در اینجا ضمن تعريف واژه و مفهوم اعتدال، نقش اعتدال گرايي در رسيدن به كمالات انساني و شكوفايي تمدني و تداوم نعمتها مورد بررسي قرارگرفته كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم
اسلام، دين اعتدال
از نظر اسلام، هستي بر بنياد عدالت و اعتدال نهاده شده است و انسان كامل، معتدل ترين شخصيت در همه حوزه هاست. از اين رو خداوند از مردم مي خواهد براي دست يابي به كمال مطلق و تقرب الي الله و زندگي سعادتمند در دنيا و آخرت، اعتدال گرايي را در زندگي خويش در پيش گيرند و هرگز گرايش به افراط و تفريط نداشته باشند. دين اسلام، به عنوان كامل ترين و ساده ترين برنامه و راهنماي زيستن، ديني معتدل و ميانه است و بر همين اساس آن را دين حنيف ناميده اند.
بر اين پايه مي توان گفت كه هر كس كه اسلام را راهنماي زندگي خويش قرار دهد، زندگي معتدلي خواهد داشت و از نظر شخصيتي نيز به تعادل دست خواهد يافت. از اين رو، شخص هم در حوزه روان شناسي شخصيت و هم در حوزه روان شناسي اجتماعي و تعامل با ديگران و هم در حوزه هاي ديگر، انساني معتدل مي باشد.
بخش اساسي در زندگي انسان كه تاثير شگرفي بر شخص و محيط و جامعه وي به جا مي گذارد، حوزه مصرف و بهره گيري از امكانات و نعمت هايي است كه خداوند به وي بخشيده است؛زيرا انساني كه با كار و كوشش خويش و يا با عنايت و فضل الهي، از نعمت هاي او برخوردار مي شود، زماني مي تواند سپاسگزار نعمت باشد كه در مصرف آن چيز، دقت و تامل داشته و راه اعتدال رابپيمايد؛ چون سپاسگزار نعمتي بودن به معناي درست مصرف كردن و بهره گيري مثبت و سازنده از آن چيز در راستاي كمال شخصي و جمعي بلكه همگاني است كه معناي اخير شامل همه موجودات هستي مي باشد؛ زيرا انسان به عنوان خليفه الهي موظف است تا در مقام ربوبيت طولي با تغيير و تصرف در اشيا و چيزها آن ها را به كمال شايسته و بايسته خود برساند.
از نظر اسلام هرگونه گرايشي به سوي افراط و تفريط به معناي خروج از جاده حقيقت وحقانيت و رهسپاري در بيراهه هبوط و سقوط فردي و اجتماعي است. ولذا در همه حوزه ها از جمله حوزه اقتصاد، خواهان اعتدال و ميانه روي است. همين تاكيد بر مصرف درست و معتدل است كه واژه اقتصاد را براي مفهوم خاصي به كار گرفته است؛ زيرا اقتصاد ازواژه قصد به معناي ميانه روي و اعتدال گرفته شده است. (مفردات الفاظ قرآن كريم، راغب اصفهاني، ذيل واژه قصد).
به سخن ديگر، بهره گرفتن از واژه قصد به معناي اعتدال و ميانه روي براي بيان فعاليت هاي فردي و اجتماعي مربوط به توليد، مبادله و مصرف كالا و خدمات (تئوري اقتصاد خرد، ص 9) تاكيد بر اين معناست كه اصول فعاليت هاي مربوط به اقتصاد مي بايست براساس اعتدال و ميانه روي باشد.
از جمله بخش هاي حوزه فعاليت هاي اقتصادي، بخش مصرف است. بنابراين، در اين بخش نيز اعتدال و ميانه روي از سوي اسلام و قرآن به عنوان اصل اساسي مورد توجه و تاكيد است. بلكه حتي مي توان گفت كه در ميان سه بخش توليد، مبادله و مصرف، بخش اخير از اهميت بيش تري برخوردار است تا ميانه روي و اعتدال در آن به عنوان بنياد رفتاري انسان خودنمايي كند.
