رذيله زشت و ناپسند خيانت ، عوامل مختلفى دارد ولى علت قريب و نزديك آن ، منفعت طلبى و زياده خواهى است ، آنچه كه انسان را وادار به خيانت مى كند، تحصيل منفعت است كه معمولا بذر فكرى و ذهنى آن به هنگام فقر و نادارى ، يا به هنگام احساس كاذب كمبود، كاشته مى شود و چون دسترسى به امانتى دارد در ذهن و انديشه خود امكان برآورده كردن كمبود و يا احساس كاذب آن را بررسى مى كند و بدان اقدام مى كند؛ به خصوص اگر وديعه و سپرده طورى باشد كه امانت گذار، متوجه تصرف او نشود كه در اين صورت بيشتر وسوسه شده ، ذهن او سريع تر به سمت خيانت و تصرف در امانت تمايل پيدا مى كند. اگر تربيت و تاديب شرع مقدس نباشد و نيازمندى ها و فشارها نيز خيانت و خلاف را توجيه كند، خود را به خيانت آلوده مى كند.
به همين دليل است كه معارف ما قبل از هر چيز و قبل از اهتمام به اصلاح رفتارى و عملى انسان ها، در مقام اصلاح انديشه و فكر برمى آيد و تصور و خيال گناه و خيانت را مذموم مى شمارد. در روايتى به مناسبتى كه در مباحث گذشته هم بيان شد، عيسى بن مريم عليهماالسلام به حواريون فرمود:
انَّ موسى عليه السلام اءَمرَكم اءَن لا تَزِنوا و اءَنا آمُرُكم اءَن لا تُحدِّثوا اءَنفسكم بالزِّنا(284)
((موسى عليه السلام به شما فرمان داد: گرد گناه زنا نگرديد، اما من به شما امر مى كنم كه حتى در فكر و انديشه خود خيال زنا كردن و تخلف نداشته باشيد)).
چون اين ذهن با تصوير و ترسيم و بررسى امكان گناه ، آلوده مى شود. در ادامه مطلب ، مثالى دارد كه مى گويد: ذهن مانند اتاق سفيدى است كه در ميان آن آتشى با انديشه گناه برافروخته مى شود، هرچند اين آتش زود خاموش شود و اتاق را ويران نكند، اما سپيدى اتاق به سياهى تبديل مى شود؛ يعنى ذهن تيره و تار مى شود. در كلمات اميرالمؤ منين عليه السلام آمده است كه :
صيامُ القلب عن الفكر فى الآثام اءَفضلُ من صيام البطن عن الطّعام (285).
((فضيلت پاك نگه داشتن دل از گناه و روزه دادن فكر و ذهن نسبت به آن ، برتر از گرسنه نگه داشتن شكم است )).
براى همين است كه بسيارى از روايت ها در مقام اصلاح انديشه فكرى و خيال بافى است ؛ زيرا اين امور، خيانت را تقويت و توجيه مى كند.
مى توان منفعت طلبى ، زياده خواهى و رسيدن به پول و ثروت را منشا خيانت دانست . بنابراين بسيارى از روايت ها اين علت را هدف گرفته ، تخطئه مى كند. امام صادق عليه السلام از پدرشان و ايشان از رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى كنند كه فرمودند:
اءَربع لا تَدخلُ بيتا واحدة منهنَّ الا خَرِبَ و لم يُعمَر بالبَرَكَةِ الخيانَةُ و السِّرقَةُ و شُربُ الخمرِ والزِّنا(286).
((چهار چيز است كه اگر يكى از آنها وارد خانه اى شود آن را ويران مى كند و ديگر هيچ بركتى موجب عمران آن خانه ويران نمى شود: خيانت ، دزدى ، شراب خوارى و زنا)).
پس اگر كسى با نيت به دست آوردن ثروت ، به مال ديگرى خيانت كند، نه تنها آن را به دست نمى آورد، بلكه ثروت موجود را هم از دست مى دهد. از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده است كه مى فرمايند:
ليس منَّا مَن يُحقِّرُ الامانَةَ(287).
((از ما نيست كسى كه امانت را كوچك بشمارد)).
در روايت ديگرى وارد شده است كه حضرت مى فرمايند:
ليس منَّا مَن خانَ مسلما فى اءَهلهِ و مالهِ(288).
((كسى كه به مال و ناموس مسلمان هاى ديگر خيانت كند از ما نيست )).
