فارسی
شنبه 03 آذر 1403 - السبت 20 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه



فراز 8 از دعای 6 ( حمد و سپاس خداوند به خاطر وجود شب و روز )

اللَّهُمَّ فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَا فَلَقْتَ لَنَا مِنَ الْإِصْبَاحِ ، وَ مَتَّعْتَنَا بِهِ مِنْ ضَوْءِ النَّهَارِ ، وَ بَصَّرْتَنَا مِنْ مَطَالِبِ الْأَقْوَاتِ ، وَ وَقَيْتَنَا فِيهِ مِنْ طَوَارِقِ الآْفَاتِ .
سپاس تو گوييم اى كردگار كه از شب كنى روز را آشكار شكافى همان ظلمت بيفروز كه بخشى به پويندگان نور روز دگر بينشى داده‌اى كار ساز كه روزى بجويند بهر نياز رهاندى ز آفات و رنج و بلا شب تيره را صبح كرديم ما

حكمت گردش شب و روز

آفرينش جهان هستى و نظام شب و روز و آفرينش ماه و خورشيد و ستارگان همگان در تدبير و تسخير ذات وجود اقدس بارى تعالى است. كه مى‌فرمايد:

﴿إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالأْرْضَ فِى سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى‌ عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِى الَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتِ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالأْمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعلَمِينَ﴾«1»

به يقين پروردگار شما خداست كه آسمان‌ها و زمين را در شش روز آفريد، سپس بر تخت [فرمانروايى و تدبير امور آفرينش‌] چيره و مسلّط شد، شب را در حالى كه همواره با شتابْ روز را مى‌جويد بر روز مى‌پوشاند، و خورشيد و ماه و ستارگان را كه مُسخّر فرمان اويند [پديد آورد]؛ آگاه باشيد كه آفريدن و فرمان [نافذ نسبت به همه موجودات‌] مخصوص اوست؛ هميشه سودمند و با بركت است، پروردگار عالميان.

جهان همان گونه كه در پيدايش نيازمند به اوست در تدبير و ادامه گردش حيات‌ و اداره شبانه روز نيز وابسته به اوست و اگر لحظه‌اى لطف خدا از آن گرفته شود، نظامش به كلى گسسته و نابود مى‌گردد.

آفرينش طبيعت و موجودات و برقرارى قوانين و انضباطى كه به فرمان پروردگار در عالم هستى حاكم است؛ در مسير معينى حركت مى‌كند.

از اين حركت پربركت، اسبابِ طبيعت كه مهمترين آنها پى در پى بودن شبانگاه و صبحگاه است و همه موجودات دنيا بر روال آنها تلاش و آرامش دارند و چرخه رزق و روزى بندگان و حيوانات و گياهان بر دايره حركت و بركت آنها مى‌چرخد؛ از وجود مبارك خداوند است.

وجود حق تعالى سرمايه‌اى ذاتى و پر خير و بركت است كه آثار فيض سرشار او تا ابد باقى بماند و هرگز زوال نپذيرد.

لايق‌ترين وجود براى صفت مبارك، وجود خداوند است كه سرچشمه همه نيكى‌ها و خيرات، پيوسته از او جارى است و باران رحمت و حيات او بر همه موجودات عالمگير و فراگير مى‌گردد؛ پس ستايش از مقام مقدس و مبارك ربوبى به اين است كه فرمود:﴿تبارك اللّه ربّ العالمين﴾.

از نشانه‌هاى آشكار قدرت نمايى الهى، رفت و آمد شب و روز است. همگى در كارند تا آنانى كه اهل درك و انديشه هستند در پرتو تقوا و پرهيز از گناه، صفاى روح و روشن بينى يافته و چهره حقيقت و جمال يار را ببينند.

﴿إِنَّ فِى اخْتِلافِ الَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِى السَّماوَاتِ وَ الْأَرْضِ لَأَياتٍ لّقَوْمٍ يَتَّقُونَ﴾«2»

به يقين در رفت و آمد شب و روز و آنچه را خدا در آسمان‌ها و زمين پديد آورد، براى گروهى كه همواره تقوا پيشه‌اند، نشانه‌هايى [بر توحيد، ربوبيّت و قدرت خدا] ست.

اگر نورانيت نورِ روز كه پرتويى از سرچشمه نور خورشيد است و تاريكى و سكوت شب كه از پنهانى منبع نور آفتاب است به صورت يكنواخت و پيوسته بود، سردى و گرمى بر اوضاع عالم غلبه مى‌كرد و همه موجودات نابود مى‌شدند ولى خداوند اين دو را پشت سر يكديگر قرار داده تا بستر زندگى و كوشش در كره زمين آماده گردد. و اين از موهبت‌هاى خداوند كريم است كه همه زمينه‌هاى حيات و بقاى آدمى را فراهم مى‌سازد ولى آدميزاده ناسپاس با كفران و طغيان خود را هلاك مى‌سازد و راه سعادت و كاميابى را به جهنم سوزان ختم مى‌كند.

امام سجّاد (عليه السلام) در دعايش هنگام رؤيت هلال چنين زمزمه مى‌فرمود:

أَيُّهَا الْخَلْقُ الْمُطِيعُ الدَّائِبُ السَّرِيعُ الْمُتَرَدِّدُ فِي مَنَازِلِ التَّقْدِيرِ، الْمُتَصَرِّفُ فِي فَلَكِ التَّدْبِيرِ آمَنْتُ بِمَنْ نَوَّرَ بِكَ الظُّلَمَ وَ أَوْضَحَ بِكَ الْبُهَمَ وَ جَعَلَكَ آيَةً مِنْ آيَاتِ مُلْكِهِ وَ عَلَامَةً مِنْ عَلَامَاتِ سُلْطَانِهِ وَ امْتَهَنَكَ بِالزِّيَادَةِ وَ النُّقْصَانِ وَ الطُّلُوعِ وَ الْأُفُولِ وَ الْإِنَارَةِ وَ الْكُسُوفِ فِي كُلِّ ذَلِكَ أَنْتَ لَهُ مُطِيعٌ وَ إِلَى إِرَادَتِهِ سَرِيعٌ.«3»

اى آفريده فرمانبردار و پوينده دائم و شتابان، رفت و آمد كننده در منازل معيّن شده و تصرف كننده در فلك تدبير، ايمان آوردم به كسى كه به سبب تو تاريكى‌ها را روشن كرد، آنچه را با حواس به سختى مى‌توان يافت، به وسيله تو آشكار ساخت و تو را دليلى از دلايل فرمانرواييش بر هستى و نشانه‌اى از نشانه‌هاى سلطنت و قدرتش قرار داد و تو را به زيادى و نقصان وطلوع و غروب و تابندگى و گرفتگى، به خدمت گرفت. در تمام اين حالات فرمانبردار اويى و به سوى خواسته‌اش شتابانى.

برخى انسان‌هاى ساده لوح به شب و روزها بدبين هستند و از آنها ابراز تنفّر مى‌كنند و گاهى روزى را نحس و شوم مى‌دانند، يا شبى را عامل بدبختى و سياهى زندگى خود مى‌پندارند يا به سالى و ماهى و فصلى حالت خوش يُمنى يا بدشگونى و سيه روزى مى‌دهند و گروهى به روزگار و طبيعت مشكوك هستند و همه عوامل بدبختى خود را به زمين و آسمان نسبت مى‌دهند، ولى اينان نمى‌دانند كه نظام عالم هستى و آفرينش خداوند منّان كمبود و عيبى ندارد و چرخه زمانه به طور طبيعى به دلخواه فرد يا گروه خاصى نيست كه بر وفق مراد كسى باشد و ديگرى را نااميد و محروم سازد. گردش روزگار و تدبير امور با قدرت خداوند به گونه‌اى است كه همه موجودات و امكانات در حساب و نظم ويژه‌اى حركت مى‌كنند ولى بر پايه اراده الهى فراز و نشيب دارد كه بايد بر اساس مصالح و حكمت‌هايى مورد آزمايش يا مقامات قرار بگيرند تا به اهداف عالى برسند، امّا انسان نادان به جاى اين كه به نفس خود مظنون باشد و از شر هواى آن به حق تعالى پناه ببرد به مظاهر طبيعت و مقدسات دينى اهانت مى‌كند.

اميرمؤمنان على (عليه السلام) به نكته مهمى به نقل از پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) اشاره مى‌فرمايد:

اعْلَمُوا عِبادَ اللَّهِ أَنَّ المُؤْمِنَ لايُصْبِحُ وَ لايُمسى‌ إلَّا وَ نَفْسُهُ ظَنُونٌ عِنْدَهُ، فَلايَزالُ زارِياً عَلَيها وَ مُستَزيداً لَها.«4»

بندگان خدا، بدانيد كه مؤمن شب را به روز و روز را به شب نمى‌برد مگر آن كه به نفس خود بدگمان است، هماره از خود عيبجويى مى‌كند و خواهان افزايش كار نيك از نفس است.

پس بايد بر حركات شيطنت‌آميز نفس امّاره نظارت بيشتر كرد تا هواى دوست را با دود گناه و وسوسه شيطانى آلوده نسازيم.

شخصى به امام باقر (عليه السلام) گفت: چگونه صبح كردى؟ فرمود:

در حالى صبح كرديم كه غرق نعمتيم و آلوده به گناهان بسيار، پروردگارمان با نعمت‌هايش به ما اظهار محبت مى‌كند و ما با گناهانمان با او دشمنى مى‌ورزيم در حالى كه ما به او نيازمنديم و او از ما بى‌نياز است.«5»


بينش در بهره‌گيرى از نعمت‌ها و بلاها

اندازه‌شناسى و شناخت قدر نعمت‌ها و حكمت حوادث و آفات انسان را در رساندن به كمالات برتر موفّق مى‌سازد؛ به ويژه اگر به اسرار باطنى خلقت اشيا بيشتر نگريسته شود به معرفت حقيقى نزديكتر مى‌شود.

اگر آدمى‌«سرّ القَدَر»داشته باشد و همه چيز را مانند آب و آتش بشناسد پى مى‌برد كه چرا خداوند حكيم، صفت خوبى را به فرد زشتى داده يا زيبايى را به فرد ناشايست و نادان داده است. اگر تيز نگر شود، پاسخ همه اين پرسش‌ها به عدالت و حكمت حق مى‌رسد.

هنگامى كه انسان سرّ قَدَر هر چيزى و حكمت حق در آن را نشناسد، هميشه از خود مى‌پرسد، چرا و چگونه چنين كرده است؟ اگر به سرّ درون آفرينش برسد، همه اشكالات و شبهات او از بين مى‌رود.

بيشتر ناله‌ها و شكايت‌هاى بشر از روى جهل به راز هستى و آفرينش است و ظاهربينى و ساده‌نگرى و به كار نگرفتن عقل و انديشه، او را به موجودى مادى و حيوانى تبديل مى‌كند كه همه همّت او صرف شكم چرانى و سرگرمى در دنياست ولى چراغ زندگى و عقلش تعطيل است.

يكى از صفات شيعه ژرف نگرى در امور حقيقى دنياست كه امام على (عليه السلام) در اين باره به اصحاب فرمود:

شِيعَتُنا هُمْ العارِفُونَ بِاللَّهِ العامِلُونَ بِأَمْرِ اللَّهِ، أَهْلُ الفَضائِلِ، النَّاطِقُونَ بِالصَّوابِ، مَأكُولُهُم الْقُوتُ وَ مَلْبَسُهُم الأِقتِصادُ وَ مَشْيُهُمُ التَّوَاضُعُ ...

تَحْسَبُهُم مَرْضى‌ وَ قَدْ خُولِطُوا وَ ما هُمْ بِذلِكَ، بَلْ خامَرَهُم مِنْ عَظَمَةِ رَبِّهِم وَ شِدَّةِ سُلطانِهِ ما طاشَتْ لَهُ قُلُوبُهُم وَ ذَهَلَتْ مِنْهُ عُقُولُهُم، فإِذا اشْتاقُوا مِنْ ذلكَ بادَرُوا إِلى‌ اللَّهِ تَعَالى‌ بِالأَعْمالِ الزَّكِيَّة لايَرْضَونَ لَهُ بِالقَلِيلِ و لايَستَكْثِرُونَ لَهُ الجَزيلَ فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ أَعْمالِهِم مُشْفِقُونَ.«6»

شيعيان ما آنانند كه خداشناسند، به فرمان خدا عمل مى‌كنند، اهل فضايلند؛ زبانشان گوياى راستى و درستى است؛ خوراكشان بخور و نمير است.

پوشاكشان ميانه روى است، راه رفتنشان با فروتنى است ...

آنان را بيمار و ديوانه مى‌پندارى در حالى كه چنين نيستند، بلكه عظمت پروردگارشان و شكوه قدرت او چنان در آنان اثر گذاشته كه دلهايشان ديوانه او، خردهايشان در برابرش حيران و سرگشته شده است، اشتياق آنان سبب گشته كه با كارهاى پاك و پاكيزه به سوى خداى تعالى بشتابند، به عمل اندك براى او رضايت نمى‌دهند و اعمال زياد را براى خود زياد نمى‌شمارند، پيوسته خود را متّهم مى‌دارند و از اعمال خويش بيمناكند.

بخشى از رزق و سرمايه انسان، اموالى است كه از راه كسب حلال به دست مى‌آيد و در راه حق و حمايت از ضعيفان مصرف مى‌گردد. و گاهى آدمى در اثر هوا و هوس از راه باطل درآمدى بياندوزد و در راه شيطان خرج مى‌كند كه هر دو بر باد رفته است.

«عدّه‌اى از مردم خراسان خدمت امام صادق (عليه السلام) رسيدند. حضرت بى مقدمه فرمود: هر كس مالى را از «مهاوش» به دست آورد، خداوند آن را در «نهابر» از بين ببرد. عرض كردند: فدايت شويم معنى اين جمله را نمى‌فهميم، حضرت فرمود: از باد آيد به دم بشود.«7»»«8»

اين برداشت همان ضرب المثل خود ماست كه گفته‌اند: باد آورده را باد ببرد.

