فارسی
جمعه 05 مرداد 1403 - الجمعة 18 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

نیایش در دفع مكر دشمنان

نیایش در دفع مكر دشمنان
الهي هديتني فلهوت ، و وعظت فقسوت ، و ابليت الجميل فعصيت ، ثم عرفت ما اصدرت إذ عرفتنيه ، فاستغفرت فاقلت فعدت فسترت ، فلك - الهي - الحمد . تقحمت أودية الهلاك ، و حللت شعاب تلف ، تعرضت فيها لسطواتك و بحلولها عقوباتك . و وسيلتي اليك التوحيد ، و ذريعتي أني لم اشرك بك شيئا ، و لم اتخذ معك الها ، و قد فررت اليك بنفسي ، و اليك مفر المسئ ، و مفزع المضيع لحظ نفسه الملتجئ . فكم من عدو انتضي علي سيف عداوته ، و شحذلي ظبة مديته ، و ارهف لي شباحده ، و داف لي قواتل سمومه ، و سدد نحوي صوائب سهامه ، و لم تنم عني عين حراسته ، و اضمر أن يسومني المكروه ، و يجرعني زعاق مرارته . فنظرت - يا الهي - الي ضعفي عن احتمال الفوادح ، و عجزي عن الانتصار ممن قصدني بمحاربته ، و وحدتي في كثير عدد من ناواني ، و ارصد لي بالبلاء فيما لم اعمل فيه فكري . فابتدأتني بنصرك ، و شددت ازري بقوتك ، ثم فللت لي حده ، و صيرته من بعد جمع عديد وحده ، و اعليت كعبي عليه ، و جعلت ما سدده و مردودا عليه ، فرددته لم يشف غيظه ، و لم يسكن غليله ، قد عض علي شواه و ادبر موليا قد اخلفت سراياه . و كم من باغ بغاني بمكائده ، و نصب لي شرك مصائده ، و وكل بي تفقد رعايته ، اضبا ألي اضباء السبع لطريدته انتظارا لانتهاز الفرصة لفريسته ، و هو يظهر لي بشاشة الملق ، و ينظرني علي شدة الحنق . فلما رايت - يا الهي تباركت و تعاليت - دغل سريرته ، و قبح ما انطوي عليه اركسته لأم رأسه في زبيته ، و رددته في مهوي حفرته ، فانقمع بعد استطالته ذليلا في ربق حبالته التي كان يقدر أن يراني فيها ، و قد كاد أن يحل بي لولا رحمتك ما حل بساحته . و كم من حاسد قد شرق بي بغصته ، و شجي مني بغيظه ، و سلقني بحد لسانه ، و وحرني بقرف عيوبه ، و جعل عرضي غرضا لمراميه ، و قلدني خلالا لم تزل فيه ، و وحرني بكيده و قصدني بمكيدته . فناديتك - يا الهي - مستغيثا بك ، واثقا بسرعة اجابتك ، عالما أنه لا يضطهد من اوي الي ظل كنفك ، و لا يفزع من لجأ الي معقل انتصارك ، فحصنتني من بأسه بقدرتك . و كم من سحائب مكروه جليتها عني ، و سحائب نعم امطرتها علي ، و جداول رحمة نشرتها ، و عافية البستها ، و اعين احداث طمستها ، و غواشي كربات كشفتها . و كم من ظن حسن حققت ، و عدم جبرت ، و صرعة انعشت ، و مسكنة حولت . كل ذلك انعاما و تطولا منك و في جميعة انهماكا مني علي معاصيك ، لم تمنعك اساءتي عن اتمام احسانك و لا حجرني ذلك عن ارتكاب مساخطك ، لا تسال عما تفعل . و لقد سئلت فاعطيت ، و لم تسال فابتدات ، و استميح فضلك فما اكديت ابيت - يا مولاي - إلا احسانا و امتنانا و تطولا و انعاما ، و ابيت إلا تقحما لحرماتك ، و تعديا لحدودك ، و غفلة عن وعيدك ، فلك الحمد - الهي - من مقتدر لا يغلب ، و ذي أناة لا يعجل . هذا مقام من اعترف بسبوغ النعم ، و قابلها بالتقصير ، و شهد علي نفسه بالتضييع . اللهم فإني اتقرب اليك بالمحمدية الرفيعة ، و العلوية البيضاء ، و اتوجه ، اليك بهما أن تعيذني من شر كذا و كذا ، فأن ذلك لا يضيق عليك في وجدك ، و لا يتكأدك في قدرتك ، و أنت علي كل شئ قدير . فهب لي - يا الهي - من رحمتك و دوام توفيقك ما اتخذه سلما اعرج به الي رضوانك ، و امن به من عقابك ، يا ارحم الراحمين .

