فارسی
شنبه 03 آذر 1403 - السبت 20 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه



فراز 7 از دعای 52 ( عمل اندک بندگان )

اللَّهُمَّ إِنِّي أُصْبِحُ وَ أُمْسِي مُسْتَقِلًّا لِعَمَلِي ، مُعْتَرِفاً بِذَنْبِي ، مُقِرّاً بِخَطَايَايَ ، أَنَا بِإِسْرَافِي عَلَى نَفْسِي ذَلِيلٌ ، عَمَلِي أَهْلَكَنِي، وَ هَوَايَ أَرْدَانِي ، وَ شَهَوَاتِي حَرَمَتْنِي .
خدايا، من شب را به روز و روز را به شب مى‌آورم در حالى كه عمل خود را اندك مى‌شمارم، به گناهم معترفم، به خطاهايم اقرار دارم. من به خاطر زياده‌روى و ستمى كه بر خود روا داشته‌ام خوار و ذليل شده‌ام، عملم مرا به هلاكت افكنده، و دلخواهم مرا به سقوط كشانده، و خواسته‌هاى ناروايم مرا (از لطف تو) محروم ساخته است.

خوارى در اسراف بر نفس‌

امام سجّاد (عليه السلام) در اين فراز از دعا، سرنوشت انسان را از ديدگاه الهى مورد بحث قرار داده و به تمامى دانشمندان و محقّقان جهان مى‌فهماند كه انسان حقيقتى دارد فراتر از مادّه جسم و آن روح متعالى انسان است، برخلاف مادى‌گرايان كه فقط انسان را در محدوده جسم و مادّه مى‌بينند.

آرى، از منظر الهى نيك بختى و هلاكت چيزى است غير از ديدگاه مادّى گرايان كه معتقدند: در اين دنيا هر كه آزادتر باشد و آزادانه عمل كند و زرنگ‌تر و چابك‌تر باشد و در اشباع قواى حيوانى خود تلاش كند، در زندگى موفّق و پيروز و خوشبخت شده است.

ديدگاه الهى ارزش انسان و انسانيّت را فراتر و والاتر از اين چيزهاى زودگذر دنيوى و مادّى مى‌داند و انسان را در مدار قانون الهى و در محضر بارى تعالى مى‌بيند و سعى و تلاش و همّتش اين است كه از اين قانون تجاوز نكرده و در مسير حق قدم بردارد.

بنابراين: اختلاف اين دو گروه در اصل ساختار انسانيّت است كه انسان چه حقيقتى دارد، روشن است كه بر اساس شناخت‌ها از گوهر انسانى، مفهوم سعادت و محروميّت فرق مى‌كند.

از اين رو بر پايه نگرش محقّقان اسلامى، انسان موجودى ابدى و لايزالى بوده و حيات هميشگى دارد و تمام سعادت او تكامل بُعد غيرمادى او مى‌باشد كه به تدريج از مرحله تعلّق به بدن گرفته تا به اوج خود كه همان تجرّد تام است، برسد و اگر جز به سوى اين مرحله قدم بردارد زيانكار گرديده است هر چند اين راه، دشوار و روندگان آن بسيار اندك هستند.

اگر به دستورهاى خداوند كه هماهنگ با ذات انسانى و پيشرفت و آينده‌نگرى او مى‌باشد دقيق عمل شود، او را خوشبخت خواهد كرد والّا بنابر فرمايش امام سجّاد (عليه السلام) انسان در اثر تباه كردن خود خوار مى‌شود و عمل ناپسند، او را هلاك و پست مى‌كند.


تفسيرى بر كلمه اسراف‌

اگر مى‌خواهيم انسانيّت انسان از بين نرود بايد از اسراف بر نفس پرهيز كنيم و اسراف همان تجاوز از حدّ و قانون آفرينش و قانون تشريع است.

اين نيز روشن است كه در يك نظام صحيح هر گونه تجاوز از حدّ موجب فساد و از هم گسيختگى مى‌شود، به تعبير ديگر سرچشمه فساد اسراف است و نتيجه اسراف فساد است.

البته اسراف معانى گسترده‌اى دارد.

گاهى به معنى ساده آن مانند خوردن و آشاميدن:

﴿كُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا﴾«1»

بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد.

گاهى در انتقام‌گيرى و قصاص بيش از حد:

﴿فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ ۖ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا﴾«2»

پس وارث مقتول نبايد در كشتن زياده روى كند؛ زيرا او [با قوانين صحيح و درستى چون ديه و قصاص‌] مورد حمايت قرار گرفته است.

گاه در انفاق و بذل و بخشش بيش از اندازه:

﴿إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا﴾«3»

و آنان كه وقتى انفاق مى‌كنند، نه از حدّ معمول [و متعارف‌] مى‌گذرند.