بنابراين بايد از وزر و وبال اين مال ترسيد كه عاقبتش دوزخ است.

از اينرو پيامبر عزيز اسلام (صلى الله عليه و آله) فرمود:

قالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: مَنْ لَمْ يُبالِ مِنْ أىِّ بابٍ اكْتَسَبَ الدِّينارَ وَ الدِّرهَمَ لَمْ أُبالِ يَوْمَ القِيامَةَ مِنْ أَىِّ أَبوابِ النَّارِ أَدْخَلْتُهُ.«9»

خداى متعال فرمود: هر كس پروايى نداشته باشد از چه راهى درهم و دينار كسب كند روز قيامت باكى نداشته باشم كه از كدام درهاى دوزخ واردش كنم.

و اين حالت مال اندوزى يك نوع آفت زدگى نفس است كه روح و قلب را هم آلوده مى‌سازد و سپس انسان را به موجودى مانند قارون و فرعون تبديل مى‌كند كه ادعاى ملك و ملكوت را شيوه حكومت خود قرار مى‌دهد.

بنده ذليل پس به كجا بايد توقّف كند و در چه آغوشى پناه گيرد كه راه نجات او باشد.

اميرالمؤمنين در مناجات خود به درگاه الهى اين پناهندگى را درخواست مى‌فرمايد:

خدايا! براى من پيكرى آفريدى و در آن ابزارها و اندام‌هايى نهادى كه من با آنها تو را فرمان مى‌برم و نافرمانى مى‌كنم، تو را به خشم مى‌آورم و خشنودت مى‌سازم و در نفس من انگيزه به سوى شهوات قرار دادى و مرا در سرايى آكنده از آفات جاى دادى و آن گاه به من فرمودى باز ايست. پس من به كمك تو باز مى‌ايستم و به تو توسّل مى‌جويم و به تو پناه مى‌برم و با يارى تو خودم را حفظ مى‌كنم و براى انجام آنچه خشنودت مى‌سازد، از تو توفيق مى‌طلبم.«10»

پس بايد سپرى از ابزار دفاع معنوى برگزيد كه حضرت على (عليه السلام) فرمود:

لاتُخْلِ نَفْسَكَ مِنْ فِكْرَةٍ تَزيدُكَ حِكْمَةً وَ عِبْرَةٍ تُفيدُكَ عِصْمَةً.«11»

خود را از انديشه‌اى كه برفرزانگى تو مى‌افزايد و از عبرت آموزى كه تو را از لغزش نگه مى‌دارد؛ خالى مدار.


آفرينش در خدمت خداوند

مالكيّت خداوند بر اشيا و انسان‌ها از نوع مالكيت در ميان انسان‌ها نيست؛ زيرا ملكيت بشر اعتبارى و مجازى است كه براى حفظ اعتبار حقيقى و حقوقى خود قوانينى را جعل نموده به گونه‌اى كه با سلب ملكيت از فردى نسبت به مال معين در خارج، او ديگر صاحب آن نيست. امّا نسبت به ذات حق تعالى ملكيت مطلق است و در آن اعتبار و تعلق معنى ندارد؛ زيرا وابستگى و ارتباط حياتى موجودات به رابطه معلول با علّت است كه مبدأ آفرينش هستى سبب پديد آمدن آنان شده است و پديده‌ها ربط محض به خدايند و همه معارف عميق در جهان بينى از اين مبادى‌ وحى به دست آمده است. جملگى با زبان حال مى‌گويند: آنچه در فضا يا خاك در حركت است از سيطره خداوند بر هستى است.

و آن قانون هستى كه عبارت از حكمت رابطه‌هاى گوناگون بين مخلوقات و تدبير امور و تنظيم حركات و سكنات بر پايه نظم و حساب است؛ از مديريت تكوينى قادر حكيم بر همه آفرينش است.

حضرت على (عليه السلام) درباره آفرينش جهان فرمود:

أَنْشَأَ الْخَلْقَ انْشاءً، وَ ابْتَدَأَهُ ابْتِداءً بَلا رَوِيةً اجالَها وَ لا تَجْرِبَةً اسْتَفادَها، وَ لا حَرَكَةٍ احْدَثَها، وَ لا هَمامَةِ نَفْسٍ اضْطَرَبَ فيها. احالَ الْأشْياءِ لِاوْقاتِها، وَ لاءَمَ بَيْنَ مُخْتَلِفاتِها، وَ غَرَّزَ غَرائِزَها، وَ الْزَمَها اشْباحَها، عَالِماً بِها قَبْلَ ابْتِدائِها، مُحيطاً بِحُدُودِها وَ انْتِهائِها، عارِفاً بِقَرائِنِها وَ احْنائِها.«12»

بى‌سابقه ماده و مواد مخلوقات را لباس هستى پوشاند و آفرينش را آغاز كرد، بدون به كارگيرى انديشه و سود جستن از تجربه و آزمايش و بدون آن كه حركتى از خود پديد آورده و فكر و خيالى كه ترديد و اضطراب در آن روا دارد. موجودات را پس از به وجود آوردن به مدار اوقاتشان تحويل داد و بين اشياى گوناگون ارتباط و هماهنگى برقرار كرد، ذات هر يك را اثر و طبيعتى معين داد و آن اثر را لازمه وجود او نمود، در حالى كه به تمام اشيا پيش از به وجود آمدنشان دانا و به حدود و انجام كارشان محيط و آگاه و به اجزا و جوانب همه آنها آگاه و آشنا بود.

