فارسی
شنبه 08 ارديبهشت 1403 - السبت 17 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

نیایشی در مقام تضرع و زارى

نیایشی در مقام تضرع و زارى
الهي احمدك = و أنت للحمد اهل = علي حسن صنيعك الي ، و سبوغ نعمائك علي ، و جزيل عطائك عندي ، و علي ما فضلتني به من رحمتك ، و أسبغت علي من نعمتك ، فقد اصطنعت عندي ما يعجز عنه شكري . و لو لا احسانك الي و سبوغ نعمائك علي ما بلغت احراز حظي ، و لا اصلاح نفسي ، و لكنك ابتدأتني بالاحسان و رزقتني في اموري كلها الكفاية ، و صرفت عني جهد البلاء ، و منعت مني محذور القضاء . الهي فكم من بلاء جاهد قد صرفت عني ، و كم من نعمة سابغة اقررت بها عيني ، و كم من صنيعة كريمة لك عندي !! أنت الذي أجبت عند الاضطرار دعوتي و اقلت عند العثار زلتي ، و اخذت لي من الاعداء بظلامتي . الهي ما وجدتك بخيلا حين سألتك ، و لا منقبضا حين اردتك ، بل وجدتك لدعائي سامعا و لمطالبي معطيا ، و وجدت نعماك علي سابغة في كل شأن من شأني و كل زمان من زماني ، فأنت عندي محمود ، و صنيعك لدي مبرور . تحمدك نفسي و لساني و عقلي ، حمدا يبلغ الوفاء و حقيقة الشكر ، حمدا يكون مبلغ رضاك عني ، فنجني من سخطك . يا كهفي حين تعييني المذاهب ، و يا مقيلي عثرتي ، فلو لا سترك ، عورتي لكنت من المفضوحين ، و يا مؤيدي بالنصر ، فلو لا نصرك إياي لكنت من المغلوبين ، و يا من وضعت له الملوك نير المذلة علي اعناقها ، فهم من سطواته خائفون ، و يا اهل التقوي ، و يا من له الاسماء الحسني ، أسألك أن تعفو عني ، و تغفر لي ، فلست بريأ فاعتذر ، و لا بذي قوة فانتصر ، و لا مفر لي فافر . و استقيلك عثراتي ، و اتنصل اليك من ذنوبي التي قد اوبقتني ، و احاطت بي فاهلكتني ، منها فررت اليك - رب - تائبا فتب علي ، متعوذا فاعذني ، مستجيرا فلا تخذلني ، سائلا فلا تحرمني ، معتصما فلا تسلمني ، داعيا فلا تردني خائبا . دعوتك - يا رب - مسكينا ، مستكينا ، مشفقا ، خائفا ، و جلا ، فقيرا ، مضطرا اليك . اشكو اليك - يا الهي - ضعف نفسي عن المسارعة فيما وعدته اولياءك ، و المجانبة عما حذرته اعداءك ، و كثرة همومي ، و وسوسة نفسي . الهي لم تفضحني بسريرتي ، و لم تهلكني بجريرتي ، ادعوك فتجيبني و إن كنت بطيئا حين تدعوني ، و أسألك كلما شئت من حوائجي ، و حيث ما كنت وضعت عندك سري ، فلا ادعو سواك ، و لا ارجو غيرك . لبيك لبيك ، تسمع من شكا اليك و تلقي من توكل عليك ، و تخلص من اعتصم بك ، و تفرج عمن لاذ بك . الهي فلا تحرمني خير الاخرة و الاولي لقلة شكري و اغفر لي ما تعلم من ذنوبي . إن تعذب فأنا الظالم المفرط المضيع الاثم المقصر المضجع المغفل حظ نفسي ، و إن تغفر فأنت أرحم الراحمين .

