فارسی
جمعه 05 مرداد 1403 - الجمعة 18 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

نیایش هنگام درخواست بخشش

نیایش هنگام درخواست بخشش
اللهم يا من برحمته يستغيث المذنبون . و يا من الي ذكر احسانه يفزع المضطرون . و يا من لخيفته ينتحب الخاطئون . يا انس كل مستوحش غريب ، و يا فرج كل مكروب كئيب ، و يا غوث كل مخذول فريد ، و يا عضد كل محتاج طريد . أنت الذي وسعت كل شي ء رحمة و علما . و أنت الذي جعلت لكل مخلوق في نعمك سهما . و أنت الذي عفوه اعلي من عقابه . و أنت الذي تسعي رحمته امام غضبه . و أنت الذي عطاؤه اكثر من منعه . و أنت الذي اتسع الخلائق كلهم في وسعه . و أنت الذي لا يرغب في جزاء من اعطاه . و أنت الذي لا يفرط في عقاب من عصاه . و انا ، يا الهي عبدك الذي امرته بالدعاء فقال : لبيك و سعديك ، ها انا ذا ، يا رب ، مطروح بين يديك . انا الذي اوقرت الخطايا ظهره ، و انا الذي افنت الذنوب عمره ، و انا الذي بجهله عصاك و لم تكن اهلا منه لذاك . هل أنت ، يا الهي ، راحم من دعاك فابلغ في الدعاء ؟ أم أنت غافر لمن بكاك فاسرع في البكاء ؟ أم أنت متجاوز عمن عفر لك وجهه تذللا ؟ أم أنت مغن من شكا اليك فقره توكلا ؟ الهي لا تخيب من لا تجد معطيا غيرك ، و لا تخذل من لا يستغني عنك باحد دونك . الهي فصل علي محمد و اله ، و لا تعرض عني و قد اقبلت عليك ، و لا تحرمني و قد رغبت اليك ، و لا تجبهني بالرد و قد انتصبت بين يديك . أنت الذي وصفت نفسك بالرحمة ، فصل علي محمد و اله ، و ارحمني ، و أنت الذي سميت نفسك بالعفو فاعف عني . قد تري ، يا الهي ، فيض دمعي من خيفتك ، و وجيب قلبي من خشيتك ، و انتقاض جوارحي من هيبتك . كل ذلك حياء منك لسوء عملي و لذاك خمد صوتي عن الجار اليك ، و كل لساني عن مناجاتك . يا الهي فلك الحمد فكم من عائبة سترتها علي فلم تفضحني و كم من ذنب غطيته علي فلم تشهرني ، و كم من شائبة الممت بها فلم تهتك عني سترها ، و لم تقلدني مكروه شنارها ، و لم تبد سواتها لمن يلتمس معائبي من جيرتي ، و حسدة نعمتك عندي . ثم لم ينهني ذلك عن أن جريت الي سوء ما عهدت مني . فمن اجهل مني يا الهي ، برشده ؟ و من اغفل مني عن حظه ؟ و من ابعد مني من استصلاح نفسه حين انفق ما اجريت علي من رزقك فيما نهيتني عنه من معصيتك ؟ و من ابعد غورا في الباطل ، و اشد اقداما علي السوء مني حين اقف بين دعوتك و دعوة الشيطان فاتبع دعوته علي غير عمي مني في معرفة به و لا نسيان من حفظي له ؟ و انا حينئذ موقن بأن منتهي دعوتك الي الجنة ، و منتهي دعوته الي النار . سبحانك !! ما اعجب ما اشهد به علي نفسي ، و اعدده من مكتوم امري . و اعجب من ذلك اناتك عني ، و ابطاؤك عن معاجلتي ، و ليس ذلك من كرمي عليك ، بل تانيا منك لي ، و تفضلا منك علي لان ارتدع عن معصيتك المسخطة ، و اقلع عن سيئاتي المخلقة ، و لان عفوك عني احب اليك من عقوبتي . بل انا ، يا الهي ، اكثر ذنوبا ، و أقبح اثارا ، و أشنع افعالا ، و أشد في الباطل تهورا ، و اضعف عند طاعتك تيقظا، و اقل لوعيدك انتباها و ارتقابا من أن احصي لك عيوبي ، أو اقدر علي ذكر ذنوبي . و إنما اوبخ بهذا نفسي طمعا في رافتك التي بها صلاح امر المذنبين ، و رجاء لرحمتك التي بها فكاك رقاب الخاطئين . اللهم و هذه رقبتي قد ارقتها الذنوب ، فصل علي محمد و اله ، و اعتقها بعفوك ، و هذا ظهري قد اثقلته الخطايا ، فصل علي محمد و اله ، و خفف عنه بمنك . يا الهي لو بكيت اليك حتي تسقط اشفار عيني ، و انتخبت حتي ينقطع صوتي ، و قمت لك حتي تتنشر قدماي ، و ركعت لك حتي ينخلع صلبي ، و سجدت لك حتي تتفقا حدقتاي ، و اكلت تراب الارض طول عمري ، و شربت ماء الرماد اخر دهري ، و ذكرتك في خلال ذلك حتي يكل لساني ، ثم لم ارفع طرفي الي افاق السماء استحياء منك ما استوجبت بذلك محو سيئة واحدة من سيئاتي . و إن كنت تغفر لي حين استوجب مغفرتك ، و تعفو عني حين استحق عفوك فإن ذلك غير واجب لي باستحقاق ، و لا انا اهل له باستيجاب ، اذ كان جزائي منك في اول ما عصيتك النار ، فإن تعذبني فأنت غير ظالم لي . الهي فإذ قد تغمدتني بسترك فلم تفضحني ، و تأنيتني بكرمك فلم تعاجلني و حلمت عني بتفضلك فلم تغير نعمتك علي ، و لم تكدر معروفك عندي ، فارحم طول تضرعي ، و شدة مسكنتي ، و سوء موقفي . اللهم صل علي محمد و اله ، وقني من المعاصي ، و استعملني بالطاعة ، و ارزقني حسن الانابة و طهرني بالتوبة ، و ايدني بالعصمة ، و استصلحني بالعافية ، و اذقني حلاوة المغفرة ، و اجعلني طليق عفوك ، و عتيق رحمتك ، و اكتب لي امانا من سخطك ، و بشرني بذلك في العاجل دون الاجل ، بشري اعرفها ، و عرفني فيه علامة اتبينها . إن ذلك لا يضيق عليك في وسعك ، و لا يتكأدك في قدرتك ، و لا يتصعدك في اناتك ، و لا يؤدك في جزيل هباتك التي دلت عليها اياتك إنك تفعل ما تشاء ، و تحكم ما تريد ، إنك علي كل شي ء قدير .

(1) بار خدايا اي آن كه گناهكاران به سبب رحمت او فريادرسي مي جويند
(2) و اي آن كه بيچارگان به ياد احسان و خوشرفتاري او پناه مي برند
(3) و اي آن كه خطاكاران از ترس او سخت مي گريند
(4) اي آرام دل هر دور از وطن كه از تنهايي دلگيرست ، و اي شادي هر اندوهگين دل شكسته اي ، و اي فريادرس هر خوار شده تنها مانده اي ، و اي مددكار هر نيازمند رانده اي
(5) تو آني كه با رحمت و علم هر چيز ( كلي و جزيي ) را فراگرفته اي
(6) و تو آني كه براي هر آفريده شده اي در نعمتهاي خود بهره قرار داده اي
(7) و تو آني كه بخشش از كيفرش برتر است ( حبيب ابن حرث به رسول خدا - صلي الله عليه و آله - گفت : من مردي هستم بسيار گناهكار ، حضرت به او فرمود : اي حبيب به درگاه خدا توبه كن ، گفت : توبه مي كنم باز هم مرتكب مي شوم ، فرمود : هر چه گناه كردي توبه كن تا اين كه فرمود : اي حبيب عفو خدا از گناهان تو بيشتر است )
(8) و تو آني كه رحمت او بر غضبش پيشي مي گيرد
(9) و تو آني كه بخشش او از منع و بازداشتش افزون است
(10) و تو آني كه همه آفريده شدگان در قدرت او گنجيده اند ( توانايي او به هر چيز احاطه دارد )
(11) و تو آني كه به هر كه نعمت داد پاداش نخواست
(12) و تو آني كه در كيفر گناهكاران افراط ( تجاوز از حد ) نمي كند ( اگر گفته شود : از اين جمله برمي آيد كه كيفر هر گناهكاري به قدر استحقاق اوست در صورتي كه كفر كافر با مرگ او پايان مي يابد و كيفر او هميشگي است ؟ در پاسخ مي گوييم : كافر اگر هميشه زندگاني مي كرد بر كفر باقي بود ، پس كيفر هميشگي او براي اعتقادي است كه پايان ندارد )
(13) و من ، اي خداي من ، بنده توام كه او را به دعا امر فرمودي و گفت : لبيك و سعديك يعني اطاعت مي كنم و فرمانت بجا مي آورم ( لبيك بدون سعديك استعمال مي شود ، و سعديك بي لبيك استعمال نمي شود ) اينك منم ، اي پروردگار ، بنده اي كه در پيشگاهت افتاده
(14) منم آن كه خطاها پشتش را سنگين كرده ، و منم آن كه گناهان عمرش را به سر رسانده ( عمر را در گناهان گذرانده ) و منم آن كه با ناداني ( انديشه نكردن در پايان كار ) تو را نافرماني كرده و حال آن كه تو شايسته نافرماني او نبودي
(15) آيا تو ، اي خداي من ، به هر كه تو را بخواند رحم كننده اي تا در دعا بكوشم ؟ يا هر كه را در پيشگاهت گريه كند آمرزنده اي تا در گريه بشتابم ؟ يا هر كه را كه از خواري در درگاهت روي خود به خاك مالد بخشنده اي ؟ يا هر كه را كه با توكل از فقر و بي چيزي به تو شكوه كند بي نياز كننده اي ؟
(16) بار خدايا نوميد مكن كسي را كه جز تو بخشنده اي نمي يابد ، و خوار مكن كسي را كه از تو به كسي جز تو بي نياز نمي گردد
(17) بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست ، و از من روي مگردان در حالي كه به تو روآورده ام ، و نوميدم مفرما هنگامي كه از تو درخواست نموده ام ، و اكنون كه در پيشگاهت ايستاده ام دست رد بر پيشانيم مزن ( مرا نوميد باز مگردان )
(18) تو آني كه خود را به رحمت وصف فرموده اي ، با محمد و آل او درود فرست ، و به من رحم كن ، و تو آني كه خود را بخشنده ناميدي من را ببخش
(19) اي خداي من ، روان شدن اشكم را از ترست ، و نگراني دلم را از بيم عظمتت ، و لرزيدن اندامم را از شكوه و بزرگيت مي بيني
(20) همه اينها از شرمندگي از توست براي بدرفتاريم ، و از اين رو صداي تضرع و زاريم به درگاهت گرفته ، و زبان راز و نياز با توام كند گرديده است
(21) اي خداي من سپاس تو را است كه چه بسيار عيب من را پوشاندي ، و ( نزد مردم ) رسوايم نكردي ، و چه بسيار گناه من را پنهان نمودي و ( به آن نزد ديگران ) معروف ننمودي ، و چه بسا زشتي ( گناه ) كه بجا آوردم و پرده من را ندريدي ، و طوق ناپسندي و زشتي آن را به گردنم نيانداختي ، و بديهاي آن را بر همسايگانم كه در جستجوي عيبهايم هستند و بر رشگبران نعمتي كه به من داده اي آشكار نساختي
(22) پس آن همه مهربانيها من را از دنبال كردن به بدي آنچه تو از من مي داني باز نداشت !!
(23) اي خداي من ، كيست به رستگاري خود از من نادان تر و از بهره خود فراموشكارتر و از اصلاح و سازگار نمودن نفس خود دورتر در حالي كه روزي را كه بر من رسانده اي در نافرمانيت كه من را از آن بازداشتي صرف مي كنم ؟ و كيست از من در نادرستي فرو رونده تر و بر اقدام به بدي سخت تر هنگامي كه بين دعوت تو ( به سعادت و نيكبختي ) و دعوت شيطان ( به شقاوت و بدبختي ) مي ايستم پس با اين كه در پذيرفتن هر يك از آن دو دعوت توانا هستم ) دعوت شيطان را نه از روي نابينايي در شناختن او و نه از روي فراموشي ( گمراه كردن ) او مي پذيريم ؟
(24) و من در اين هنگام باور دارم كه سرانجام ( نتيجه ) دعوت تو بهشت و انجام دعوت او آتش است
(25) منزه و پاكي ( شگفتا ) چه شگفت آور است آنچه درباره خود به آن گواهي مي دهم ، و كار پنهاني خويش را شمارش مي نمايم ( آشكارا مي سازم )
(26) و شگفت تر از آن بردباري تو درباره من و درنگ تو از زود به كيفر رسانيدن من است ، و اين نه براي گرامي بودن من نزد توست ، بلكه براي مدارا و خوشرفتاري و احسان توست بر من تا از معصيت خشم آور تو دست بردارم ، و از گناهان خواركننده خود را باز دارم ، و براي آن است كه گذشتن از من نزد تو از به كيفر رساندن من خوشايندتر است ( زيرا عفو و بخشيدن مقتضي رحمت است و عقوبت و كيفر مقتضي غضب است ، و رحمت مقدم بر غضب است )
(27) و من ، اي خداي من ، گناهانم بيشتر و نشانه هايم ( كارهايم كه اثري از آن مانده است ) زشت تر و كردارهايم بدتر و بي باكيم در نادرستي سخت تر و بيداريم هنگام طاعت تو سست تر و آگاهي و مراقبتم به تهديد و ترساندن تو از كيفرت كمتر از آن است كه زشتيهاي خود را براي تو بشمارم ، يا بر يادآوري گناهانم توانا باشم
(28) و اين كه خود را به اين سخنان سرزنش مي نمايم براي طمع در مهرباني توست كه اصلاح كار گناهكاران به آن است ، و براي اميد به رحمت توست كه رهايي گردن خطاكاران به آن است
(29) بار خدايا اين گردن من است كه ( اندوه ) گناهان آن را باريك كرده ، پس بر محمد و آل او درود فرست ، و به عفو خود آن را ( از كيفرت ) آزاد كن ، و اين پشت من است كه خطاها آن را سنگين كرده ، پس بر محمد و آل او درود فرست ، و به انعام خود آن را سبك نما
(30) اي خداي من اگر در پيشگاه تو بگريم تا پلكهاي چشمانم بيافتد ، و به آواز بلند بنالم تا صدايم قطع گردد ، و در برابر تو بايستم تا پاهايم ورم كند ، و براي تو ركوع كنم ( خم شوم ) تا استخوان پشتم از جا كنده شود ، و تو را سجده نمايم ( پيشاني به خاك نهم ) تا اين كه سياهي ( يا كاسه ) چشمهايم پنهان شود ( به گودي رود ) و همه عمر خاك زمين بخورم و تا پايان زندگي آب خاكستر آلود بياشامم ، و در بين اينها به ذكر تو گويا باشم تا زبانم كند شود ، سپس از شرمندگي از تو چشم به اطراف آسمان نياندازم ، با اين رفتارها سزاوار از بين بردن گناهي از گناهانم نمي گردم
(31) و اگر من را بيامرزي هنگامي كه آمرزش تو را سزاوار گردم ، و ببخشي آنگاه كه شايسته عفو تو شوم پس آن آمرزش و بخشيدن از روي شايستگي من لازم نگشته ( بلكه از فضل و احسان تو بوده ) زيرا جزاي من از تو در نخستين بار كه تو را معصيت كردم آتش بوده ، پس اگر من را كيفر نمايي درباره من ستم ننموده اي
(32) اي خداي من چون ( گناهان ) من را پرده ( عفو ) خود پوشاندي و رسوايم نكردي ، و با بخشش خود با من خوشرفتاري نمودي و در كيفرم شتاب نكردي ، و از فضل و احسان خويش درباره من بردباري نمودي و نعمت را از من نگرفتي ، و احسانت را به من ( به غم و اندوه ) تيره نساختي ، پس بر بسياري زاري و سختي فقر و بي چيزي و بدي جايگاهم رحم فرما
(33) بار خدايا بر محمد و آل او درود فرست ، و من را از گناهان نگهدار ، و به فرمانبري بدار ، و نيكي بازگشت از گناه را روزي ام فرموده به توبه پاكم گردان ، و با نگهداري ( خود از گناهان و گرفتاريها ) كمكم كن ، و با تندرستي سازگارم نما ، و شيريني آمرزش را به من بچشان ، و من را رها شده عفو و آزاد گرديده رحمتت گردان ، و ( در نامه عمل ) ايمني از خشمت را برايم بنويس ، و من را به آن اكنون ( در دنيا ) پيش از آينده ( آخرت ) مژده ده ، مژده اي كه آن را بشناسم ، و نشانه اي در آن به من بنما كه آن را ( به خود يا ديگري ) آشكار سازم ( مژده و شناساندن نشانه در دنيا آن است كه در خواب بيند آنچه اجابت دعايش به آن محقق مي گردد ، زيرا رؤياي صالحه مژده دهنده است ، حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - در تفسير قول خداي تعالي " سوره 10 ، آيه 63 " : الذين امنوا و كانوا يتقون ( آيه 64 ) لهم البشري في الحيوة الدنيا و في الاخرة " دوستان خدا آنانند كه ايمان آورده پرهيزكارند ، ايشان را است مژده در زندگي دنيا و در آخرت " فرمود : مژده در دنيا روياي صالحه است كه مؤمن آن را براي خود مي بيند يا تو براي او مي بيني ، و در آخرت مژده به بهشت است ، و آن مژده آن است كه فرشتگان ايشان را هنگام بيرون شدن از قبرها و در قيامت مژده مي دهند تا به بهشت درآيند ، و آنان را در همه احوال به بهشت مژده مي دهند . و گفته اند : روياي صالحه موجب بشارت و مژده است ، زيرا دليل صفاي قلب و پاكي دل و اتصال نفس به عالم قدس است ، و آن آگاهي يافتن بر بعض چيزهاست كه در آنجاست ، در شرح صحيفه مرحوم سيد نعمت الله جزائري " نور الانوار " است : رسول خدا - صلي الله عليه و آله - مي فرمود : رؤياي حسنه از مرد آراسته جزيي از چهل و شش جزء نبوت و پيغمبري است ، و رؤياي صالحه از جانب خداست ، پس هرگاه يكي از شما " در خواب " ببيند آنچه را دوست دارد جز براي دوست خود بيان نكند ، و هرگاه روياي ناپسند ديد از سمت چپ سه بار آب دهان اندازد و از شر شيطان و آن رؤيا به خدا پناه برد و براي كسي بيان ننمايد هرگز به او زياني نرساند )
(34) زيرا روا ساختن درخواست من در برابر توانايي تو دشوار نيست ، و تو را در توانايي و بردباريت به رنج نمي افكند ، و در برابر بخششهاي بسيارت كه آيات ( قرآن ) تو بر آن دلالت دارد تو را سنگيني نمي دهد ، زيرا تو انجام مي دهي آنچه مي خواهي ، و حكم مي كني آنچه اراده مي نمايي ، چون به هر چيز توانايي

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

يقين بندگان
جمال دل
اوصاف آب
عبرت آموزى امیر تیمور
هشدار قرآن پيرامون شيطان‏
عرفان اسلامي: شرح مصباح الشريعه (جلد 13)
غفلت گروه زيادى از مردم
تصاویر حضرت استاد حسین انصاریان
ادامه درس تفسیر قرآن و نهج البلاغه حضرت استاد ...
خشوع

بیشترین بازدید این مجموعه

چهل حدیث
توبه ى مردى از کارگزاران ستمکاران
چهره اى پیروز و جاویدان
كتمان شهادت
غفلت گروه زيادى از مردم
عرفان اسلامي: شرح مصباح الشريعه (جلد 13)
الگوگيرى از پويندگان پاك
خشوع
تصاویر حضرت استاد حسین انصاریان
اوصاف آب

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^