به راستى، شكوه و عظمت آفرينش بر ما پنهان مانده است كه خود را در برابر بزرگى چون خداوند منّان عددى فرض مى‌كنيم. بزرگى را بايد از كلام بزرگان آموخت كه در عظمت خلقت او متحيّر مانده‌اند.

امام على (عليه السلام) درباره آن شكوهمندى چنين مى‌فرمايد:

منزهى از هر عيب چه بزرگ است شأن تو! چه عظيم است آنچه از آفرينش تو مى‌بينيم! و چه كوچك است هر بزرگى در برابر قدرت تو! چه دهشت آور است آنچه ما از ملكوت تو مى‌بينيم! و چه اندازه حقير است آنچه ديده مى‌شود در برابر آنچه از سلطنت تو براى ما ناپيداست. چه نعمت‌هايت در اين دنيا گسترده و فراوان است و با اين حال در برابر نعمت‌هاى آخرتت چقدر كوچك است.«13»

آيات قرآن تنها براى خواندن نيامده است، بلكه براى فهم و درك اهل ايمان و عمل فرستاده شده است كه:

﴿إِنَّ فِى خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلفِ الَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَأَياتٍ لِاُوْلِى الْأَلْبابِ* الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيامًا وَقُعُودًا وَعَلَى‌ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِى خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا باطِلًا سُبْحانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾«14»

يقيناً در آفرينش آسمان‌ها و زمين، و آمد و رفت شب و روز، نشانه‌هايى [بر توحيد، ربوبيّت و قدرت خدا] براى خردمندان است.* آنان كه همواره خدا را ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مى‌كنند، و پيوسته در آفرينش آسمان‌ها و زمين مى‌انديشند، [و از عمق قلب همراه با زبان مى‌گويند:] پروردگارا! اين [جهان با عظمت‌] را بيهوده نيافريدى، تو از هر عيب و نقصى منزّه و پاكى؛ پس ما را از عذاب آتش نگاهدار.

انديشه در اسرار آفرينش آسمان‌ها و زمين به انسان آگاهى و بينش مى‌دهد و نخستين اثر آن توجه به هدفمند بودن آفرينش است و اين كه همگان در خدمت دستگاه خداوندند.

صاحبان عقل و خرد پس از اعتراف به وجود هدف در خلقت به ياد شريف‌ترين موجود در آفرينش مى‌افتند كه انسان ميوه اين جهان هستى مى‌باشد و همه حركت و گردش كرات و طبيعت به خاطر تربيت و پرورش و تكامل انسان است.

«نوف بِكالى كه از ياران صميمى امام على (عليه السلام) بود گفت: شبى در خدمت حضرت بودم هنوز چشم مرا خواب نگرفته بود، ديدم امام از بستر برخاست و به ستارگان آسمان چشم دوخت و سپس مرا صدا زد و فرمود: اى نوف! خوابى يا بيدارى؟ عرض كردم بيدارم يا امير. فرمود: اى نوف! خوشا به حال زاهدان در دنيا ودلدادگان به آخرت، آنان مردمى هستند كه زمين را فرش و خاكش را بستر و آبش را خوشگوار قرار دادند، قرآن را لباس دل و دعا را جامه رو نموده و دنيا را بر روش مسيح از خود بريدند چه بريدنى!»«15»

مرحوم علّامه در تفسير الميزان نگاشته است:

«انديشيدن و دقت در آفرينش اشيا و اين كه هر يك اجزايشان متناسب با يكديگر و مجموع وجودشان براى رسيدن به كامل و سعادت به نحو تمام و كمال؛ مجهز به ابزار و وسايل هستند؛ نشان مى‌دهد كه هر پديده‌اى در جاى خود از كمال حسن و نيكويى برخوردار است«16»

امام صادق (عليه السلام) به مفضّل بن عمر مى‌فرمايد:

