تعریفی که از عشریه توسط سران فرقه سلطان علیشاهی انجام شده است کاملاً روشن و واضح است، ولی برخی برای فرار از اشکال دیگران به این انحراف، تعاریف دیگری از این بدعت کرده اند، تا جایی که عشریه را اختیاری و شبیه انفاق توصیف کرده اند. این در حالی است که این تعاریف با تعاریف سران این فرقه کاملا در تضاد است و نه تنها مشکل را حل نمیکند بلکه بر مشکلات این انحراف نیز افزوده است.
با یک صوفی فرقه سلطان علیشاهی در مورد تفاوت و تشابه بین تصوف و تشیع بحث میکردم. ایشان معتقد بودند که بین تصوف و تشیع تفاوتی نیست و آنها هم بهمانند دیگر شیعیان پیرو فقه جعفری و شریعت اسلامی هستند. از این صوفی سؤال کردم اگر شما پیرو فقه جعفری هستید پس عشریه در فرقه شما چیست؟ که همه مریدان صوفی باید آن را پرداخت کنند. آیا این بدعت نیست؟
صوفی: خیر بدعت نیست! عشریه در اصل مالی است که مرید با اختیار خود آن را به قطب میدهد تا در امور خیر هزینه شود و چیزی شبیه انفاق است و اگر بهعنوان خمس تلقی شود بدعت و حرام است.
من: چطور اینچنین تعریفی از عشریه میکنید. اگر خود را بهجای ما قرار دهید، و کسی بخواهد از صوفیه دفاع کند و شما بخواهید آن را نقد کنید، آیا معنای عرفی عشریه را در نظر میگیرید یا معنایی که خود در ذهن دارید؟ آیا کسی غیر از شما امروزه از لفظ عشریه چیزی غیر از آنچه صوفیه امروزی به کار میبرند متبادر به ذهنش میشود؟ آیا حقیقت عرفیه لفظ عشریه امروزه چیزی غیر از آن است که صوفیه میگویند؟
صوفی: بنده معتقدم که اگر عشریه را چیزی شبیه انفاق تلقی کنید جایز است و حتی مستحب. اما اگر خمس تلقی شود صاحب این اعتقاد در هر مرام و مسلکی که باشد بدعت آورده و انحراف است. همین.
من: تعریف شما از عشریه با تعریف سران این فرقه متفاوت است. چون تعریف ملاسلطان گنابادی درباره عشریه این است که: «یک عشر از ارباح مکاسب و زراعات داده شود مغنی زکوة زکوی و از خمس خواهد بود.» [1] لذا به اشکالات تعریف شما اشاره میکنم.
اولاً :
شما عشریه را جایز و مستحب قلمداد کردید درحالیکه نمیدانید همانطور که پرداخت خمس در شیعه واجب است، پرداخت عشریه در تصوف نیز واجب است. چنانکه شیخ عباسعلی کیوان قزوینی (منصور علی شاه) مینویسد: «بعد از تشرف از هر دایی که داخل تازه کند و چیزی به او عاید شود، چه ربح کاسبی چه اجاره املاک و چه حقوق دیوانی و حق البهاله و چه گدایی و چه هدایا و چه ارث و پیدا کردن چیزی در جایی اعم از جزئی و کلی و از گنج و گمشده و از جماد و حیوان، باید ده یک آن را بدهد به قطب تا باقی بر او حلال شود و الا همه بر او حرام است، زیرا مرید مالک مالی نمیشود.» [2]
ثانیاً :
اگر شما عشریه را فقط انفاق یا چیزی شبیه به انفاق بدانید و کسی که عشریه را جایگزین خمس میداند بدعتگذار و منحرف بدانید، پس طبق سخن خود شما ملاسلطان گنابادی منحرف و بدعتگذار است. چون همانطور که گفته شد ایشان قائل به این هستند که پرداخت عشریه انسان را از پرداخت خمس بینیاز میکند.
صوفی: ملا سلطان بر مبنای اجتهاد خود، عشریه را مکفی از خمس قرار داد و مقلیدنش که مریدان او هم بودند نشر دادند و این چیز عجیبی نیست. زیرا اولاً ایشان مجتهد بوده است و ثانیاً اینگونه احکام شاذ، در بین دیگر احکام نیز موجود است.
من: اولاً معلوم شد که تعریف شما از عشریه اشتباه است و شاید بهعمد این تعریف رو کردید تا مورد اشکال واقع نشوید. ثانیاً اگر به قول شما ملا سلطان اجتهاد کرده و این کار وی بدعت نیست. پس چرا هیچکدام از بزرگان دین و مراجع قائل به عشریه نیستند؟ آیا اجتهاد ملا سلطان چیزی غیر از اجتهاد مراجع تقلید است؟ اصلاً اجتهاد کردن ملاسلطان خودش جای اشکال است. مگر خود شما بارها نگفتید که شریعت را باید از مراجع تقلید گرفت؟ مگر بارها نگفتید که در طریقت از ما پیروی کنید و در شریعت از فقها. مگر بارها نگفتید ما بیانکننده احکام شریعت نیستیم و مسئول طریقت مرید هستیم. شما به گفته خودتان هم پایبند نیستید تا چه رسد به اسلام.
------------------------------------------------------------------------
پینوشت:
[1]. تابنده سلطان حسین، نابغه علم و عرفان، حقیقت، تهران، ۱۳۸۴ شمسی، ص ۲۰۴-۲۰۳
[2]. کیوان قزوینی، عباسعلی، استوارنامه، به اهتمام محمود عباسی، چاپ 1376 ص ۱۲۷
منبع : پایگاه جامع فرق و ادیان