(1) اي خداي من ( من را به وسيله پيغمبرت و فرستادن آيات قرآن مجيد به راه حق كه موجب رستگاري دنيا و آخرت است ) راهنماييم كردي پس غافل مانده و به كار بيهوده مشغول شدم ، و پند دادي ( در قرآن كريم به خير و نيكي امر كردي و از شر و بدي بازداشتي ) پس سخت دل گشتم ( در من تأثير نكرد ) و نعمت نيكو ( بي رنج و سختي ) عطا نمودي پس ( تو را ) نافرماني كردم ، سپس شناختم آنچه را ( گناهاني كه من را از آن ) برگردانده اي ، هنگامي كه آن را به من شناساندي ( توفيقم دادي از غفلت و بي خبري از آن آگاه شدم ) پس آمرزش درخواست نمودم ( از گناهم ) درگذشتي ، پس ( به گناه ) بازگشتم و تو پوشاندي ( كسي را به آن آگاه نساختي ، يا من را ميان مردم رسوا نكردي ، يا مهلتم دادي و در انتقام شتاب ننمودي ) از اين رو ( به سبب اين همه مهربانيها ) - خداي من - تو را است سپاس ( نه جز تو را )
(2) ( هنگام غفلت و نافرماني و سختدلي ) خود را در دره هاي ( انواع ) فساد و تباهي افكندم ، و در راههاي سخت هلاك و نابودي فرود آمدم ، در آن دره ها به غلبه ها و سخت گيريهايت و به فرود آمدن در آنها به عذابهايت روبرو شدم
(3) و دستاويزم به سويت توحيد و يگانه دانستن توست ، و وسيله ام آن است كه چيزي را با تو شريك و انباز نگردانيده ام ، و با تو خدايي فرانگرفته ام ( اعتقاد و باور ندارم كه خدايي با تو باشد ) و با جانم ( از روي دل از عذاب و كيفرت ) به سوي ( رحمت ) تو گريخته ام ، و گريزگاه بد كار و پناهگاه كسي كه بهره اش را تباه كرده و پناهنده گشته به سوي توست
(4) پس چه بسا دشمني را كه بر من شمشيرش را از روي دشمني از غلاف و نيام بيرون آورد ، و دم كارد بزرگ خود را براي من تيز نمود ، و طرف تيزي آن را برايم نازك گردانيد ، و زهرهاي كشنده اش را براي من با آب در هم كرد ، و من را آماج تيرهايش كه از هدف و نشانه نمي گذرد قرار داد ، و چشم حراست و پاسبانيش از من نخفت ، و در دل گذراند كه شر و بدي به من برساند ، و از آب بسيار تلخ ، تلخي آن شر و بدي كه نمي شود آشاميد آبم دهد ( خواست زياني به من وارد سازد كه بر اثر آن نابودم گرداند )
(5) پس تو - اي خداي من - ناتوانيم را از زير بار رفتن رنجهاي گران ، و از انتقام كشيدن از كسي كه در جنگيدنش قصد من كرده ، و تنهاييم را در برابر بسياري عدد و شماره ( لشگر ) كسي كه با من دشمني نموده ، و براي گرفتار ساختنم در آنچه فكر ننموده و از آن غافل مانده ام در كمين نشسته ، ديدي
(6) پس ( پيش از آن كه از تو ياري درخواست نمايم ) به ياري كردنم آغاز نمودي ، و پشتم را به تواناييت محكم و استوار گردانيدي ، آنگاه تيزي و برندگي او را شكستي ( ضايع و تباهش ساختي ) و پس از آن كه در گروهي ( همراهان ) بسيار بود او را تنها گذاشتي ، و من را بر او فيروز نمودي ، و آنچه ( تير يا نيزه اي را كه براي كشتن من ) نشانه گيري كرده بود بر خودش برگرداندي ، و در حالي كه خشمش را بهبودي نداده و كينه اش فرو ننشسته او را بازگرداندي ( آنگاه از روي بسياري خشم و پشيماني ) سر انگشتان خود را به دندان گزيد و رو برگردانيد در حالي كه سپاهيانش ( ياران و ياورانش ) آنچه به او وعده داده بودند انجام ندادند
