام شهادت يكى از معيارهاى بالا و والاى دين مبين اسلام است ، كه در مقابل مجلس و ارزش علم و عالم بسيار ناچيز به حساب آمده است و اين سخن مؤ يدات بسيارى در روايات دارد؛ مثلا در روايتى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرموده اند:
اذا كان يوم القيامة جمع اللّه عزَّ وَ جَلّ الناس فى صعيد واحد، و وُضعت الموازين فتوزن دماء الشهداء مع مداد العلماء، فيُرجَّح مداد العلماء على دماء الشهداء(1109).
((خداوند در روز قيامت وقتى كه همه خلق اولين تا آخرين را در يك سرزمين واحد جمع مى كند، خون شهدا و مداد علما با يكديگر موازنه مى شوند. خداوند مداد علما را بر خون شهدا برترى مى دهد)).
پس بنابر همين قاعده است كه ارزش گذارى علم نسبت به ساير معيارهايى كه به نحوى از قداست ، فضيلت و حرمت برخوردارند صورت مى گيرد.
ارزش و فضيلت علم و دانش
در روايت ديگرى كه ابوذر نقل مى كند مى گويد: رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم به من فرمودند:
يا اباذرّ... الجلوس ساعة عند مذاكرة العلم خير من قراءة القرآن كلِّه (1110).
((اى ابوذر! ساعتى درك محضر علم بالاتر از هزارمرتبه ختم قرآن از اول تا به انتهاست )).
در موارد مشابه كه رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم براى تحصيل علم از طريق مقايسه ارزش گذارى مى فرمايند اين روايت ، هيچ جا ابوذر تعجب نكرده است و همه مطالب را به گوش جان استماع مى كند؛ اما به اين جا كه مى رسد، تعجب مى كند. كه آيا محضر علم بالاتر از خواندن قرآن است ؟! رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مى فرمايند:
يا اباذرّ! الجلوس ساعة عند مذاكرة العلم احب الى اللّه من قراءة القرآن كله اثناعشر الف مرّة ! عليكم بمذاكرة العلم ، فان العلم تعرفون الحلال من الحرام (1111).
((اى ابوذر! حضور در محضر علم ، و دانش اندوختن بالاتر و با فضيلت تر از دوازده هزار مرتبه ختم قرآن است . خداوند براى علم اين همه ارزش قائل شده است ؛ زيرا علم وسيله شناخت حلال از حرام الهى است )).
در روايت ديگرى آمده كه يكى از انصار محضر حضرت رسول صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم رسيد و گفت : يا رسول اللّه ! حضور در تشييع جنازه بهتر است يا حضور در مجلس عالم ؟
فقال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم : ان كان للجِنازة مَن يتَّبعها و يَدفنُها فاِنَّ حضورَ مجلس عالم اءفضلُ مِن حضور اَلفِ جنازة ، و من عيادة الف مريض ، و من قيام الف ليلة ، و من صيام الف يوم ، و من الف درهم يُتصدَّقُ بها على المساكين ، و من الف حِجَّة سِوَى الفريضة ، و من الف غزوة سوى الواجب تغزوها فى سبيل اللّه بمالك و نفسك و اَينَ تَقَعُ هذه المشاهد من مشهد عالم ؟(1112).
((حضرت فرمودند: اگر براى تشييع و دفن جنازه كسى باشد، ارزش حضور در محضر علم از شركت در هزار تشييع جنازه ، از عيادت هزار مريض ، از هزار شب ، شب زنده دارى ، هزار روز، روزه دارى ، هزار درهم صدقه در راه خدا، هزار سفر حج غير واجب و از هزار غزوه بالاتر است . اين منزلت حضور در محضر عالم و نشستن در پيشگاه عالم كجا و درك اين همه فضايل كجا؟!)).
در اين سخن ، رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مى فرمايند: اجر و فضيلت درك محضر علم و حضور در كلاس درس بيشتر از شركت در هزار جنگى است كه شخص پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فرماندهى آن جنگ را عهده دار است . اين همه قدر و منزلت كه در آيات و روايات براى مجاهده در راه خدا ذكر شده است ، كه شايد در محاسبه و سنجش ارزش ها هيچ عملى به پاى جهاد در راه خدا نرسد، لكن حضور در محضر علم و يادگيرى دانش به مراتب بر آن ترجيح داده شده است .
