و بر آن مستحب خويش پرداز
چه حيران مرغ باشد حال پرواز
چه شد بسيار من تكليف محتوم
زدم سر باز از آن و گشته محروم
چه شد بسيار من در حومهى تو
تعدى جسته بر محدودهى تو
چه حرمتها كه با اين دست زارم
فرو افتاده و بنموده خوارم
چه عصيان را كه از اين غفلت من
چه طغيانها كه با اين ذلت من
چه بسيار از سياهى تار و پودم
وجود از اين تباهى در وجودم
اگر لطف عميمت اى خداوند
ز اعمال قبيحم پردهاى بند
نزد بر استتارى پرده بر بام
كه رسوا بودهام از خاص و از عام
و نامم بر فضاحت شهرهى شهر
بنا بود از سياهى بوده تا دهر
استاد انصاریان این فراز را همراه با فرازهای قبل شرح کرده اند، برای مشاهده لطفا «اینجا» را کلیک کنید.