(7) و چه بسيار ستمگري كه با مكر و فريبهايش به من ستم كرد ، و دام شكارهايش را برايم بر پا نمود ، و جستجوي مراقبت و نگهبانيش را بر من گماشت ( مراقب بود ببيند چه مي كنم و كجا هستم و به كجا مي روم ) و در كمين من نشست مانند در كمين نشستن درنده و چشم به راه بودنش براي به دست آوردن فرصت و وقت مناسبي براي شكارش در حالي كه خوشرويي و چاپلوسي را برايم آشكار مي ساخت ، و با خشم سخت به من مي نگريست
(8) پس چون تو - اي خداي من كه ( از صفات مخلوق ) منزه و برتري - فساد و تباهي قصد او و زشتي آنچه را پنهان داشته ديدي او را با مغز سر در گودالي كه براي شكار كنده بود نگون سار كردي ، و در پرتگاه گودالش بازگردانيدي تا پس از سركشيش با ذلت و خواري در بند دامي كه مي انديشيد من را در آن بيند درآمد ، و اگر رحمت و مهرباني تو نبود نزديك بود آنچه به او فرود آمد بر من فرود آيد
(9) و چه بسيار حسود و رشكبري ( آن كه نابود شدن نعمتي را از ديگري آرزو دارد ) كه به سبب ( آسايش و خوشي ) من غصه و اندوه او ( مانند آب ، يا آب دهان ) گلوگيرش شد ، و سختي خشمش از من ( مانند استخوان ) در گلويش گرفت ، و با نيش زبانش من را آزار رسانيد ( سخنان ناشايسته به من گفت ) و به تهمت زدن عيوب و نواقصي كه در خود داشت غضبش را بر من سخت گردانيد ( در كتب لغت جز وحر به كسر " حاء " يافت نمي شود ، و در نسخ صحيفه به فتح " حاء " ضبط شده ، و وحر فعل لازم است بر اثر نقل حركت در اينجا متعدي گشته و نقل حركت يكي از چيزهايي است كه فعل لازم به آن متعدي مي گردد مانند اثم فهو اثم كه به حركت متعدي و گفته مي شود اثم ، اذا جعله اثما فهو ما ثوم ) و آبروي من را نشانه تيرهاي خود قرار داد ( سخنان زشت و ناروا درباره من گفت ) و صفات و خوهاي پست را مانند گردن بند بر من بست كه ( من از آنها آراسته بودم و ) هميشه در خود او بود ، و به مكر خويش خشمش را بر من سخت نمود ( يا با مكر خود بر من طعنه زد و عيب جويي مي نمود ، اگر به جاي وحرني بكيده ، وخزني بخوانيم چنان كه در بعض نسخ صحيفه ضبط شده ) و به آفرينش آهنگ من كرد
(10) پس ( در چنين گيروداري ) - اي خداي من - تو را خواندم در حالي كه فريادرسي و ياري كردنت را مي طلبيدم ، و به زودي اجابت و رواساختن تو اعتماد داشتم ، و مي دانستم كسي كه در سايه رحمت تو جا گرفت شكست نمي خورد ، و كسي كه به پناهگاه انتقام تو پناهنده شد ( از كسي ) نمي ترسد ، پس تو من را به تواناييت از سختي او بازداشتي
(11) و چه بسيار ابرهاي شر و بدي كه آنها را از من گشودي ( دور ساختي ) و ابرهاي نعمتهايي كه آنها را بر من باراندي ، و جويهاي رحمت و مهرباني كه آنها را پهن كردي ، و عافيت و تندرستي كه آن را بر من پوشاندي ، و چشمهاي مصايب و گرفتاريها كه آنها را كور گردانيدي ، و پرده هاي اندوههايي كه آنها را برداشتي
