فارسی
چهارشنبه 07 شهريور 1403 - الاربعاء 21 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

نمونه هایى از حسن خلق

نمونه هایى از حسن خلق

مرحوم صدوق در ((معانى الاخبار)) نقل مى كند كه راوى از امام صادق عليه السلام سؤ ال كرد كه :
ما حدُّ حُسنِ الخُلُق ؟ قال : تلينُ جانبَكَ و تَطيبُ كلامَك و تلقى اءخاك ببِشر حَسَن (37).
((تعريف حسن خلق چيست ؟ حضرت فرمودند: اول ، نرم خويى و صميميت با مردم ؛ دوم ، پاكيزه سخن گفتن و رعايت آداب گفتگو با ديگران ؛ سوم ، برخورد با ديگران با چهره خندان و متبسم )).
البته روشن است كه عبارات امام صادق عليه السلام در تعريف حسن خلق ، مصاديق و نمونه هايى از حسن خلق است ؛ وگرنه روايت هاى فراوانى داريم كه موارد ديگرى را هم به عنوان مصاديق حسن خلق ذكر فرموده اند.
از مصاديق حسن خلق كه در روايت هاى فراوان ذكر شده اين است كه انسان به وظايف ظاهرى خود نسبت به برادر مسلمانش ملتزم باشد: هنگام مشكل او را كمك كند، هنگام ديدن او، سلام كند، اگر صاحب فرزند مى شود به او تبريك بگويد، اگر كسى را از دست داده است به او تسليت بگويد و...، همه اينها از اصولى است كه جزء مصاديق حسن خلق و التزامات اخلاقى است .
اهميت محاسن اخلاقى وقتى روشن مى شود كه فرد و يا جامعه متخلق به اخلاق حسنه را با فرد و يا جامعه اى كه فاقد اين اصول است مقايسه كنيم ؛ يعنى انسان مقيد به معيارهاى اخلاقى را مقايسه كنيم با كسى كه نه خوش برخورد است و نه به هنگام گفتگو از كلمات زيبا استفاده مى كند، بلكه سخن و كلمات او همواره زشت ، ركيك و ناپسند است ؛ يا هيچ گاه در مواجه با ديگران نرم خو و گرم و صميمى نيستند و انسان سردمزاج و بى تفاوتى است . يقينا اين دو قابل قياس نيستند و همين طور جامعه اى كه متخلق به اخلاق حسنه است و جامعه اى كه فاقد آن است ، اما آيا براى اخلاق انسانى همين مقدار كافى است ؟ و يك جامعه و يك فرد با دارا بودن اين معيارها و رعايت كردن اين خصوصيات ، به عالى ترين درجات اخلاقى صعود كرده است ؟ قطعا چنين نيست .
كرامت هاى اخلاقى
اصول ديگرى هست كه در دعوت پيام وحى و پيشوايان دينى ، از آنها به كرامت هاى اخلاقى تعبير شده است . امام صادق عليه السلام نيز به چند نمونه از آنها اشاره مى كنند:
صَل من قطعك ، و اءعطِ مَن حرَمك ، و اءحسِن الى مَن اءساءَ اليك ، و سلِّم على مَن سبَّك ، و اءنصف مَن خاصمك ، واعفُ عمَّن ظَلَمك (38).
