فارسی
دوشنبه 28 خرداد 1403 - الاثنين 9 ذي الحجة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

توبه، ص: 27

زيباترين لباس را به او می پوشاندند، ولی «هذَا رَجُلٌ نَوَّرَاللهُ قَلْبَهُ بِالايمَانِ» «1»: اين مردی است كه خدا دلش را با ايمان نورانی كرده است. در سای اين نور، ببينيد او چه نوع زندگی را بر چه نوع زندگی برگزيده است؟ مصعب آمد و سلام كرد و گفت: يا رسول الله! با من فرمايشی داريد؟ پيامبر (ص) گفت: آری مصعبم. اين فرد كيست؟ مصعب گفت: عمويم است آقاجان! پيامبر (ص) گفت: او نود فرسخ راه از مكه آمده و می گويد، مادرت دارد دق می كند و پدرت دارد سكته می كند. عمويت می گويد يك سفر تا مكه بيا تا پدر و مادرت تو را ببينند و سپس برگرد. مصعب گريست و گفت: نمی دانم چه كار كنم؛ نمی دانم يا رسول الله 6! بروم يا نروم؟ در اين گفتگو بودند كه جبرئيل نازل شد و گفت: يا رسول الله 6! خدا می فرمايد، مصعب، متعلّق به من است و نرود.

______________________________
(1) 1. مستدرك الوسائل، ج 3، ص 257.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^