اى مفضل! نخستين پند و دليل بر وجود آفريدگار، پديد آوردن جهان و تركيب اجزاى آن و نظم بخشيدن آن اجزا به شكل كنونى است. هر گاه درباره اين جهان به انديشه دقت كنى آن را همانند خانه‌اى يابى كه هر آنچه بندگانش‌ بدان نياز دارند در آن فراهم است. آسمان همچون سقف برافراشته شده و زمين همانند فرش گسترده است و ستارگان مانند چراغ‌ها كنار هم چيده شده‌اند و گوهرها همانند گنجينه‌ها در دل زمين اندوخته شده‌اند و هر چيز عالم به جاى خود فراهم گشته است و انسان همچون مالك و صاحب وسايل و لوازم آن است. انواع گياهان براى اهداف او آماده گشته و حيوانات گوناگون در خدمت مصالح و منافع او مى‌باشند.«17»

در عهد سليمان بن داود مردم گرفتار خشكسالى سختى شدند. پس به آن حضرت شكايت كردند و از ايشان خواستند كه طلب باران كند.

سليمان فرمود: بعد از نماز صبح براى طلب باران بيرون خواهم رفت. چون نماز صبح خواند به همراه مردم بيرون رفت. در راه مورچه‌اى را ديد كه بر دو پاى خود ايستاده دست به آسمان برداشته است و مى‌گويد: پروردگارا! ما نيز از آفريدگان تو هستيم و از روزى تو بى‌نياز نيستيم، ما را به سبب گناهان آدميان هلاك مفرما.

در اين هنگام سليمان به مردم گفت: برگرديد كه به سبب موجوداتى غير از شما باران داده شديد. پس در آن سال بارانى آمد كه هرگز مانند آن را به خود نديده بودند.«18»


روز از نو، روزى از نو

اهل لغت يوم را به سه گونه تفسير كرده‌اند:

1- فاصله طلوع خورشيد تا غروب آفتاب يا طلوع فجر صادق تا غروب خورشيد

2- زمان حاضر

3- مطلق زمان‌

چرخش روزها و نو شدن روزها به مانند صندوقچه‌اى از اعمال نيك و بد انباشته است كه در قيامت در آن را بگشايند. خداوند در روز قيامت بيست و چهار مخزن را باز مى‌كند؛ بعضى پر از نور و بعضى پر از آتش و بعضى خالى است. اين مخازن كنايه از بيست و چهار ساعت شبانه روز است كه انسان در آن به عمل نيك يا عمل گناه مشغول بوده و يا وقت خود را به بيكارى و ولگردى گذرانده است.

زمان به تنهايى از شاهدان و گواهان اعمال انسان است كه در روز رستاخيز زبان زمان به گويش آيد و گذشته را براى دادگاه حق گزارش كند. همه رخدادها و حوادث شبانه روز در ظرف زمان ثبت مى‌شود سپس به روز حساب به مانند دستگاه حافظه نگار آن را ارائه دهد.

خداوند منّان در آيات كتاب خود به موقعيت زمان اشاره فرموده است:

﴿يَسْأَلُهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ﴾«19»

هر كه در آسمان ها و زمين است از او درخواست [حاجت‌] مى‌كند، او هر روز در كارى است.

هر روز كار خداوند در برنامه‌اى است هر لحظه طرحى نو در مى‌اندازد. اين مقتضاى طبيعت آفرينش و پاسخگويى به نيازهاى موجودات است، روزى به قومى قدرت مى‌دهد و روزى ديگر آنها را شكست مى‌دهد. يك روز سلامتى و جوانى مى‌بخشد، روز ديگر بيمار و ناتوان مى‌كند، زمانى مايه اندوه و افسردگى مى‌آورد و وقتى غم را از دل بزدايد.

گاهى بر اساس حكمت و نظام احسن پديده تازه و حادثه جديدى به وجود مى‌آيد. موضوعات بديع و بى‌سابقه اتّفاق مى‌افتد كه نشانه نظارت خداى متعال به امور است. بنابراين برنامه آفرينش و تدبير حق لحظه‌اى تعطيل بردار نيست.

از مراحل امور خداوند در عبوديت اين است كه گناهى را مى‌بخشد و رنجى را برطرف مى‌سازد، گروهى را بالا مى‌برد و ديگرانى را مى‌كوبد. گاهى بندگانى را ناز و نوازش مى‌دهد و برخى را به بلايى چوب مى‌زند و در حقيقت خداوند با اين حالات گوناگون با موجودات و بندگان عشق مى‌كند، حالى مى‌دهد و حالى مى‌گيرد تا او را بشناسند.

پيروز كسى است كه امروز در عمل خود را بسازد و كوتاهى‌هاى ديروز را جبران نمايد، دنيا كه ساعتى بيش نيست لحظه‌اى دردى و لحظه‌اى شادى، از آينده هم خبرى نداريم. پس آن ساعت را در طاعت باشيم بهتر است يا در معصيت غرق باشيم؟!