((با آن كه با تو قطع رابطه كرد، با او ارتباط برقرار كن ؛ و به آن كه تو را - در موقع احتياج - محروم كرده - در زمان احتياجش - عطا كن ؛ و به آن كه به تو جسارتى كرد، احسان كن ؛ و به آن كه به تو دشنام داد، سلام كن و با آن كه با تو دشمنى كرده ، انصاف روا دار؛ و آن را كه بر تو ظلم كرده ، ببخش )).
اين موارد، برخى از كرامت ها، بزرگوارى ها و ملكات نفسانى و اخلاقى است كه با حسن خلق فاصله بسيار زياد دارد. انسان براى وصول به اين مرتبه تا ملتزم به محاسن اخلاقى نشود، نمى تواند به كرامت هاى اخلاقى دست پيدا كند. در روايتى از اميرالمؤ منين عليه السلام نقل شده است كه حضرت فرمودند:
ذَلِّلُوا اءَخلاقَكم بالمَحاسن و قُوُدوها الى المكارم (39).
((اول ، نفس سركش و طاغى انسانى را با محاسن اخلاقى مهار كنيد، آن گاه آن را به سوى مكارم اخلاقى هدايت نماييد)).
اكنون در بيان امام صادق عليه السلام مصاديقى را بررسى مى كنيم كه براى كرامت هاى اخلاقى بيان فرموده اند:
1 - پيشگامى در برقرارى دوستى ها؛ صِل مَن قطعك اگر رحمى يا دوستى ، بدون دليل با تو قطع ارتباط كرد، تو با او ارتباط برقرار كن .
2 - عطا به كسى كه تو را يارى نكرده است ؛ اعط مَن حرَمك اگر تو در روزگار نيازمندى ، دست نياز به سوى كسى دراز كرده اى و او به تو پاسخ منفى داده است و الان او محتاج شده است ، تو مى توانى مقابله به مثل كنى ؛ اما كرامت اخلاقى اين است كه در عين حال كه او تو را محروم كرده است ، تو در موقع نياز به او اعطا كن .
3 - احسان به كسى كه به تو جسارت كرده است ؛ اءَحسِن الى مَن اءساءَ اليك اگر كسى همه عمر از هيچ نوع جسارتى فروگذار نكرده است ، امروز كه قدرت يافته اى به او نيكى كن ؛ زيرا اين كار كرامت اخلاقى است .
4 - سلام به كسى كه به تو دشنام مى دهد؛ سلِّم على مَن سبَّك كسى كه هرگاه تو را مى بيند، زبان به دشنام و بدگويى مى گشايد، به او سلام كن كه اين كار كرامت اخلاقى است .
5 - انصاف در حق دشمن ؛ اءنصِف مَن خاصمك با كسى كه بيهوده با تو دشمنى مى كند، از مسير انصاف خارج مشو.
6 - بخشش كسى كه در حق تو ظلم كرده است ؛ واعف عمَّن ظلمك كسى را كه به تو ستم كرده و از هيچ نوع ظلمى فروگذار نكرده است ، مورد عفو و بخشش قرار بده .
آنچه ذكر شد همه از مصاديق كرامت ها و بزرگوارى هايى است كه نشات گرفته از يك روح بلند انسانى است . در آغاز اين كتاب ذكر شد كه اين سخنان از كسانى است كه خود، عامل به اين شيوه ها و روش ها بوده اند. لذا علت اين كه وقتى انسان اين كلمات را مى خواند و يا مى شنود تحت تاثير قرار مى گيرد اين است كه گفت :

سوز دل مهجوران سوز دگرى دارد   حرفى كه ز دل خيزد در دل اثرى دارد

عدم تاثير علم بدون عمل
در روايتى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرموده اند:
العَالِمَ اذا لَم يَعمَل بعِلمِه زَلَّت موعِظَتُهُ عن القلوب ، كما يَزِلُّ المَطَرُ عن الصَّفا(40).
((عالمى كه به علم و دانش خود عمل نمى كند، هرگز علم و دانش او در دل ها و قلب ها جاى نمى گيرد و تاثير نمى كند)).
علت اين كه انسان وقتى كلمات اين بزرگواران را مى شنود و يا مى خواند، تحت تاثير قرار مى گيرد، در همين نكته نهفته است كه برخاسته از زبان و صاحب سخنى است كه خود به اين سخنان عمل مى كند.
با اين كه همه موجودات و انسان ها در اساس خلقت و در ماده و مايه اوليه خلقت با يكديگر تفاوت چندانى ندارند، و مواد به كار رفته در خلقت انسان و ساير موجودات با اندكى اختلاف ، مشابه و مساوى است ؛ ولى آنچه او را از ساير موجودات متفاوت و ممتاز مى كند، صرفا داشتن سرمايه و گوهر گران بهاى عقل و درك و تدبير نيست كه داشتن سرمايه و استفاده نكردن از آن ، نقصان بزرگتر و خسران بيشترى است . ثروتمندى كه در كنار ثروتش از گرسنگى مى ميرد، عالم و راه شناسى كه با داشتن و دانستن نقشه كامل ، در كوير و شوره زار از سرگردانى تلف مى شود، هر دو شايسته ملامتند. اميرالمؤ منين عليه السلام در يكى از خطبه هاى نهج البلاغه مى فرمايند:
و اءِنَّ العالِمَ العامِلَ بغير علمه كالجاهل الحائِرِ الَّذى لا يَستَفيقُ مِن جهله (41).
((عالمى كه به علمش عمل نمى كند و يا برخلاف علمش عمل مى كند، مانند جاهل سرگردانى است كه از بيمارى جهل و نادانى بهبود نيافته است ؛ يعنى علمش جهل او را درمان نكرده است )).
آن علمى كه مولودش عمل باشد، ارزش دارد؛ بنابراين از رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم روايت شده است كه حضرت فرمودند:
رجل عالم اءخَذَ بعلمه فهو ناج ، و عالم تارك لعلمه فهذا هالك (42).
((عالمى كه توانسته به علم خود عمل كند، رستگار است و آن كه نتوانسته - با جاهل تفاوتى ندارد و - هلاك مى شود)).
همچنين ثروتمند و انسان غنى كه از اندوخته و ثروت خود نتوانسته است براى نجات جان خود بهره ببرد بيشتر شايسته ملامت است .
در قرآن كريم مى خوانيم :
و لَقَد ذَرَاءنا لجهنَّم كثيرا مّن الجنِّ و الاءنس لهم قلوب لّا يفقَهون بها و لهم اءَعيُن لَّا يُبصرون بها و لهم آذَان لا يسمعون بها اءُولئك كالاءَنعام بل هم اءَضَلُّ اءَلئك هم الغافلون (43).
((به يقين ، گروه بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم ؛ آنها دل دارند كه با آن نمى انديشند و نمى فهمند، و چشمانى كه با آن نمى بينند، و گوش هايى كه با آن نمى شنوند. آنها مانند چهارپايانند و بلكه گمراهتر. اينان همان غافلانند - زيرا با داشتن همه امكانات هدايت ، باز هم گمراهند-)).
كسى كه با وجود بهره مندى از همه سرمايه ها، دچار گمراهى است از چهارپا و حيوان پست تر است . اميرالمؤ منين عليه السلام در مورد چنين انسانى مى فرمايند:
فالصُّورةُ صُورَةُ اءَنسان ، و القلبُ قلبُ حَيَوَان ، لا يَعرفُ باب الهُدَى فيَتَّبِعَهُ، و لا باب العَمَى فيَصُدَّ عنه (44).
((صورت او صورت انسان است ، و دل او دل حيوان . نه راه رستگارى را مى شناسد، تا در آن راه رود و نه راه گمراهى را تا از آن بازگردد)).
صورت انسان دارد، اما دل و قلب او حيوانى است . به وسيله اين دل و قلب نتوانسته باب هدايت را بشناسد به سوى آن برود و با شناخت باب جهالت از آن دورى كند. اين انسان به صرف داشتن چنين سرمايه اى ، از ديگر موجودات ممتاز و برتر نمى شود؛ اگر كسى كه اين سرمايه را در اختيار دارد و خدا براى او يك برترى ذاتى مقرر فرموده است ، نتواند از آن بهره بردارى كند، بدتر از حيوان است .
التزام عملى به كرامت هاى اخلاقى
پس آن چه كه به انسان امتياز و برترى مى دهد در التزام عملى و نهادينه كردن اين محاسن و كرامت هاى اخلاقى است كه پس از شناخت و دست يافتن به آنها، متوجه خواهد شد كه با روح و فطرت انسان سازگار است ، اما چگونه مى توان به اين محاسن و مكارم اخلاقى مقيد بود؟
1 - اعتقاد به مبداء و معاد
همان طور كه اشاره كرديم يكى از راه هاى تقيد به محاسن و مكارم اخلاقى ، اعتقاد به مبدا و معاد است كه انسان را نسبت به تخلق به اخلاق حسنه و كريمه تشويق مى كند؛ ديگر آن روح تعبدى است كه مقيدان به مبدا و معاد در خود احساس مى كنند. مرحوم كلينى روايتى را از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه فرموده اند:
اءِنَّ الله عزّوجلّ خَصَّ رُسُلَه بمَكارمِ الاءَخلاق ، فامتَحِنوا اءَنفسكم ، فاءِن كانت فيكم فاحمَدوا الله و اعلَموا اءَنَّ ذلكَ مِن خير، و اءِن لا تَكن فيكم فاساءَلوا الله وارغبوا اليه فيها(45).
((خداوند در ميان مردم ، پيامبران و سفراى خود را به مكارم اخلاق اختصاص داد - آنها كسانى هستند كه در التزام به كرامت ها و بزرگوارى هاى روحى ممتازند - حال شما اى انسان ها، خود را بيازماييد اگر در خود مكارم اخلاق را يافتيد، خدا را سپاس گوييد و بدانيد كه در آفرينش شما با اين سجاياى اخلاقى خيرى است و اگر در وجود خود چنين چيزى را نمى يابيد - يعنى اين رغبت را احساس نمى كنيد - از خدا بخواهيد شما را يارى كند و در به دست آوردن آنها تلاش كنيد)).
در روايت ديگرى از رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم وارد شده است كه فرموده اند:
عليكم بمكارم الاءَخلاقِ، فاءِنَّ الله بَعَثَنى بها(46).
((لازم است كه شما در دستيابى به مكارم اخلاق تلاش كنيد؛ چون خداوند مرا براى آن مبعوث كرده است )).
در هر حال ، انسان هاى مومن بايد در خود اين اشتياق را ايجاد كنند؛ زيرا كرامت هاى اخلاقى معيار ارزش انسان است ؛ يعنى باعث برترى انسان از ساير موجودات و پاك شدن نفس انسانى از همه پستى ها و رذايل اخلاقى اند.
وقتى اين علاقه و اشتياق در انسان به وجود آمد، طبعا به دنبال شناخت آنها حركت خواهد كرد و بعد از اين كه محاسن و كرامت ها را شناخت ، به تدريج به آنها ملتزم و پايبند خواهد شد.
2 - توجه به كرامت و عزت نفس
اميرالمؤ منين عليه السلام در يكى از توصيه خاى خود به فرزندشان امام مجتبى عليه السلام مى فرمايند:
اءَكرِم نفسَكَ عن كلِّ دَنيَّة ، و اءِن ساقَتكَ الى الرَّغائِبِ(47).
((نفس خود را از هر پستى گرامى دار، هر چند تو را بدانچه خواهى رساند)).
كرامت اخلاقى ، يعنى برتر دانستن ، بالا و والاتر دانستن نفس انسانى از همه پستى ها و آنچه كه مصداق امور دنيّه است ؛ اگر چه انسان در سايه آن امور به مطلوب خود نايل شود. بعد استدلال امام عليه السلام عجيب است كه مى فرمايند:
فانَّكَ لَن تَعتَاضَ بما تَبذُلُ من نفسك عِوَضا، و لا تَكُن عبدَ غيركَ و قد جَعَلَكَ الله حُرّا(48).
((چون آنچه را از خود بر سر اين كار مى نهى ، هرگز به تو برنگرداند. خود را برده غير خود - چه اميال نفسانى و چه ديگر انسان ها - قرار مده ؛ زيرا خداوند تو را آزاد آفريده است )).
نفس انسانى ، اشرف مخلوقات الهى است ، در قبال اشرف مخلوقات و اين گوهر گرانبها، چه چيزى را مى خواهى دريافت كنى تا ارزش برابرى با نفس ‍ را داشته باشد؟ در روايت ديگرى از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام آمده است كه مى فرمايند:
عبدُ الشهوة اءذلُّ من عبد الرقِّ(49).
((كسى كه برده شهوت ها و تمايلات نفسانى خود است ، ذليل تر و حقيرتر از بردگانى است كه با پول خريدارى مى شوند)).
بردگان به حسب شرايط اجتماعى ، گرفتار حقارت طبقاتى بودند، اما انسانى كه اسير تمايلات شهوانى و اميال نفسانى است ، طبعا حقيرتر و پست تر از آن انسانى است كه با پول مورد معامله قرار مى گيرد؛ چون به هر حال او بهايى دارد، اما كسى كه اسير تمايلات نفسانى مى شود، چه چيز را بهاى نفس خود قرار داده است ؟ آيا بهاى نفس انسانى خود را غضب و شهوت هاى جنسى قرار داده است ؟ بنابراين اگر انسانى با تقويت كرامت نفس ، به آن مرتبه كرامت نفسانى رسيد، ديگر گرد گناه نخواهد چرخيد. در تعبيرى از اميرالمؤ منين عليه السلام وارد شده است كه مى فرمايند:
ما زنى غيور قَطّ(50).
((انسان غيور هرگز زنا نمى كند)).
غيرت ، يكى از اوصاف مردانگى و كرامت نفسانى است و انسان كريم كه داراى كرامت نفسانى است هرگز دست طمع پيش اين و آن دراز نمى كند. كرامت نفس يعنى آزادگى از هر قيدى . وقتى انسان طماع شد، برده غريزه طمع خود خواهد شد. انسان هاى كريم مى گويند: والتَّقَلُّلُ و لا التَّوسُّلُ(51) با كم مى سازند ولى دست نياز پيش اين و آن دراز نمى كنن ؛ به قول شاعر:

دست طمع چو پيش كسى مى كنى دراز   پل بسته اى كه بگذرى از آبروى خويش

اين بهاى نفس انسان نيست كه عزت انسانى را گرو قرار دهد و در مقابل ، ثمن بخس و ناچيزى را دريافت كند. ثمن بخس كه مى گوييم ، نه اين كه پول ناچيزى ، پول كلانى هم كه باشد، ثروت عظيمى هم كه باشد، بهاى انسانيت ، عزت و شرافت نفس انسانى نيست . در سخنى از اميرالمؤ منين عليه السلام آمده است كه فرمودند:
مَن اءحبَّ المكارم اجتَنَبَ المحارم (52).
((كسى كه كرامت هاى نفسانى و اخلاقى را دوست دارد از آنچه كه براى انسان حرام است ، پرهيز خواهد كرد)).
انسان متخلق به كرامات نفسانى و اخلاقى ، از آنچه كه بر انسان حرام است دورى مى كند؛ چه اين حرمت ، حرمت تشريعى باشد يا از امورى باشد كه عقل عدم سازگارى آن را با كرامت اخلاقى تشخيص مى دهد. اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
مَن كَرُمَت عليه نفسُه لم يُهِنها بالمعصيَةِ(53).
((كسى كه نفس خود را كريم مى دارد، آن را با معصيت و گناه ، موهون و پست نمى كند)).
نفس ، گرامى ، بزرگ و داراى كرامت است . معصيت ، نشانه پستى و زبونى نفس است و انتخاب آن به خود انسان برمى گردد؛ يعنى كرامت ، از انسان موجودى مى سازد كه به هيچ قيمتى نفس انسانى را تحقير، كوچك و ذليل نمى كند. امور ديگرى نيز هست كه نشانه نداشتن كرامت نفس است ؛ حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در روايتى درباره غيبت مى فرمايند:
الغيبَةُ جُهدُ العاجزِ(54).
((غيبت و بدگويى ، نهايت تلاش فرد عاجز و ناتوان است )).
انسان كريم ، هيچ گاه خود را ناتوان ، ضعيف ، سست و پست نمى بيند. وقتى انسانى آلوده به غيبت و بدگويى از ديگران شود، معلوم مى شود كه عاجز و سست عنصر و ناتوان است كه زبان و انديشه خود را به بدگويى از ديگران آلوده مى كند. اين كار، با كرامت اخلاق و نفس ، مخالفت و مباينت دارد. رسول اكرم صلى الله عليه وآله و سلم مى فرمايند:
لا يَكذِبُ الكاذِبُ الَّا مِن مَهانَةِ نفسِهِ(55).
((دروغگو، دروغ نمى گويد؛ مگر اين كه نفس خود را پست مى بيند)).
انسان دروغگو، چون نفس خود را پست مى بيند دروغ مى گويد. اما كريم كيست ؟
الكريمُ يرى مكارمَ اءفعالِهِ دَينا عليه يَقضيه (56).
((انسان كريم ، كسى است كه بزرگوارى هاى اخلاقى را، دين و فريضه بر ذمه خود مى بيند و در مقام اداى دين برمى آيد)).
انسانى كه داراى سرمايه كرامت است ، هرگز حاضر نيست شبى را به صبح برساند در حالى كه ديگران از او طلبكار باشند. همان طور كه قبلا گفتيم انسان هاى كريم ، اگر از نظر مالى هم افراد ناتوان و ضعيفى باشند، طمع را كم مى كنند و از ديگران ، حتى چيزى قرض نمى گيرند. اگر مديون هم شدند سعى مى كنند در اولين فرصت اين دين را ادا كنند و هرگز بدهى خود را به ديگران فراموش نمى كنند.
كرامت هاى اخلاقى چنين وقارى را به روح و انديشه انسان كريم هديه مى كنند؛ يعنى هرگاه به صحنه هايى برخورد مى كند كه بايد در اين صحنه ها از روى غريزه عمل كند، چنين نمى كند؛ مثلا كسى با او دشمنى كرده يا از او بدگويى كرده است ، اقتضاى طبيعت اوليه انسانى است كه او را مجازات و مكافات كند، اما انسان كريم ، در مقابل ظالم به خود، عفو پيشه مى كند و عفو را فريضه اى مى داند كه بر ذمه او است . يا خدمت كردن به ديگران ، دستگيرى از مستمندان و افراد ضعيف را به عنوان فريضه و وظيفه خود مى داند و اگر بدان اقدام نكند، خود را ملامت مى كند. افرادى كه اين طور نمى انديشند و عمل نمى كنند، فاقد كرامت اخلاقى و انسانى هستند.
صرف نظر از بزرگانى كه در تاريخ مذهبى و دينى مان داريم كه داراى كرامت هاى اخلاقى بسيارى بودند، گاهى انسان به افرادى برخورد مى كند كه انصافا در مقابل آنها احساس خضوع و احترام مى كند.

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

معرفت بالله
اخلاق امام سجاد (ع)
بندگان صالح خدا
آثار برخی گناهان از زبان امام سجاد(ع)
حضرت زین العابدین ( علیه السلام ) تداوم‏بخش عزت و ...
زندگانی امام سجّاد (ع)
امام سجاد (علیه السلام) در كوفه
خدا برایم كافی است
امام سجاد(ع) و بیان مصیبت كربلا
قال الإمام زین العابدین - علیه السلام

بیشترین بازدید این مجموعه

اخلاق امام سجاد (ع)
معرفت بالله

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^