در سخن ديگرى از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم صريح تر بيان شده كه مى فرمايند:
ليس منَّا مَن خانَ بالامانَة (289).
((كسى كه در امانت خيانت كند از ما نيست )).
آنچه گفته شد جنبه هاى شخصى و فردى خيانت است ، اما از نظر عمومى هم عوارضى در بردارد.
از منظر عمومى ، وجود اعتماد و اطمينان ميان افراد و اصناف و طبقات است كه به روابط اجتماعى استحكام مى بخشد كه اگر به هر دليلى اين اعتماد عمومى متزلزل شود، روابط اجتماعى آسيب ديده ، مختل مى گردد. امام صادق عليه السلام به نقل از پدرشان عليهم السلام از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى كنند كه مى فرمايند:
لا تزَالُ اءُمَّتى بخير ما لم يَتَخاونوا و اءَدُّوا الامانةَ و آتوا الزَّكاةَ و اذا لم يفعلوا ذلك ابتُلوا بالقحط و السِّنينَ(290).
((خير و سعادت امت من تا زمانى كه خيانت نكنند، امانت را ادا كنند و زكات را بپردازند تضمين شده است و اگر اين كارها را انجام ندهند و قحطى و پريشانى مبتلا مى شوند)).
خداوند متعال مى فرمايد:
و فى اءَموالهم حقّ للسَّائلِ وسايل الشيعه ، المحرومِ(291).
((در اموال آنها حقى براى سائل و محروم است )).
اين قانون الهى است و قانون شكنى خود نوعى خيانت است . حالا وعده رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم چيست كه اين سعادت و خير دنيوى در معرض تهديد قرار مى گيرد و تبديل به قحطى و گرسنگى مى شود؟ سالم بودن اجتماع انسانى بستگى به رعايت اين اصول انسانى دارد. اگر كسى با رعايت نكردن اين اصول در گردش امور اجتماعى ، خللى ايجاد كند، عوامل حركت از تحرك باز مى ايستد و آن كسى كه در ايستايى و ركود تاثير دارد خائن است و عوارضى كه اين ركود به بار مى آورد؛ قحطى و گرسنگى و فقر است كه همه آثار خير را از بين مى برد. در كلام حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام بدترين مردم ، چنين معرفى شده اند:
شرُّ النَّاس مَن لا يعتقدُ الامانةَ و لا يجتنب الخيانةَ(292).
((بدترين مردم كسى است كه به امانت اعتقاد ندارد و از خيانت اجتناب و پروا نمى كند)).
در تعبير ديگرى از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام آمده است :
الخيانةُ دليل على قِلَّةِ الورَعِ و عدَمِ الدِّيانَةِ(293).
((خيانت شخص ، نشانه بى پروايى و بى دينى او است )).
اين انسان ، علاوه بر اين كه بدترين مردم است ، انسانى بى دين و بدون ورع و پرهيز است و بر اين اساس بدترين مجازات براى مصاديق خيانت تعيين شده است ، مثلا در سرقت ، قطع انگشتان معين شده است و اگر اين مجازات براى او موجب تنبه او نشود، بعد از چند مرحله ، دستور قتل او صادر مى شود. يعنى عضو و عنصر فاسدى كه آلودگى فكرى ايجاد مى كند و حضور او موجب سلب اعتماد عمومى جامعه ، اصناف و طبقات اجتماعى نسبت به يكديگر مى شود مانند عضو فاسد بدن ، بايد قطع شود.
ثمرات امانتدارى
روايتى را امام محمد باقر عليه السلام از جد بزرگوارشان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى كنند كه حضرت فرمودند:
الامانَةُ تَجلبُ الرِّزقَ و الخيانَةُ تَجلبُ الفقرِ(294).
((امانتدارى فراهم كننده رزق و روزى است و خيانت ، جلب كننده فقر)).
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام وارد شده است كه فرمودند:
استعمالُ الامانةِ يَزيدُ فى الرِّزقِ(295).
((اگر كسى اهل امانتدارى باشد، رزق و روزيش زياد مى شود)).
اين آثار وضعى است كه وعده اهل بيت عصمت عليهم السلام است و آنها صرف نظر از مقام عصمت ، داراى يك فطرت سليم انسانى هستند كه راه و روش درست و تحصيل منافع به آنها الهام مى شود. چند حديث است كه مى گويد اگر كسى اهل خيانت شود، از حيطه اسلام خارج شده ، يا از حيطه تشيع خارج مى شود.