امام صادق (عليه السلام) مى‌فرمايد:

ما مَنْ يَوْمٍ يَاْتى‌ عَلَى ابْنِ آدَمَ إِلَّا قالَ ذَلِكَ الْيَوْمُ: يَابْنَ آدَمَ، أَنَا يَوْمٌ جَدِيدٌ وَ أَنَا عَلَيْكَ شَهِيدٌ. فَافْعَلْ بِى خَيْراً وَ اعْمَلْ فِىَّ خَيْراً، أَشْهَدْ لَكَ يَوْمَ القِيامَةِ، فَإِنَّكَ لَنْ تَرانى‌ بَعْدَهَا أَبَداً.«20»

هيچ روزى بر فرزند آدم نيايد مگر اين كه آن روز بگويد: اى پسر آدم! من روزى نو هستم و بر تو گواهم پس به وسيله من كار نيك كن و در من نيكى به جاى آر، تا در روز قيامت به سود تو گواهى دهم، چه ديگر مرا هرگز نخواهى ديد.

برخى بزرگان گفته‌اند:

اين فرمايش حضرت زبان حال مى‌باشد كه سزاوار است مؤمن به گوش دل بگيرد و عمل كند هر چند به اين حقيقت اشاره دارد كه زمان پر و زمان خالى در آخرت عبارت از بروز درون زمان‌ها يعنى تجلّى ظرف زمان به صورت مظروف آن‌ كه اعمال به عرصه ظهور در آيند چنانكه زمان پر بركت به زمانى گويند كه در آن خيرات و بركات بسيار باشد و زمان نحس به هنگامى كه فيض و نيكى در آن نباشد.

پس هر كه زمان را شناخت در گرداب نكبت و ذلّت گرفتار نيايد.

امام على (عليه السلام) انسان را متوجّه اين روزها مى‌كند و مى‌فرمايد:

هان! روزها سه روزند: روزى كه گذشته و اميدى به آن ندارى و روزى كه ماند و گريزى از آن نيست و روزى كه مى‌آيد و به آن اطمينان ندارى. ديروز پند و اندرز است و امروز غنيمت و فردا را نمى‌دانى از آن كيست.«21»

گاهى اوقات خداوند متعال دلخورى از بندگانش را به وسيله پيامبران خود با احترام به همگان مى‌فهماند كه در احاديث قدسى با بيانى خوش و خطابى آرام يادآورى مى‌كند. به عنوان نمونه به حضرت موسى (عليه السلام) مى‌فرمايد:

يَابْنَ آدَمَ ما مِنْ يَوْمٍ جَديدٍ إِلَّا وَ يَأْتى‌ فِيهِ رِزْقُكَ مِنْ عِنْدى‌ وَ ما لَيْلَةٍ إِلَّا وَ تَأْتى‌ المَلائِكَةُ مِنْ عِنْدِكَ بِعَمَلٍ قَبيحٍ، خَيْرى‌ الَيْكَ نازِلٌ وَ شَرُّكَ الىَّ صاعِدُ.«22»

اى فرزند آدم! هر روز تازه‌اى نيست مگر روزى تو از نزد من مى‌آيد و هر شب فرشتگان كار زشتى را از تو نزد من مى‌آورند؛ بركت من به سويت روان است ولى بدى تو به سوى من بالا مى‌آيد.

اين نكته براى اهل فهم و عمل بس است كه بعضى نمك خورند و نمكدان شكنند. چقدر براى خداوند رشوه و بهانه مى‌آوريم و قول تهذيب و پاكى نفس مى‌دهيم امّا به روز آسايش و رفاه مادى ناسپاسى مى‌كنيم و حق مولا را ادا نمى‌كنيم.

مؤمن بايد هر روز پيوسته از درگاه رب العالمين، گشايش روزى معنوى و توفيق‌ قدردانى نعمت‌هاى او و ترك گناهان را بخواهد تا هر روزش به مانند عيد مبارك باشد.


كلام فيض الاسلام در فرازى از دعا

مرحوم فيض‌الاسلام در توضيح جمله اخير فرموده است:

«گفته‌اند گفتار و گواهى دادن روز به زبان حال است و آنچه در آن واقع مى‌شود در علم خداى تعالى به منزله شهادت و گواهى است، پس سزاوار است مؤمن گفتار آن را به گوش دل بشنود و به مقتضاى آن عمل نمايد.