دليل اين كه خداوند براى علم ، اين همه ارزش قائل شده است و نگاه معارف و كتب ما به علم ، نگاهى ارزشى است ، اين است كه علم وسيله شناخت حلال و حرام الهى است . علم ، وسيله اى است كه در سايه آن اطاعت خدا محقق مى شود؛ و اصلا توحيد در عبادت الهى به وسيله علم تحقق پيدا مى كند؛ و در يك كلمه خير دنيا و آخرت در سايه علم تحصيل مى شود و شر دنيا و آخرت به واسطه جهل و نادانى تحقق پيدا مى كند. خلاصه بالاترين ملاك و معيار ارزش انسان آموخته هاى اوست .
در روايتى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم وارد شده است كه فرموده اند:
اكثر الناس قيمة اكثرهم علما و اقلُّ الناس قيمة اقلُّهم علما(1113).
((بيشترين ارزش براى كسانى است كه بيشترين دانش ها و علوم را آموخته اند و كمترين ارزش براى كسانى است كه از علم و دانش بى بهره اند)).
در معارف ما، همه راه هاى تشويق و ترغيب براى يادگيرى و آموختن به كار گرفته شده است ؛ و در مقام مقايسه با معيارهاى دينى و آنچه را كه مسلمان ها تعبدا به آن پايبندند، علم و عالم را برترى مى دهد و هنگامى كه با آنچه كه انسان ها به صورت وجدانى و فطرى برايش احترام قائل هستند، مقايسه مى كند، باز علم را برترى و ترجيح مى دهد. اصبغ بن نباته از اميرالمومنين عليه السلام نقل مى كند كه فرمودند:
تَعلّموا العلم فان تعلُّمه حسنة ، و مُدارسته تسبيح ، والبحث جهاد، و تعليمه لمن لا يعلَمُه صدقة ، و هو اَنيس فى الوحشة ، و صاحب فى الوحدة ، و سلاح على الاعداء، و زين الاخلاء، يرفع اللّه به اقواما يجعلهم فى الخير ائمَّة يُقتدى بهم ، تُرمق اعمالهم ، و تُقتبس آثارهم ، ترغب الملائكة فى خلَّتهم ، يمسحونهم باجنِحَتِهم فى صلاتهم لانَّ العلم حياة القلوب ، و نور الابصار من العمى ، و قوَّة الابدان من الضَّعف ، و ينزل اللّه حامله منازل الابرار، و يمنَحُهُ مجالسة الاخيار فى الدنيا و الاخرة . بالعلم يُطَاع اللّه و يعبد، و بالعلم يعرف اللّه و يوحّد، و بالعلم توصل الارحام ، و به يُعرُفُ الحلال و الحرام ، و العلم امام العقل و العقل تابعه ، يُلهِمُهُ اللّه السُعداء و يحرمَّه الاشقياء(1114).
علم را بياموزيد؛ چرا كه يادگيرى علم حسنه است ؛ يعنى ثواب دارد و تدريس و ياد دادن آن به كسانى كه نمى دانند صدقه است . بحث و گفتگوى علمى ، جايگاه و ارزش جهاد در راه خدا را دارد نكته قابل تامل اين است كه حضرت براى كسانى كه ارتقاى مقام معنوى و رسيدن به فيوضات اخروى را در سايه تعبديات جستجو مى كنند و به حسنات ، صدقات ، و اين قبيل امور اهتمام دارند، علم را با آن معيارها مى سنجند و علم را هم رتبه اين امور قرار مى دهند كه موردقبول همه انسان هاى مومن است . بعد مى فرمايند: شما همان گونه كه به دنبال تحصيل حسنات و رسيدن به مراتب معنوى دنيوى و اخروى در سايه تسبيح ، صدقه و جهاد در راه خدا هستيد همين مراتب را با تحصيل علم مى توانيد كسب كنيد.
گويى امام عليه السلام اين سخن را به صورت خطبه اى در جمع قابل ملاحظه اى ايراد فرموده باشند كه تفكرات و انديشه هاى مختلف در آن جمع حضور دارند، بنابراين در مقام سنجش علم با امورى است كه انسان فطرتا براى آنها اعتبار و اهميت قائل است ؛ مثلا انسان به گونه ذاتى از تنهايى و وحشت آن گريزان است ، از شرايطى كه براى انسان حزن و اندوه به وجود مى آورد فرارى است ، از روبه رو شدن با دشمن ، با دست خالى وحشت دارد، مى فرمايند:
و هو انيس فى الوحشة ، و صاحب فى الوحدة ، و سلاح على الاعداء(1115).