چرا اعتدال گرايي؟
پرسش اين است كه چرا اعتدل گرايي در حوزه هاي مختلف به ويژه اقتصاد و مصرف اين اندازه مهم است؟ اعتدال گرايي چه آثار و پيامدهايي را مي تواند به دنبال داشته باشد؟ اعتدال گرايي به حالتي گفته مي شود كه در آن دو طرف از لحاظ كميت و يا كيفيت در سازگاري و تناسب باشد. (لسان العرب، ابن منظور، ذيل واژه عدل) بنابراين مي توان گفت كه اعتدال به معناي تناسب است. همين حالت تناسب است كه مقتضاي استقامت، قوام پيدا كردن و موزون شدن ميان چيزها مي شود. بنابراين هنگامي كه از اعتدال سخن به ميان مي آيد مقصود آن است كه تناسب در آن رعايت شود كه لازمه مراعات چنين تناسبي استقامت و قوام يافتن چيزها مي شود. انساني را متعادل مي گويند كه در عقيده، انحراف و گرايش به باطل نداشته و در پي حق و حقيقت باشد و در رفتار هرگز مناسبات ميان اشيا و چيزها را ناديده نگيرد. از اين رو انسان موحد و يكتاپرست را انسان معتدل مي نامند؛ زيرا چنين شخصي مراعات تناسب ميان هستي را كرده و حق هر چيزي را به درستي ادا نموده است. نتيجه چنين بينش و نگرشي آن است كه از افراط و تفريط و كژي به دور مي باشد. (بقره آيه 135 و آل عمران آيه 67 و 95 و نساء آيه 125 و نحل آيات 120 و 123) وي در رفتارها و گفتارها و مناسبات اجتماعي خويش نيز ميانه روي و تعادل را مراعات مي كند (لقمان آيه 19) و در انفاق و ديگر امور اجتماعي نيز ميانه روي را از خود دور نمي كند (فرقان آيات 63 و 67) زيرا مي داند كه حتي در كارهاي عبادي نيز مي بايست رعايت تناسب را بنمايد و سازگاري و تناسب را در كم و كيف، ملحوظ دارد.
علت گرايش به اعتدال و ميانه روي از آن روست كه چنين رفتاري موجب مي شود تا انسان در مسير خردمندي و كمال گرايي قرار گيرد و گرفتار شرك درعقيده و عمل نشود و راه نقصان و باطل را نپيمايد.
دست يابي به استقامت و قوام يابي در شخصيت و عمل اجتماعي از ديگر آثار و پيامدهاي اعتدال گرايي بشر در زندگي است كه در آيات 63 و 67 سوره فرقان به آن توجه داده شده است. از نظر خداوند، انسان متعدل و ميانه رو با رعايت تناسب و عدالت است كه مي تواند زندگي خويش را قوام بخشد و به استقامت دست يابد.
بهره مندي از خوشبختي و آسايش از ديگر آثاري است كه آيات 63 تا 67 سوره فرقان بر آن تاكيد دارد. به اين معنا كه انسان اگر بخواهد سعادت و خوشبختي را در دنيا و آخرت تجربه كرده و آن را به دست آورد مي بايست راه اعتدال و ميانه روي را در زندگي خويش بپيمايد.
ضرورت پرهيز از افراط و تفريط
برخي از مومنان درعبادت هاي خويش راه افراط را در پيش مي گيرند و در هنگامي كه به خودسازي مي پردازند، براي دست يابي به كمالات، خود را به آب و آتش مي زنند. گروهي، شيوه رهبانيت را در پيش مي گيرند و يا همانند مرتاضان هندو از زندگي دنيايي و بهره هاي آن چشم مي پوشند. اين گونه است كه نه تنها به نقش ربوبيت خود توجهي ندارند بلكه آسيب هايي را نيز به اطرافيان و جوامع بشري وارد مي سازند. آنان به جاي آن كه به مسئوليت و وظيفه الهي خود نسبت به آباداني زمين بپردازند، دست از كار و توليد بر مي دارند و يا حتي ثروت و درآمد خويش را به انفاقي افراطي از دست مي دهند و خود را نيازمند و محتاج ديگران و كار و توليد آنان مي كنند.
در زمان پيامبر (ص) يكي از صحابه هنگام مرگ خويش همه سرمايه و ثروت خود را به ديگران مي بخشد و از حوزه تصرف خود بيرون مي كند. اين در حالي بود كه وي دختران چندي داشت كه نيازمند ثروت پدر بودند. پيامبر (ص) هنگامي كه از انفاق مال از سوي مرد و فقر و نداري دختران آگاه مي شود اجازه نمي دهد تا اين مرد در گورستان مسلمانان دفن شود؛ زيراچنين رفتاري را به دور از مسلماني مي دانست.
بنابر اين، اگر كسي بخواهد به مسئوليت الهي خويش عمل كند مي بايست در همه امور راه اعتدال و ميانه روي را در پيش گيرد و با اين روش آسايش و خوشبختي را نه تنها براي خود بلكه ديگران به همراه آورد.
خداوند در بيان جامعه برتر و كامل و ارايه نمونه عيني آن، جامعه اسلامي و برتر را جامعه اي معتدل و ميانه رو معرفي مي كند كه استقامت با اين روش در ذات و نهاد آن سرشته مي شود. (بقره آيه 143) بنابر اين، از نظر قرآن و اسلام، صراط مستقيم هر كس و جامعه اي، ميانه روي و اعتدال در همه امور و اقتصاد در زندگي است.
نقش اعتدال در كمال
اگر اسلام و قرآن، اعتدال و اقتصادگرايي را راه مستقيم برمي شمارد، مي توان دريافت كه از نظر اسلام دست يابي به هر كمالي تنها از راه اعتدال گرايي است؛ زيرا از نظر قرآن، راه مستقيم، راهي است كه انسان را به كمالات مطلق مي رساند و با ايجاد زمينه هاي تقرب جويي به خداوند، خلافت الهي به شكل كامل و مطلق را براي انسان پديد مي آورد. بنابراين، مي توان گفت كه اعتدال، عنصر اساسي در دست يابي انسان به كمال است.
بر همين اساس مي توان گفت كه رابطه اي بسيار محكم و استوار ميان اعتدال گرايي و صراط مستقيم وجود دارد. به اين معنا كه در مفهوم صراط مستقيم اعتدال تضمين شده است. از اين رو خداوند در آيات 143 سوره بقره و نيز 161 سوره انعام و 105 سوره يونس و 135 سوره طه و 30 سوره روم، دين اسلام را كه همان صراط مستقيم است به دين معتدل و ميانه توصيف مي كند و در آيه 115 سوره انعام و 1 و 2 سوره كهف نيز قرآن را كه راهنماي دين اسلام مي باشد كتابي معتدل و به دور از هرگونه كژي و انحراف معرفي مي كند، زيرا چنان كه گفته شد، قيم بودن دين به اعتدال گرايي و ميانه روي آن مي باشد.(نگاه كنيد مجمع البيان، ذيل آيات 1 و 2 سوره كهف).
خداوند در توصيف مومناني كه به كمال رسيده اند آنان را به اعتدال گرايي و ميانه روي مي ستايد و در آيه 22 سوره ملك استقامت و اعتدال مؤمنان در ايمانشان را به حركت انسان معتدل در راه مستقيم تشبيه مي كند. اين بدان معناست كه كمال ايماني را تنها مي توان از راه اعتدال و ميانه روي كسب كرد.
نقش اعتدال در شكوفايي تمدني
اعتدال گرايي نقش بسيار مهم و اساسي در تمدن سازي و شكوفايي تمدني دارد. آيات 46 تا 49 و نيز 55 و 56 و 100 و 101 سوره يوسف هنگامي كه به علل شكوفايي تمدني در دوران حضرت يوسف(ع) مي پردازد تبيين مي كنند كه چگونه نظامي كه حضرت يوسف(ع) بر پايه عدالت و اعتدال بنياد گذاشته، توانسته است تمدن بزرگ و شكوفا پديد آورد.
مديريت بهينه و درست آب در همه بخش ها از حفظ و نگهداشت تا مصرف درست و معتدل آن بود كه شكوفايي تمدني سبا را سبب مي شود. (سبا آيات 15 و 16)
اگر به نشانه هاي تمدني از نظر قرآن چون ارتباطات فرهنگي (كهف آيه 93)، برج سازي (سبا آيات 12 و 13 و غافر آيه 36 و قصص آيه 38)، توسعه كشاورزي (يوسف آيات 46 و 49 و روم آيه 9 و دخان آيات 25 و 26)، حكومت و دولت (يوسف آيه 43 و نمل آيه 22 و 23 و آيات ديگر)، سدسازي و مديريت آب (سبا آيات 15 و 16 و كهف آيات 83 و 84 و 94 تا 96) صنعت و ذوب فلزات (همان)، عمران آباداني در ساختمان سازي (اعراف آيات 73 و 74 و آيات ديگر) هنرهاي معماري و آبگينه سازي، تنديس سازي و مانند آن (نمل آيه 44 و سبا آيات 12 و 13) توجه شود به خوبي مي توان دريافت كه همه اين فناوري ها و نشانه هاي تمدني، ريشه در گرايش اعتدالي جامعه به ويژه مديريت صحيح منابع و مصرف بهينه و درست آن دارد.
خداوند هنگامي كه به علل فروپاشي تمدني مي پردازد نشان مي دهد كه چگونه انحراف از اعتدال و عدالت موجب شده تا تمدن هاي بزرگ از هم فروپاشد. آيات 15 و 17 سوره سبا تبيين مي كند كه چگونه كفران نعمت در اثر ناسپاسي و عدم مصرف درست نعمت در مسير تعالي و كمال، موجب شد تا قوم سبا از مقام شوكت و عزت سقوط كنند و تمدن آنان از درون فرو پاشد.