(12) و چه بسيار گمان نيكي را كه تصديق نموده و پذيرفتي ( اميدوار به رحمت و احسانت را نوميد نكردي ) و فقر و نيازمندي را كه به جاي آن بي نيازي بخشيدي ، و درافتادني را كه برداشته ايستاندي ( گرفتار سختيهايي را كه رهاندي ) و مسكنت و بي چيزي ( يا ذلت و خواري ) را كه ( به توانگري ، يا به عزت و بزرگي ) تغيير دادي
(13) همه آنها انعام و احسان از جانب توست ، و در همه آنها كوشش نمودن من در نافرمانيهايت بود ، بدكرداري من تو را از كامل گردانيدن احسانت بازنداشت ، من را آن همه احسان و نيكي از آنچه تو را به خشم مي آورد منع و جلوگيري ننمود ، تو از آنچه بجا مي آوري مورد سؤال و پرسش واقع نمي شوي ( كه چرا بدكرداري بنده تو را از احسان بازنداشت ، زيرا افعال تو از روي حكمت و مصلحت است )
(14) و به عظمت و بزرگيت قسم چون از تو ( نعمتي ) درخواست شده بخشيده اي ، ، و درخواست نشده ، به بخشش آغاز نموده اي ، و احسانت طلبيده شده اندك نداده اي ، و تو - اي مولي و آقاي من - امتناع نموده و نمي خواهي جز احسان و اكرام و نيكي كردن و نعمت بخشيدن را ، و من امتناع كرده و نمي خواهم مگر افكندن خود را بي تأمل و انديشه در محرماتت ، و تجاوز از حدود و احكامت ، و غفلت و بي خبري از تهديدت ، پس تو را است سپاس - اي خداي من - توانايي كه مغلوب نمي شود ، و مهلت دهنده اي كه شتاب نمي كند
(15) اين جاي كسي است كه به فراواني نعمتها ( ي از جانب تو ) اقرار نموده ، و آنها را به تقصير و كوتاهي ( در شكر و سپاس ) برابر گردانيده ، و درباره خود به تضييع و تباه ساختن ( پيروي نكردن از اوامر و نواهي تو ) گواهي داده
(16) بار خدايا پس من به وسيله منزلت بلند پايه محمد - صلي الله عليه و آله - و مقام گرامي علي - عليه السلام - به سوي تو تقرب مي طلبم ، و به سبب آنان به درگاهت رومي آورم كه من را از شر و بدي آنچه از شر آن پناه مي طلبند پناه دهي ، زيرا پناه دادن تو من را در برابر توانگريت بر تو دشوار نيست ، و تو را در برابر تواناييت به رنج نمي افكند ، و تو بر هر چيز توانايي
(17) پس - اي خداي من - از رحمت و مهرباني و هميشگي توفيق و راهنمايي خود به من ببخش آنچه كه آن را نردبان قرار دهم كه به وسيله آن به سوي خشنوديت بالا روم ( آن را به دست آورم ) و از عقاب و كيفرت ايمن گردم ، اي مهربانترين مهربانان .

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

كتمان شهادت
يقين بندگان
جمال دل
اوصاف آب
عبرت آموزى امیر تیمور
هشدار قرآن پيرامون شيطان‏
عرفان اسلامي: شرح مصباح الشريعه (جلد 13)
غفلت گروه زيادى از مردم
تصاویر حضرت استاد حسین انصاریان
ادامه درس تفسیر قرآن و نهج البلاغه حضرت استاد ...

بیشترین بازدید این مجموعه

چهل حدیث
عبرت آموزى امیر تیمور
توبه ى مردى از کارگزاران ستمکاران
چهره اى پیروز و جاویدان
عرفان اسلامي: شرح مصباح الشريعه (جلد 13)
لباس در قرآن
الگوگيرى از پويندگان پاك
خشوع
تصاویر حضرت استاد حسین انصاریان
اوصاف آب

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^