حضرت در عبارت بعد علاوه بر حفظ مال مى فرمايند:
و تنفى عنهُ خيانَتَهُ فيما عزَّ اءَو هانَ.
در اين عبارت حضرت به يكى از قبيح ترين و زشت ترين رذايل اشاره مى فرمايند و آن خيانت به شريكى است كه به وى اعتماد كرده است . در واقع كسانى كه با هم شريك مى شوند مشاركتشان مسبوق به يك سابقه دوستى و رفاقت است ، يك صداقت ريشه دار كه به اين مشاركت مى انجامد؛ حال اگر كسى در اين مشاركت ، دست به خيانت آلوده كند، به پست ترين مراحل خيانت رسيده است .
در روايتى از اميرالمؤ منين عليه السلام وارد شده است كه مى فرمايند:
غايَةُ الخيانةِ خيانةُ الخلِّ الودود و نقضُ العهودِ(296).
((اوج خيانت اين است كه انسان به شريكش كه از سر مهربانى با وى شريك شده و با او پيمان بسته ؛ خيانت كند و پيمان را بشكند)).
ما از نظر فقهى تصرف بدون اذن شريك را هم جايز نمى دانيم چنان كه از منظر اخلاقى نيز امر قبيحى شمرده شده است . روايتى است كه بسيار قابل توجه و آموزنده است و از آن جهت كه امام عليه السلام در ضمن آن ، فطرت سليم انسانى و مسائل نهفته در اين فطرت را مى شكافد، هر انسان مومنى را مشعوف و مسرور مى كند كه بزرگان ما چقدر به هدايت انسان ها اهتمام داشته اند! حسين بن مختار مى گويد:
قُلتُ لابى عبدالله عليه السلام الرَّجلُ يكونُ له الشَّريكُ فَيَظهَرُ عليه قد اختانَ شيئا اءَ له اءَن ياءخُذ منه مثلَ الَّذى اءَخذَ مِن غير اءَن يُبيِّن له فقال شَوه انَّما اشترَكا باءمانَةِ الله تعالى و انِّى لاُحبُّ له ان رَاءَى شيئا مِن ذلك اءَن يَستُرَ عليه و ما اءُحبُّ اءَن ياءخُذَ منه شيئا بغير علمِهِ(297).
((به امام صادق عليه السلام عرض كردم : انسان شريكى دارد و بعد مى فهمد كه او در مال مشاركتى خيانت كرده است . آيا شريك ديگر هم مى تواند بدون اطلاع او به همان اندازه در مال تصرف كند؟ حضرت با يك تعبير ابتدايى كه حاكى از نهايت انزجار است به دو نكته اشاره مى فرمايند: اول آن كه من دوست ندارم كسى چنين كند يعنى دستش را به خيانت آلوده كند؛ ديگر اين كه اصلا اين عمل به معناى افشاى سر است . او خطايى كرده است و تو موظف به پوشاندن عيب او هستى . عيب پوشى و چشم پوشى از عيوب ديگران يك كرامت اخلاقى و انسانى است كه بايد انسان متخلق به اين اخلاق كريمه شود)).
بنابراين ، موضوع امانتدارى يكى از موضوعات مورد اهتمام شرع مقدس است و از منظر معارف اخلاقى ما مامور به اداى امانتيم :
اءَداءَ الامانَةُ الى البَرِّ و الفاجرِ(298).
((ما موظف به اداى امانت نسبت به نيكوكار و بدكار هستيم )).
يعنى چنانچه انسان فاجر و تبهكارى ، مالى را نزد انسان به امانت بگذارد، نمى توان به صرف اين كه او انسان تبهكارى است ، در مالش تصرف كرد.
در مباحث گذشته ، در حق رفيق و مصاحب گفتيم كه امام سجاد عليه السلام قسم ياد كرده اند كه اگر آن شمشيرى كه پدرم را با آن به شهادت رسانده اند نزد من به امانت بگذارند، من آن امانت را بازمى گردانم (299).
مساءله اداى امانت يكى از وظايف دينى ، شرعى و اختلافى و اصلا شرط مسلمانى است . در بسيارى از روايت ها صريحا گفته شده است كه مسلمان بودن نه به نماز است ، نه به روزه ؛ اينها امورى است كه مسلمان ها به آن عادت كرده اند.
آنچه مهم است دو محور اساسى است كه مسلمانى را اثبات مى كند:
صدقِ الحديثِ و اءَداءَ الامانَةِ(300).
((راستگويى در گفتار و اداى امانت در رفتار)).