(1) اي خداي من تو را حمد و سپاس مي نمايم - و تويي براي ( هر ) سپاس سزاوار - در برابر احسان نيكويت به من ، و فراواني نعمتهايت بر من ، و بسياري بخششهايت درباره من ، و بر رحمت و مهربانيت كه من را به آن ( بر ديگران ) برتري داده اي ، و بر نعمتت كه بر من تمام گردانيدي ، پس حقا كه درباره من احسان كرده اي آنچه كه شكر و سپاس من از آن عاجز و ناتوان است
(2) و اگر احسان و نيكي تو به من و فراواني نعمتهايت بر من نمي بود فراهم آوردن بهره ام و اصلاح و نيكو گردانيدن خود را نمي يافتم ، ولي تو درباره من به احسان و نيكي ( پيش از آن كه آن را از تو درخواست نمايم ) ابتدا و آغاز نمودي ، و كفايت و بي نياز ( از ديگري ) را در همه كارهايم روزيم ساختي ، و رنج و بلا و رفتاري را از من برگرداندي ، و قضا و قدر ( حكم و فرمان ) ترسناك ( خود ) را از من بازداشتي
(3) اي خداي من پس چه بسا بلا و گرفتاري رنج آوري را كه از من برگرداندي ، و چه بسا نعمت فراواني كه چشمم را به آن روشن كردي ، و چه بسا احسان بزرگ كه مر تو را است نزد من است ! !
(4) تويي كه هنگام بيچارگي دعا و درخواستم را پذيرفتي ، و هنگام افتادن ( در گناه ) از لغزشم ( گناهي كه مرتكب شدم ) درگذشتي ، و از دشمنان آنچه كه از راه ظلم و ستم از من گرفتند بازستاندي
(5) اي خداي من هنگامي كه از تو ( چيزي ) درخواست كردم تو را ( از راه عقل ) بخيل و نبخشنده نديدم ، و هنگامي كه آهنگ تو نمودم تو را گرفته نيافتم ، بلكه تو را براي دعا و درخواستم شنونده ، و براي خواسته هايم بخشنده يافتم ، و در هر حال و چگونگي از حالم و هر زمان و روزگاري از زمانم نعمتهايت را درباره خود فراوان يافتم ، از اين رو تو نزد من ستوده ، و احسانت پيش من نيكوست
(6) جسم و تن من ( از راه عقل ) و زبانم ( از راه ستايش ) و عقلم ( از راه اعتقاد ) تو را سپاس گزارند ، سپاسي كه تمام و كامل باشد و به كنه و اصل سپاس رسد ( سپاسي كه محتاج به افزودن بر آن نباشد ) سپاسي كه منتهي و پايان خشنودي تو از من باشد ، پس از اين رو من را از خشم ( عقاب و كيفر ) خود رهايي ده
(7) اي پناه من هنگامي كه راهها ( ي گوناگون ) من را به رنج انداخته ( نمي دانم به كدام راهي روم كه نجات و رهاييم در آن است ) و اي درگذرنده از لغزش ( گناه ) من كه اگر پرده پوشي تو درباره من از آنچه ( گناهانم كه ) از آن شرم آيد نمي بود هر آينه از رسواشدگان مي بودم ، و اي توانايي دهنده به ياري كردن كه اگر من را ياري كردن تو نمي بود هر آينه از شكست خوردگان مي بودم ، و اي كسي كه پادشاهان براي او يوغ ( چوبي كه بر گردن دو گاو گذارند و چوب گاوآهن را به آن بندند و زمين را شيار كنند ) ذلت و خواري بر گردنهاشان نهاده اند ، و از غلبه و اقتدارهاي او ترسانند ، و اي سزاوار پرهيزكاري ( اي كسي كه شايسته است از عقاب و كيفرت بپرهيزند ) و اي كسي كه مر او را است نامهاي نيكو ، از تو مي خواهيم كه از من درگذري و من را بيامرزي ، زيرا من بي گناه نيستم كه عذر آورم ، و داراي توانايي نمي باشم كه غالب و فيروز گردم ، و من را گريزگاهي نيست كه بگريزم
