مـخـتار به خانه خود رفت و شيعيان از هر طرف بسوى او كوچ مى كردند و با او بيعت مى نمـودند و در مـدتـى كه در زندان بود پنج نفر برايش از مردم بيعت مى گرفتند. روز بروز جمـعـيت افـزوده مـى شد تـا آنكه عـبدالله زبير، حاكم كوفه و رئيس دارائى را عـزل كرد ...
از امـام جعـفـر صادق عـليه السلام رسيده است كه فـرمـود: زنان بنى هاشم تا پنج سال سرمـه به چشم نكشيدند و دست به حنا نيالودند، و در اين مدت دود از مطبخ و خانه هاى بنى هاشم بالا نرفت تا آنكه ابن زياد كشته شد و سر او را به مدينه فرستادند.فـاطمـه دختر ...
مـخـتـار كه وارد شهر شد بهر كس و هر جمعيتى كه مى رسيد بر آنها سلام مى كرد و مژده پـيروزى به آنان مـى داد، ابتدا به مسجد سكون و ميدان كنده عبور كرد بر ايشان سلام كرد و گـفـت : شما را مژده باد به نصرت و پيروزى بر آنچه را كه دوست مى داريد، از آنجا عـبور كرد ...
و چون قيام مختار نزديك شد سران سپاهيان مختار اظهار داشتند كه سران كوفه و رؤ ساى قـبايل با همدستى عبدالله بن مطيع با تو خواهند جنگيد اگر ابراهيم فرزند مالك اشتر با مـا همـدست مـى شد اميدواريم كه بر دشمن پيروز گرديم كه او جوانى است شجاع و دلاور فـرزند ...
مختار به سوى حجاز حركت كرد، در واقصه پسر زهير ازدى را ديد، از او پرسيد: چشمت را چه رسيده ؟ خدا بلا را از تو دور سازد، عبيدالله زياد چنين كرده است خدا مرا بكشد اگر او را نكشم و اعـضاء و جوارحش را قـطعـه قـطعـه نكنم ، مـن بايد در مـقـابل خـون حسين ...
عـبدالله بن مـطيع كه به دست و پا افتاده بود و نمى دانست چه كند در فكر عميقى فرو رفت ، عمروبن حجاج زبيدى گفت : امير چرا سستى مى كنى و شوخى گرفته اى اين جمعيت نيرومند شده اند، رؤ ساء قبائل ، جمعيت خود را بخوانند و شما هم مردم را تحريك كنيد هر يك از رؤ ساء ...
سنان بن انس يكى از سران سپاه عمر سعد بود و از كسى است كه بدن امام را هدف تير قـرار داد و سر امام را نيز او از تن جدا كرد مختار كه در مقام جستجوى از وى بر آمد متوجه شد كه به بصره فـرار كرده است ، دستور داد خانه اش را خراب كنند و هم چنين افراد زيادى بودند كه ...
چـون كسانى را كه در قصر متحصن بودند بر مصعب عرضه شدند عبدالرحمان پسر محمد اشعـث و ديگـران پـيشنهاد كردند كه تمام آنها را كه جمعيت زيادى بودند از دم شمشير بگـذرانند، بجيربن عبدالله مسلمى كه از جمله مواليان بود مصعب را گفت : خدا ما را به اسارت و تـو را ...
شب فـرا رسيد جمعيت و قبايل كوفه به خانه مختار هجوم آوردند، مختار از وضع كوفه پـرسش كرد؟ گفتند: شيعيان كوفه زير پرچم سليمان بن صرد در آمده در همين نزديكى بخونخواهى امام حسين عليه السلام خروج مى كنند.مـخـتـار برخاست و به سخنرانى پرداخت پس از حمد و ...
مختار وارد قصر مى گردد، شب را در قصر بسر برد و صبح به مسجد رفت در حالى كه تـمـام اشراف كوفه در مسجد اجتماع كرده بودند پس از اداء نماز به منبر رفت سخنرانى مـفـصلى ايراد كرد و از جمله گفت : مردم پس از على بن ابى طالب و خاندان او بيعتى كه به رشد و هدايت ...
پس از آنكه عبداللّه بن مطيع سر كار آمد بعضى از اطرافيان او را گفتند: مختار مريدان و سربازان زمختى دارد مى ترسيم آنكه خروج كند و بر تو بشورد صلاح آن است كه او را بخـواهى وقتيكه آمد او را به زندان بيفكن پسر مطيع دو نفر را يكى بنام زائده و ديگرى بنام حسين ...
چـون نامـه عـبدالله عـمـر به اين دو نفـر رسيد از مـخـتـار كفـيل خـواستـند تـا او را آزاد كنند، جمـعـيت بيشمـارى از شيعـيان كوفـه آمـدند تا كفـيل مختار گردند، ابراهيم رئيس دارائى به عبدالله حاكم كوفه گفت : كفالت يك جمعيت بى شمار بى فائده است ده نفر ...
پـس از آنكه مختار از وضع كوفه مطمئن شد، افرادى را به فرماندارى و حكومت قسمتهاى وسيعى كه از استاندارى كوفه ماءموريت مى يافتند منصوب گردانيد، و اولين حكمى كه نوشت و پـرچـمـى را كه برافـراشت براى عبدالله بن حارث برادر مالك اشتر عموى ابراهيم بود كه او ...
مـختار عبدالله بن كامل را با راهنمائى ، به قبيله بنى ضبيعه فرستاد و از اين قبيله زياد بن مالك را دستگير كردند، و از آنجا به محله عنزه رفتند و عمران بن خالد را گرفتند، و جمـعـيتـى را فـرستاد تا عبدالرحمان بن ابى خشكاره بجلى و عبدالله بن قيس خولانى را ...
ماجراى حسين بن على عليه السلام ، حقيقتا موتور حركت قرون اسلامى در جهت تفكرات صحيح اسلامى بوده است . هر آزادى خواه و هر مجاهد فى سبيل الله و هر كس كه مى خواسته است در ميدان خطر وارد بشود، از آن ماجرا مايه گرفته و آن را پشتوانه روحى و معنوى خود قرار داده ...
مختار هر چه در اين راه صدمه و شكنجه مى ديد بجاى آنكه او را سست كند و از تعقيب هدفش باز دارد او را استـوارتـر ميساخت ، چنانكه حميد بن مسلم گويد: در زندان به ديدن مختار رفتيم اين سخنان را در زندان از او شنيدم :قـسم به پـروردگـار درياها، و قـسم به نخـل و ...
چـون دو لشكر در مـقـابل يكديگر صف آرائى نمودند، حصين بن نمير كه در ميمنه شاميان قرار داشت بر على بن مالك جشمى كه رئيس ميسره سپاه عراق بود حمله كرد و او را كشت و لشگـريانش فـرار كردند، پرچم را قرة بن على برداشت و جنگيد تا او نيز كشته شد، سپـس پـرچـم را ...
حكيم بن طفيل از كسانى بود كه امام حسين عليه السلام را تيرباران نمود و حضرت ابى الفـضل را شهيد كرد و لباس و اسلحه او را غـارت نمـود، مـخـتـار عـبدالله بن كامـل را بسراغـش فـرستـاد و او را دستـگـير نمـوده بطرف مـخـتـار مـى آوردند فـامـيل حكيم دست به ...
پـس از آنكه كوفيان مغلوب شدند و منادى مختار اعلان كرد كه كشندگان خاندان پيغمبر امـان ندارند، شمر بن ذى الجوشن از كوفه خارج شد، مختار غلام خود زربى را در تعقيب شمر فرستاد، چون به شمر و همراهانش كه از جمله مسلم بن عبدالله ضبابى بود رسيد، شمـر احساس ...
آنگاه که امام حسین (ع) مسلم بن عقیل را به نمایندگی خود به کوفه اعزام کرد، مسلم به منزل مختار وارد شد و مختار در حمایت از او و بیعت گرفتن از مردم برای او بسیار کوشید. مختار در عراق به عنوان مرجعی از طرفداران و ناشران فضایل آل محمد (ص) به شمار می آمد و شیعه ...