گاه در داورى كردن و قضاوت نمودنى كه منجر به كذب و دروغ شود:

﴿وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ ۖ وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ ۖ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ﴾«4»

و مرد مؤمنى از خاندان فرعون كه ايمانش را پنهان مى‌داشت، گفت: آيا مردى را مى‌كشيد كه مى‌گويد: پروردگار من خداست؟ و بى‌ترديد از سوى پروردگارتان براى شما دلايل روشنى آورده است، و اگر دروغگو باشد دروغش به زيان خود اوست، و اگر راستگو باشد برخى از عذاب‌هايى كه به شما وعده مى‌دهد به شما خواهد رسيد؛ زيرا خدا كسى را كه اسراف‌كار و بسيار دروغگوست، هدايت نمى‌كند.

گاه در اعتقادات است كه منجر به شك و ترديد مى‌شود:

﴿وَلَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِمَّا جَاءَكُمْ بِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولًا ۚ كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ﴾«5»

بى‌ترديد يوسف پيش از اين دلايل روشنى براى شما آورد، ولى شما همواره نسبت به آنچه كه آورده بود در ترديد بوديد، تا زمانى كه از دنيا رفت، [پس از مرگ او] گفتيد: خدا هرگز بعد از او پيامبرى مبعوث نخواهد كرد، اين‌گونه خدا هر اسراف‌كار ترديد كننده‌اى را گمراه مى‌كند.

گاهى به معنى برترى جويى و استكبار و استثمار آمده:

﴿مِنْ فِرْعَوْنَ ۚ إِنَّهُ كَانَ عَالِيًا مِنَ الْمُسْرِفِينَ﴾«6»

از فرعون كه متكبّرى سركش از زمره اسراف‌كاران بود.

و بالاخره گاهى به معنى هر گونه گناه مى‌آيد:

﴿قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ﴾«7»

بگو: اى بندگان من كه [با ارتكاب گناه‌] بر خود زياده روى كرديد! از رحمت خدا نوميد نشويد، يقيناً خدا همه گناهان را مى‌آمرزد؛ زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.

با توجّه به آيات فوق، رابطه اسراف و فساد به خوبى آشكار مى‌شود«8»


اسراف و فساد در زمين‌

براى روشن شدن بيشتر جا دارد كلام مرحوم علّامه طباطبايى رحمه الله در تفسير گران سنگ «الميزان» را نيز متذكّر شويم كه مى‌گويد:

«عالم هستى يك پارچه نظم و صلاح است و حتى با تضادّى كه گاهى در ميان اجزاى آن ديده مى‌شود، تأليف و التيام و هماهنگى فراوان دارد، اين نظام به سوى اهداف صالحى در جريان است و براى هر يك از اجزاى خود، خط سيرى تعيين مى‌كند، حال اگر يكى از اجزا از مدار خود خارج شود و راه فساد را پيش گيرد، ميان آن و ساير اجزاى اين جهان درگيرى ايجاد مى‌شود، اگر توانستند اين جزء نامنظّم اسراف‌كار را به مدار اصليش بازگردانند چه بهتر والّا نابودش مى‌كنند، تا نظام به خط سير خود ادامه دهد.

انسان كه يكى از اجزاى اين عالم هستى است از اين قانون عمومى مستثنى نيست، اگر بر اساس فطرت، بر مدار خود حركت كند و هماهنگ نظام هستى باشد به هدف سعادت‌بخش كه براى او مقدّر شده است مى‌رسد، اما اگر از حدّ خود تجاوز كند و قدم در جاده «فساد در ارض» بگذارد، نخست خداوند او را گوشمالى مى‌دهد و با حوادث سخت و دردناك او را هشدار مى‌دهد، چنان كه در قرآن مى‌فرمايد:

﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ﴾«9»

در خشكى و دريا به سبب اعمال زشتى كه مردم به دست خود مرتكب شدند، فساد و تباهى نمودار شده است تا [خدا كيفر] برخى از آنچه را انجام داده‌اند به آنان بچشاند، باشد كه [از گناه و طغيان‌] برگردند.

اما اگر اين هم مؤثّر نيفتاد و فساد در اعماق جان او ريشه دوانيد، خداوند با عذاب استيصال صفحه زمين را از لوث وجود چنين كسانى پاك مى‌كند.

و از اينجا روشن مى‌شود كه چرا در آيات قرآن، خداوند اسراف را با فساد در ارض و عدم اصلاح، هماهنگ ذكر كرده است«10»

______________________________

(1)- اعراف (7): 31.

(2)- اسراء (17): 33.

(3)- فرقان (25): 67.

(4)- غافر (40): 28.

(5)- غافر (40): 34.

(6)- دخان (44): 31.

(7)- زمر (39): 53.

(8)- تفسير نمونه: 15/ 307- 308، ذيل آيه 151 و 152 سوره شعراء.

(9)- روم (30): 41.

(10)- تفسير الميزان: 15/ 306- 307، ذيل آيات 141- 159 سوره شعراء.


انتخاب شرح:
- حسین انصاریان - محمد رضا آشتیاني - محمد جعفر امامی - محمد علي مدرسی چهاردهی - ابراهیم سبزواری - بدیع الزمان قهپائی - سید عليخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید علیخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید محمد باقر حسينی (داماد) - سید محمد باقر موسوی حسينی شيرازی - سید محمد حسین فضل الله - سید محمد شيرازی - سید نعمة الله جزائری - عباس علی موسوی - محمد جواد مغنیه - محمد دارابی - نبیل شعبان
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^