آن چه از ظاهر بعض آیات و روایات و همچنین کلمات اهل لغت استفاده میشود این است نفس و روح در بعض موارد به یک معنا میباشند .
خداوند در قرآن کریم میفرماید :
« اللّهُ یتَوَفَّی الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیمْسِک الَّتِی قَضَی عَلَیهَا الْمَوْتَ وَیرْسِلُ الْأُخْرَی إِلَی أَجَلٍ مُسَمّی إِنَّ فِی ذلِک لاَیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَکرُونَ »[1] .
و خداست که روح [ مردم ] را هنگام مرگشان به طور کامل میگیرد ، و روحی را که [ صاحبش ] نمرده است نیز به هنگام خوابش [ میگیرد ] ، پس روح کسی که مرگ را بر او حکم کرده نگه میدارد ، [ و به بدن باز نمیگرداند ] و دیگر روح را تا سرآمدی معین باز میفرستد ؛ مسلماً در این [ واقعیت ] برای مردمی که میاندیشند ، نشانههایی [ بر قدرت خدا ]ست .
علامه طباطبایی رحمهالله میفرماید :
« مراد از « انفس » ارواح است ارواحی که متعلّق به بدنها است نه مجموع روح و بدن ، چون مجموع روح و بدن کسی در هنگام مرگ گرفته نمیشود تنها جانها گرفته میشود ، یعنی علاقه روح از بدن قطع میگردد و دیگر روح به کار تدبیر بدن و دخل و تصرّف در آن نمیپردازد و مراد از کلمه « موتها » مرگ بدنها است »[2] .
مرحوم شیخ صدوق در کتاب « اعتقادات » درباره نفس میفرماید : اعتقاد ما درباره نفوس این است که نفوس عبارت از ارواحی است که زندگی و حیات وابسته به آن است[3] .
راغب اصفهانی مینویسد :
النّفس الروح فی قوله تعالی : « أَخْرِجُوا أَنْفُسَکمُ »[4] نفس در این آیه شریفه همان روح است[5] .
در کتاب لسان العرب هم روح همان نفس معنی شده است[6] .
در ذیل آیه شریفه « یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ » امام صادق علیهالسلام فرمودند :
« منادی از طرف پروردگار روحش را ندا میکند »[7] .
البته نفس در معانی دیگری[8] مثل حقیقتشی ، نفس امّاره ( که یکی از مراتب نفس کلّی است و از آن به خود طبیعی تعبیر شده است ، خون ( زمانی که گفته میشود سالت نفسه یعنی خونش جاری شد ) به معنای چشمه و جسد و گاهی هم به معنای مجموع روح و بدن استعمال شده است[9] .
به عقیده بعض علما روح نیز مانند نفس ، مشترک لفظی است و در معانی متعددی مانند : وحی ، جبرئیل ، عیسی ، اسم اعظم ، رحمت ، قرآن ، حیات و . . . استعمال شده است بنابر این در بعض موارد روح و نفس به یک معنا خواهند بود نه در همه موارد[10] .
ذکر این نکته لازم است که نفس ، آن گاه که به معنای روح به کار میرود شامل مراتب شش گانهای است که در قرآن بدان اشاره شده است :
اوّلین مرتبه ، نفس افسار گسیختگی آن است که قرآن کریم از آن به نفس امّاره تعبیر کرده است در این حالت نفس به زشتیها امر میکند .
دوّمین مرتبه ، نفس زیبا شدن زشتیها در نفس است و این وقتی است که شهوت و غضب بر آدمی حکم فرما شود این مرتبه نفس به « نفس مزینه » مشهور است .
سؤمین مرتبه ، وسوسهها و مکرهایی است که نفس برای رسیدن به مقاصد نامشروع برمی گزیند در این وادی ، نفس به گول زدن خود میپردازد از این نفس به « نفس مسوّله » تعبیر کردهاند . چهارمین مرتبه ، مقامی است که آدمی آن گاه که به زشتیها دست میزند به فطرت خویش بازگشت میکند و به ملامت خویش میپردازد از این مرحله به « نفس لوّامه » تعبیر میشود .
مرتبه پنجم ، آن گاه تحقّق مییابد که نفس تحت تربیت انبیا و اولیا قرار میگیرد و در اثر معرفت به عالم غیب از اسارت قوای شهوانی و غضبی رهایی مییابد و به آرامش میرسد .
در این مرتبه نفس لذّات معنوی را میچشد که از آن به « نفس مطمئنّه » تعبیر کردهاند .
مرتبه آخر ، فنای نفس است در آن چه مولا و محبوب میخواهد که « نفس راضیه و مرضیه » است.
[1] المیزان : 17/407 ؛ 1/350 .
[2] اعتقادات صدوق : 47 ؛ بحار الأنوار : 6/249 ، حدیث 87 .
[3] انعام 6 : 93 .
[4] مفردات غریب القرآن : 501 .
[5] لسان العرب : 2/462 .
[6] مجمع البحرین : 4/112 .
[7] مجمع البحرین 4/112 .
[8] مجمع البحرین : 4/114 .
[9] بحار الانوار : 58/101 ، باب 42 .
[10] درآمدی بر سیر و سلوک : 79 به نقل از میراث ادبی علمای شیعه : 203 ـ 204 .