(8) و از تو مي خواهم كه از لغزشهايم ( گناهانم ) درگذري ، و به درگاه تو عذر و پوزش ( يا بيزاري ) مي جويم از آن گناهانم كه من را حبس و گرفتار كرده ، و بر من احاط نموده اند ( راه نجات و رهايي را بر من بسته اند ) پس هلاك و تباهم ساخته اند ، از آنها به سوي تو گريخته ام - اي پروردگار من - در حالي كه توبه كننده ام پس از اين رو توبه ام بپذير ، پناه آورنده ام پس پناهم ده ، زينهار جوينده ام پس خوارم منما ، درخواست كننده ام پس من را منع مفرما ، ( به رشته رحمت تو ) چنگزننده ام پس دست از من باز مدار ، خواهانم پس نوميدم بازمگردان
(9) ( زيرا ) تو را خواندم - اي پروردگار من - در حالي كه درويش ، زاري كننده ، ترسان ، هراسان ، بيمناك ، بي چيز و بيچاره درگاه توام
(10) به سوي تو شكايت و گله مي كنم ناتوانيم را از شتاب به آنچه ( نعمتهايي كه در آخرت ) به دوستانت ( اطاعت كنندگان ) وعده داده اي ، و از دوري نمودن از آنچه ( عذاب و كيفري كه ) دشمنانت ( گناهكاران ) را به آن بيم داده اي ، و شكايت مي كنم از بسياري اندوههايم ، و از وسوسه و بد انديشيدنم
(11) اي خداي من ( پيش از اين به سبب ( بدي ) نيت و قصدم من را ( ميان مردم ) رسوا نكردي ، و به وسيله گناهانم هلاك و تباه ننمودي ، تو را مي خوانم پس ( درخواست ) من را اجابت كرده مي پذيري و اگر چه هنگامي كه تو من را مي خواني ( امر مي فرمايي ) من ( در فرمانبري ) كندم ، و هر حاجت و خواسته اي كه مي خواهم از تو درخواست مي نمايم ، و هر كجا كه هستم راز خود را ( كه دوست ندارم ديگري بر آن آگاه شود ) پيش تو مي گذارم ( آشكار مي سازم ) از اين رو جز تو نمي خوانم ، و به جز تو اميد ندارم
(12) لبيك لبيك يعني بر طاعت و فرمانبري از تو ايستادگي دارم ( زيرا ) مي شنوي ( شكايت و گله ) كسي را كه نزد تو شكايت كند ، و رومي آوري ( يا بي نياز مي گرداني ، اگر بجاي وتلقي من توكل بخوانيم وتكفي من توكل چنان كه از نسخه ابن ادريس نقل شده ) به كسي كه بر تو اعتماد نمايد ، و مي رهاني هر كه را كه به ( رشته ) تو دست آويزد ، و غم و اندوه را دور مي سازي از هر كه به تو پناه آورد
(13) اي خداي من پس ( اكنون كه با بندگانت چنين رفتار مي كني ) من را به سبب ناسپاسيم از خير و نيكي آخرت و دنيا نوميدم مگردان ( زيرا من به تو شكايت مي كنم و اعتماد مي نمايم و دست مي آويزم و پناه مي برم ) و گناهانم را كه تو مي داني بيامرز
(14) اگر عذاب كني پس ( از راه عدل است ، زيرا ) من ( به سبب نافرماني ) ستمكار مقصر تباه كننده گناهكار كوتاهي كننده واگذارنده اهمال كننده بهره خود هستم ، و اگر بيامرزي پس ( از راه فضل و احسان است ، زيرا ) تو مهربانترين مهرباناني

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

عكس هايي ار استاد انصاريان با امام وعلما
نیایش و درخواست دوری از شر شیطان
نیایش در هنگام فرا رسیدن ماه رمضان
آداب خروج از منزل
شرح دعاي كميل
تفسیر حکیم (جلد9)
استاد حسین انصاریان در یزد: اگر حق مردم را ادا ...
اسراف
از شبنم عشق خاک آدم گل شد
فرار انسان از چهره واقعى خود

بیشترین بازدید این مجموعه

سرچشمه معرفت
مقام و منزلت انسان
فرار انسان از چهره واقعى خود
نفس و هفت مرحله آن
تفسیر حکیم (جلد9)
شرح دعاي كميل
عبرت در نهج البلاغة
نماز، علاج خودپرستى‏
نیایش و درخواست دوری از شر شیطان
نیایش در هنگام فرا رسیدن ماه رمضان

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^