فارسی
سه شنبه 06 آذر 1403 - الثلاثاء 23 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

ذكر خدا بگو

امام ششم فرمود : پدرم حضرت باقر عليه السلام كثيرالذّكر بود ، من با او در راه رفتن همراه مى شدم ، در حالى كه او ذكر مى گفت و با او طعام مى خوردم در حالى كه او در ذكر بود ، هرگاه مردم در حضور آن جناب گفت و گو مى كردند ، گفتار مردم آن حضرت را از ياد خدا باز نمى داشت .
مى ديدم كه زبان مباركش به سقف دهانش متصل بود و مى گفت : « لا إله إلاّ اللّه » آن حضرت پس از نماز صبح همه ما را جمع مى كرد و تا بيرون آمدن آفتاب امر به ذكر خدا مى فرمود و هريك از ما مى توانست قرآن بخواند مى فرمود : قرآن بخوان و هركس نمى توانست به او مى فرمود : ذكر خدا بگو


منبع : برگرفته از کتاب داستانهای عبرت آموز استاد حسین انصاریان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

من دختر بدحجابی بودم با آرایش‌های زیاد
حکایت حال غافلان ‏
محروم ماندن از سعادت ابدى‏
اخلاص بى نظیر امام مخلصان
نباش كفن دزد
داستانى در رزّاقيت خدا
خدمت امام رضا(ع) در حمام نیشابور
هلاكت به خاطر حرص و حسد
سرانجام شاهد بى گناهى يوسف
داستان توبه یک زن نمونه‏

بیشترین بازدید این مجموعه

سرانجام شاهد بى گناهى يوسف
يوسف زيباتر بود يا تو ؟
حكايت گرگان و كرمان‏
گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
طلب رزق و روزی و عنایت امیرالمؤمنین علیه السلام
داستان توبه یک زن نمونه‏
داستانى آموزنده‏
حکایت خدمت به پدر و مادر
شب اصحاب پيامبر
محروم ماندن از سعادت ابدى‏

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^