طغيان گري كه به عنوان يكي از علل و عوامل انحطاط و فروپاشي تمدني در آيات 6 تا 13 سوره فجر بيان مي شود، در حقيقت بيانگر داستان ناديده گرفتن اعتدال و ميانه روي در زندگي اين تمدن هاست. چنان كه رفتار خشونت آميز و به دور از اعتدال زمامداران و دولتمردان در آيات 123 و 128 تا 139 سوره شعراء به عنوان عاملي ديگر در فروپاشي تمدني معرفي مي شود تا دولتمردان بدانند كه هرگونه خروج از اعتدال و گرايش به خشونت، مي تواند چه عواقب بدي براي خود ايشان و بلكه تمدنشان داشته باشد.
بسياري از تمدن ها كه در اوج شكوفايي و رونق اقتصادي و تمدني بودند به سبب گرايش به ظلم و دوري از عدالت و اعتدال از درون فروپاشيدند كه آيات 11 تا 13 سوره انبياء و نيز 45 سوره حج و 45 تا 52 سوره نمل و 9 روم به نمونه هايي از اين تمدن ها اشاره مي كند.
بي گمان افساد به معناي دوري از عدالت و اعتدال (اعراف آيات 74 و 78 و نمل آيات 48 تا 52 و فجر آيات 7 تا 13) و اطاعت و پيروي مردم جامعه از مفسدان (شعراء آيات 141 تا 158) در كنار اسراف و اشرافيت خوشگذران و بي درد و پيروي جامعه از آنان كه خود نمونه هاي بارز خروج از اعتدال و عدالت است، از مهم ترين علل و عوامل فروپاشي تمدني است كه خداوند به دوري از آن فرمان مي دهد و از مردم مي خواهد تا به جاي اين روش از شيوه درست مصرف و رفتار در حوزه هاي مختلف از جمله اقتصادي بهره گيرند.
نقش اعتدال مصرفي در حفظ نعمت
بي گمان بسياري از انسانها تجربه تلخي نسبت به از دست دادن نعمتي دارند. انسان تا زماني كه در عافيت و بهره مندي از نعمت هاست همانند ماهي در آب، قدر و قيمت آن را نمي داند و زماني به ارزش آن پي مي برد كه آن را از دست داده و همانند ماهي در خشكي، بالا و پايين بپرد و جانش به لب برسد.
قرآن توضيح مي دهد كه علت اصلي بسياري از فقدان ها و از دست دادن نعمت ها، رفتارهاي بيرون از اعتدال انسان هاست. به اين معنا كه انسان به سبب مصرف بي رويه و نادرست كه در حقيقت نوعي كفران نعمت و ناسپاسي نسبت به آن است، موجب مي شود كه نعمتي از وي سلب شود. بنابراين براي حفظ نعمت مي بايست راه اعتدال و ميانه روي را در پيش گرفت و از مصرف افراطي و بي رويه نعمت خودداري كرد؛ زيرا از نظر قرآن هرگونه افراط و مصرف بي رويه، مصداق تعدي و ظلم و خروج از اعتدال و عدالت است كه خشم خداوند را به دنبال دارد. (مائده آيه 87)
علامه طباطبايي در ذيل آيه 87 سوره مائده توضيح مي دهد كه خداوند از مردم مي خواهد تا از نعمت هاي الهي و طيب بهره گيرند و به درستي از آن استفاده كنند ولي نه به گونه اي كه از حد و اندازه بگذرد.
با انباشت ثروت و سرمايه از طريق درست مصرف كردن است كه زمينه براي اجراي طرح ها و برنامه هاي بزرگ فراهم مي آيد و جامعه مي تواند به سدسازي و راه سازي و ديگر نشانه هاي تمدني روي آورده و آن را به اجرا درآورد و تمدني بزرگ را پي نهد.خداوند از انسانها مي خواهد كه در مصرف اموال و امكانات در زندگي شخصي خود اعتدال و ميانه روي را مراعات كنند (اسراء آيه 29) زيرا با مصرف درست اموال و امكانات در زندگي شخصي است كه مجموعه زايد بر نياز از اموال در نزد هر كسي گرد مي آيد و از مجموعه اين اندك ها ثروتي پديد مي آيد كه مي توان با آن، طرح ها و برنامه هاي بزرگ تمدني را به اجرا درآورد و بر شكوفايي اقتصادي افزود و آسايش و آرامش را براي خود و گروه بزرگي از انسان ها فراهم آورد.
منبع : پایگاه نور پرتال