ابزار و وسيله رويارويى با همه اين مشكلات ، علم است . اگر از هم و غم ، حزن و اندوه فرار مى كنى ، بهترين مفر تو دانش اندوزى و علم است . اگر از تنهايى و غربت مى ترسى ، بهترين وسيله نجات از غربت ، علم است . اگر از رويارو شدن با دشمن با دست خالى ترسانى ؛ بهترين سلاح علم و دانش است .
اين هم يك راه تشويق انسان ها به علم و آموختن آن است ؛ يعنى امام به همه زواياى درونى و فطرت انسان اشراف دارد و همه را براى تشويق و ترغيب او به علم و فراگيرى آن تحريك مى كند. بعد مى فرمايند: و زين الخلاء نه تنها علم را براى خود انسان ارزش دارد، بلكه موجب زينت در بين دوستان است . افرادى هستند كه براى رسيدن به ساحل هدايت و مقامات شخصى خيلى اهتمام ندارند؛ بلكه اگر يك چيزى ؛ اعتبار اجتماعى براى آنها درست كند، به دنبال آن حركت مى كنند؛ بنابراين امام عليه السلام براى اينگونه تفكرات و انديشه ها نيز بدين گونه ترغيب و تشويق مى كنند:
يرفع اللّه به اقواما يجعلهم فى الخير ائمة يُقتدى به ، تُرمَقُ اعمالهم ، و تقتبس آثارهم ، ترغب الملائكة فى خلّتهم (1116).
كسانى دوست دارند كه هميشه در اجتماع ، جايگاه پيشوايى ، بزرگى و امامت جماعت را عهده دار باشند؛ اميرالمومنين عليه السلام مى فرمايند: اگر مى خواهيد به آن مرتبه برسيد، راه رسيدن به آن ، داشتن علم و دانش است . اگر مى خواهيد در آينده اعمال شما سرمشق ديگران قرار بگيرد و شما الگو و سمبل امت زمان خود و آيندگان شويد، بايد علم و دانش بياموزيد. اگر مى خواهيد آثار شما براى هميشه ماندگار باشد بايد اندوختن به علم و دانش اهتمام ورزيد. اينها راه هاى ديگرى است كه در روايات به آنها اشاره شده است .
امام عليه السلام در ادامه مى فرمايند: كسانى هم هستند كه به وراى اين امور مى انديشدند، به جاهايى كه از نظر معنوى ، بلندمرتبه است ، به پرواز با ملائكه و سير با نيروهاى غيب الهى فكر مى كنند. حضرت مى فرمايند: اگر كسى علم و دانش بيندوزد، ملائكه به دوستى با او رغبت مى كنند.
يمسَحُونَهم باَجنِحَتِهم فى صلاتهم لانَّ العلم حياةُ القلوب ، و نورُ الابصار من العمى ، و قوةُ الابدان من الضَّعف (1117).
ملائكه در نماز انسان هايى كه در مسير يادگيرى و دانش هستند با آنها انس مى گيرند و آنها را نوازش مى كنند. اين نيز طريق ديگرى است كه حضرت در تشويق علم بيان مى فرمايند. و بعد به آثار و ثمرات مترتب بر علم ، اشاره مى فرمايند: زنده بودن دل انسان ها در سايه علم و دانش است . علم است كه باعث روشنايى ديدگان انسان ها است .
مثال معروفى در بين مردم رايج است كه مى گويند: انسان بى سواد كور است ؛ كه به يقين برگرفته از معارف دين است و در همين جا نيز بدان اشاره شده است كه ؛ علم و دانش نور چشمان است ؛ و قوة الابدان شايد اشاره به علم پزشكى است كه در سايه آن ، انسان مى تواند ضعف و فتور جسمانى را ترميم و جبران كند.
و يُنزِلُ اللّه حاملَهُ منازلَ الاَبرار، و يَمنَحُهُ مُجالسة الاخيار فى الدنيا و الاخرة . بالعلم يُطاع اللّه و يُعبد، و بالعلم يُعرَف اللّه و يُوحِّد، و بالعلم توصل الارحام ، و به يعرف الحلال و الحرام ، و العلم امام العقل و العقل تابعه ، يلهمه اللّه السعداء و يُحرّمه الاشقياء(1118).
خداوند؛ كسى را كه حامل علم است در جايگاه ابرار قرار مى دهد و او را توفيق همنشينى با خوبان دنيا و آخرت عنايت مى فرمايد. در سايه علم ، خدا اطاعت مى شود و به وسيله علم ، خدا شناخته مى شود و اصلا توحيد واقعى به وسيله علم ، ممكن مى شود. حتى امور عبادى و مسائل خانوادگى ؛ مثل صله ارحام ، در سايه علم تحقق پيدا مى كند. پشتوانه عقل و انديشه انسان ، علم و دانش است .
ممكن است بعضى اين طور تصور كنند كه چون خدا عقل به انسان داده است ، ديگر نيازى به علم ندارد؛ در اين بيان امام مى فرمايند علم پيشواى عقل است . اگر عقل جدا از پيشوا و هادى حركت كند سقوط مى كند. آنچه موجب جوشش و سيلان عقل و ترقى و كمال آن است ، علم است خداوند علم را براى انسان هاى سعادتمند قرار داده و فقط به آنها الهام مى فرمايد؛ و افراد شقى و بدكار از رسيدن به فضايل و ارزشهاى علم محرومند.
براى كسانى كه به امور معنوى و اخروى اهتمام دارند، امام صادق عليه السلام منزلت شفاعت را وسيله ارزش گذارى علم قرار مى دهند و مى فرمايند:
ثلاثة يَشفَعوُن الى اللّه عزَّ وَ جَلّ فيشفِّعهم الانبياء ثم العلماء ثم الشهداء(1119).
((سه گروهند كه روز قيامت در پيشگاه الهى شفاعت مى كنند و خدا نيز شفاعت آنها را مى پذيرد: اول پيامبران و پيشوايان امت ؛ دوم علما و سوم شهدا)).
حضرت در اين روايت مقام و مرتبه علما را بر شهدا ترجيح مى دهند و آن را مقدم مى كنند، العلم وديعة اللّه فى ارضه (1120) آنقدر براى علم ارزش و ارج قائل هستند كه آن را امانت الهى در روى زمين مى دانند.
از مجموعه اين سه مبحث نتيجه مى گيريم كه دين بالاترين و ارزشمندترين قدر و منزلت را براى علم قائل شده و هيچ مكتبى ، حتى مكاتب جديدى كه اصالت را به علم مى دهند اين مقدار براى علم ارج و منزلت قائل نشده اند.
اهميت علم و دانش از ديدگاه قرآن
در آيات كريمه قرآن هم به مناسبت هاى مختلف به ارزش علم و عالم اشاره شده است . در آخرين آيه سوره مباركه طلاق علت آفرينش آسمان ها و زمين را علم و دانش بشرى دانسته و مى فرمايد:
اللّه الَّذى خَلَقَ السموات و مِنَ الارض مثلهنَّ يتنزَّل الامر بينهنَّ لتعلَموا انَّ اللّه على كل شى ء قدير و انَّ اللّه قد اَحاط بكل شى ء علما(1121).
((خداوند آسمان ها و زمين را با همه عظمتش آفريد و امر خود را نازل فرمود تا علم و انديشه كنيد كه خداوند بر همه كارها تواناست و علم او به همه چيز احاطه دارد)).
علم از مختصات ذات اقدس ربوبى است كه اين فضيلت را به انسان هم اعطا مى فرمايد و در آيه ديگرى همراه با استفهام انكارى مى فرمايد:
قل هل يستوى الَّذين يعلمون والَّذين لا يعلمون انَّما يتذَكَّرُ اولوالالباب (1122).
((آيا آنان كه مى دانند و آنان نمى دانند مساوى اند؟ يقينا نسبت به ديگران برترى دارند اين معنى را صاحبان خرد و انديشه خوب دريافت مى كنند)).
در آيه ديگرى مى فرمايد:
شهد اللّه انَّهُ لا اله الا هو و الملائكة واولوالعلم (1123).
((خداوند، با ايجاد نظام واحد جهان هستى ، گواهى مى دهد كه معبودى جز او نيست ؛ و فرشتگان و صاحبان دانش ، هر كدام به گونه اى بر اين مطلب ، گواهى مى دهند)).
خداوند در اين آيه ، علم به توحيد را در انحصار خود، ملائكه خاص و صاحبان علم و دانش قرار داده است . در اين آيه صاحبان علم ، قرين خدا و ملائكه الهى اند. جالب تر اين كه در آيه ديگر، بعد از بيان محكمات و متشابهات قرآن ، مى فرمايد:
و ما يعلم تاءويله الا اللّه و الرَّاسخون فى العلم (1124).
((متشابهات قرآن را فقط خدا و كسانى كه از علم و دانش بهره كافى دارند، مى دانند)).