در تهران و در اوج کارهای خود – تبلیغ و تألیف – بودم و چند ماهی به جبهه نرفته بودم . نامه ای در چهار صفحه از سوی سرداران جبهه برایم ارسال شد . در آن نامه خیلی در حق من اغراق شده ، تمجید و تشکر فراوانی کرده بودند . در جواب ، من نیز متقابلا نامه ای خیلی مفصل و عاطفی نوشتم و حرفهای خودمانی چندی نیز با رزمندگان اسلام زدم . این نامه بدون اطلاع من در جبهه تکثیر شد و به تهران هم رسید . محتوای نامه طوری بود که شمار زیادی از جوانان را تحریک کرد تا رهسپار جبهه شوند و این در حالی بود که گویا عملیات سنگینی در پیش بود . من نیز رهسپار جبهه شدم . پس از چندی عملیاتی صورت گرفت که بسیار موفقیت آمیز بود . خود من در حین عملیات گاهی پشت بی سیم بچه ها را به پیشروی تشویق می کردم . در آن نوبت ، من مدتی طولانی در جبهه ماندم و چون دائم در خط مقدم به این طرف و آن طرف می رفتم ، به تلفن دسترسی نداشتم و از این بابت خانواده ام خیلی نگران شده بودند .
منبع : منتشر شده توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی