شب فـرا رسيد جمعيت و قبايل كوفه به خانه مختار هجوم آوردند، مختار از وضع كوفه پـرسش كرد؟ گفتند: شيعيان كوفه زير پرچم سليمان بن صرد در آمده در همين نزديكى بخونخواهى امام حسين عليه السلام خروج مى كنند.
مـخـتـار برخاست و به سخنرانى پرداخت پس از حمد و ثناى پروردگار اظهار داشت مهدى فـرزند وصى پـيغـمـبر يعـنى محمد بن الحنفيه مرا به عنوان نماينده خود بسوى شما گـسيل داشتـه و به جنگ دشمنان اهل بيت و خونخواهى شهيدان راه حق و دفاع از ستمديگان ماءمورم ساخته است .
عـبيدة بن عـمـرو اسمـاعـيل بن كثير قبل از همه با مختار بيعت كردند، پس از ايشان ساير افراد براى بيعت نمودن به طرف مختار هجوم كردند.
مختار دعوت و تبليغات را شروع مى كند
پس از آنكه بيعت با مختار تمام شد، مبلغين و دعوت كنندگان خود را در كوفه منتشر ساخت آنان با تـمـام قـوا و از هر وسيله اى به نفع تبليغى استفاده مى كردند حتى در مجلس سليمـان بن صرد مـى رفـتـند و كسانى را كه با سليمان وعده همكارى داشتند به بيعت مـختار دعوت مى كردند، و مخصوصا با حربه دعاوى مختار و انتقاد اينكه عليه سليمان از او آمـوخـتـه بودند شيعـيان را از گرد سليمان بسوى مختار مى كشانيدند، گاهى اوقات شخـص مـخـتار در مجلس سليمان حاضر مى شد و با افراد از نزديك تماس مى گرفت و آنان را با اين كلمات تبليغ مى نمود:
من از طرف ولى امر و معدن فضل و وصى امير مؤ منان و امام مهدى بسوى شما ماءمور شده ام ، و به امـريكه شفاء دردها و موجب اكمال نعمت و كشتن دشمنان است ماءموريت دارم ، خداوند سليمـان بن صرد را حفظ كند ولى او پيرمردى است از كار افتاده و اسقاط شده كه ديگر نيروى مـبارزه ندارد بلكه استخوانش نرم گرديده ، و باضافه بصيرت و تجربه در جنگ ندارد، او خودش و شما را بكشتن مى دهد و كارى هم از پيش نمى برد.
امـا مـن وظيفه خاصى دارم كه بر طبق آنچه ماءمورم اقدام مى كنم كه با اين وضع دوستان عـزيز، و دشمنان نابود خواهند شد، و دلهاى مجروح شيعيان درمان مى شود، بيائيد حرف مـرا بشنويد و مرا اطاعت كنيد و بى جهت خود را بكشتن ندهيد كه آنچه شما بدان اميدواريد به وسيله من انجام خواهد شد.
با اين تـبليغـات تـوانست عده از شيعيان را با خود همدست كند ولى بزرگان شيعه با سليمان بودند و كسى را با او همرديف نمى دانستند، در حقيقت وجود سليمان مانع بزرگى براى مختار بود.
منبع : تبیان