فارسی
چهارشنبه 27 تير 1403 - الاربعاء 9 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

پرسشها و پاسخها، ص: 12

علم و دانش آن چنان نيست كه به ذات و حقيقت او نفوذ كرده و تشكيل دهنده ذات او باشد. به عبارت ديگر: ملاك انسانيّت افلاطون و عناصر تشكيل دهنده ذات او حيوان ناطق بودن است كه در همه انسان ها وجود دارد امّا علم و دانش او زيوری است بر چهره انسانيّت او كه به وی برتری بخشيده است.

فرض كنيد ساختمانی است كه كار بنّايی آن به پايان رسيده است، فقط نقّاشی لازم دارد در اين موقع هر نوع نقش و نگار بر در و ديوار ساختمان بر جمال و زيبايی آن می افزايد در اين موقع درست است كه رنگ جدا از ديوار نيست، اما در عين حال تشكيل دهنده حقيقت خانه با در و ديوار هم نيست؛ زيرا عناصر تشكيل دهنده خانه آهن، سيمان، گچ و آجر است نه رنگ، رنگ در واقعيّت در ديوار نفوذ نكرده بلكه با قشری از در و پوسته ای از ديوار اتّحاد و يگانگی پيدا كرده است نه با ذات و حقيقت آن، همين طور است سفيدی صدف و شيرينی عسل.

بنابراين مقصود از اتّحاد صفات خدا با ذات اين است كه صفات خدا تشكيل دهنده ذات او است و آن چنان نيست كه خداوند ذاتی داشته باشد و اوصافی بلكه اوصاف وی همان ذات و واقعيّت او است در اين صورت ذات وی عين علم است، عين قدرت است، عين حيات است و.....

هر گاه بگوئيم ذات خدا عين علم و قدرت او است، در اين صورت خدا در آگاهی خويش و ايجاد چيزی به غير خود نياز نخواهد داشت ولی هر گاه صفات او زائد بر ذات باشد او در آگاهی و توانايی به غير خود محتاج خواهد بود و احتياج و نياز شايسته مقام خدا نيست.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^