و گفته‌اند: آن از باب تجسّم ايّام و اعمال در روز قيامت است و حق هم همين است، چنانكه روايات بر آن گوياست و از آن جمله روايتى است كه سيّد عليخان رحمه الله در «شرح صحيفه» خود از كتاب «كافى» نقل نموده است:

حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:

روزى نيست كه بر پسر آدم بيايد جز آن كه به او مى‌گويد: اى پسر آدم! من روز نو هستم و بر تو گواهم و پس از اين هرگز مرا نخواهى ديد؛ بنابراين اگر كسى روزى كار بدى انجام داد و پس از آن پشيمان شد نبايد بگويد: فلان روز، روز بدى بود چون روز، بد نكرده است«23»

عمق اين قسمت از دعابه ما مى‌گويد همه اشيا و تمام عناصر مملوك حقّند و از خود استقلالى ندارند، كارگردان آنان در تمام زمينه‌ها خداست و اين همه چرخ به اراده حضرت او در گردش است. اين بالاترين خيانت است كه انسان از ربوبيت و مالكيت حضرت حق غافل شود و مربوب و مملوك غير او گردد كه هر كس مملوك غير حضرت ربّ‌الارباب شود، به دست خود خانه شخصيت و كرامتش را ويران نموده و به راه دارالبوار در افتاده است.

آن كه مجذوب غير حق مى‌شود استعدادهايش در مسير غلط به كار مى‌افتد و از وجود وى در حدّ خودش فرعونى خطرناك به وجود مى‌آيد و عاقبت به خذلان دچار شده و به تازيانه عذاب گرفتار مى‌آيد و از چشم رحمت الهى مى‌افتد!

اى كه دارى هوس طلعت جانان ديدن‌

نيست بايد شدنت وانگهش آسان ديدن‌

آن جمالى كه فروغش كمر كوه شكست‌

كى توان از نظر موسى عمران ديدن‌

نشود تا دلت از قيد علايق آزاد

نتوان جلوه آن سرو خرامان ديدن‌

تار موى خرد از ديده دل بيرون كن‌

تا به نورش بتوانى ره عرفان ديدن‌

چشم خفّاش بمان چشم دگر پيدا كن‌

نور خورشيد ازل كى بود آسان ديدن‌

زنگ دل پاك كن از اشك و به دل بينا شو

كان جمالى است كه نتوانش به چشمان ديدن‌

جان تو را بايد و پايد، غم تن چند خورى‌

بگذر از تن اگرت هست سرِ جان ديدن‌

بر درش چند بَدى آرى و نافرمانى‌

هيچ شرمت نشود زين همه احسان ديدن‌

مزن اى فيض از اين بيش ز گفتار نفس‌

اگرت هست سرِ آيينه جان ديدن‌

(فيض كاشانى)

______________________________

(1)- أعراف (7): 54.

(2)- يونس (10): 6.

(3)- صحيفه سجّاديه: دعاى 43.

(4)- نهج البلاغه: خطبه 175.

(5)- بحار الأنوار: 46/ 303، باب 6، حديث 52؛ الأمالى، شيخ طوسى: 641، حديث 1331.

(6)- بحار الأنوار: 75/ 28، باب 15، حديث 96.

(7)- امام صادق (عليه السلام) جواب اين سؤال را به فارسى بيان كرده‌اند.

(8)- بحار الأنوار: 47/ 84، باب 5، حديث 77؛ المناقب، ابن شهر آشوب: 4/ 218؛ بصائر الدرجات: 336، حديث 14.

(9)- بحار الأنوار: 100/ 11، باب 1، حديث 46؛ الإختصاص: 249.

(10)- بحار الأنوار: 91/ 107، باب 32، حديث 14؛ البلد الأمين: 317.

(11)- غرر الحكم: 57، حديث 554.

(12)- نهج البلاغه: خطبه 1.

(13)- نهج البلاغه: خطبه 108.

(14)- آل عمران (3): 190- 191.

(15)- نهج البلاغه: حكمت 104.

(16)- تفسير الميزان: 16/ 249، ذيل آيه 7 سوره سجده.

(17)- بحار الأنوار: 3/ 61، باب 4؛ توحيد المفضّل: 47.

(18)- الكافى: 8/ 246، حديث 344؛ بحار الأنوار: 61/ 260، باب 10، حديث 9.

(19)- الرحمن (55): 29.

(20)- الكافى: 2/ 523، حديث 8؛ بحار الأنوار: 7/ 325، باب 16، حديث 20.

(21)- تحف العقول: 220؛ بحار الأنوار: 75/ 60، باب 16، حديث 137.

(22)- الجواهر السّنية: 79، باب 7.

(23)- ترجمه و شرح صحيفه سجّاديه، فيض الاسلام: 71.


انتخاب شرح:
- حسین انصاریان - محمد رضا آشتیاني - محمد جعفر امامی - حسن ممدوحی کرمانشاهی - سید احمد فهری - محمد بن سلیمان تنکابنی - محمد علي مدرسی چهاردهی - ابراهیم سبزواری - بدیع الزمان قهپائی - سید عليخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید علیخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید محمد باقر حسينی (داماد) - سید محمد باقر موسوی حسينی شيرازی - سید محمد حسین فضل الله - سید محمد شيرازی - سید نعمة الله جزائری - عباس علی موسوی - محمد جواد مغنیه - محمد دارابی - نبیل شعبان
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^