تخلف از دستورهاى حق كه در قرآن مجيد و سخنان انبيا و ائمه عليهم السلام منعكس است ، علامت گمراهى و ضلالت است . ضلالت و گمراهى ناشى از غفلت انسان از حق و عاقبت زندگى و از نتيجه گناهان و معاصى است . ضلالت و گمراهى معلول غرور و كبر و خودبينى و خودخواهى و برترى جويى انسان نسبت به عباد حق است . انسان وقتى تمام ميل و خواسته خود را به جانب دنيا برگرداند و ميدان زندگى را به دست هواى نفس بدهد و راه جولان غرائز و اميال و شهوات را باز بگذارد ، به ضلالت و گمراهى دچار شده و به تاريكى گناه فرو مى رود . گناه وقتى براى انسان آسان شد و به تدريج ظرف هستى انسان از گناه داراى زنگ و غبار كدورت شد و انسان انبار و منبع گناه شد ، مهر گمراهى و ضلالت بر پيشانى مى خورد و بدون شك انسان به كفر و شرك و نفاق و تمام رذايل اخلاقى آلوده خواهد شد . در اين جهان ، حالى و صفتى خطرناك تر و زيان بارتر و خسارت آورتر از حال ضلالت و گمراهى نيست . گمراهى و ضلالت ذلتى است كه انبيا و اوليا و امامان عليهم السلام دائما بشر را از آن برحذر داشته و خود آنان ـ بنا به نقل كتب معتبره ـ در دعاهاى خود به وجود مقدس حضرت حق پناه مى برند . كسى كه دچار گمراهى است ، هم فاسد است ، هم مفسد ، هم مريض است ، هم مريض كننده . ضلالت ـ به فرموده قرآن مجيد ـ خط پليد شيطان است و شيطان منبع شر و خبائث و آلودگى ها و جنايات است . هر انسانى در هر مقامى كه باشد ، اگر بر اثر هواى نفس به اين خط پليد متصل گردد ، به انواع ناپاكى ها دچار شده و به وسعت ميدانى كه در اختيار دارد ، زيان و خسارت به بار خواهد آورد .
امام صادق عليه السلام در متن روايت ، عصيان و گناه را علامت ضلالت دانسته و اصل و ريشه گناه را در غفلت از خدا مى داند . آرى ، وقتى انسان از خدا غافل شود خودبين مى گردد و خودبينى نقطه ورود به ميدان جلب لذت ها و شهوت هاى شيطانى است . پروردگار بزرگ عالم از مسئله ضلالت و گمراهى اعلام تنفر كرده و گمراه و گم شده از راه را مورد بغض خود قرار داده است .
آثار و اعمال زيانبارى كه از افراد بشر ظهور مى كند ، معلول گمراهى آنان است و ضلالت علت بدبختى و زبونى و پستى و بيچارگى انسان در دنيا و آخرت است . انبياى الهى از مسئله ضلالت بر مردم سخت مى ترسيدند و تا نقطه شهادت و جان باختن در راه الهى براى نجات مردم از گمراهى مى كوشيدند .
انسان گمراه از رحم و مروت ، فتوت و جوانمردى ، اصالت و معرفت ، عقل و فهم ، بينايى و بصيرت و حقيقت به اندازه فاصله بين مشرق و مغرب فاصله دارد ؛ زيرا پرده سياه خودبينى تمام وجود او را فرا گرفته و از خدابينى و توجه به عباد خدا محروم است ، او كسى غير خود را نمى داند و نمى بيند و نمى خواهد ، به همين خاطر حق خدا و خلق را نديده گرفته و همه چيز را گرچه به ناحق ، به سوى خود جلب مى كند . گمراهان تاريخ ، دستشان به خون انبيا و امامان عليهم السلام و اولياى خدا آلوده شد ، اهل ضلالت در طول حيات ، مال مردم را به ناحق به غارت بردند و به احدى رحم نكردند و از هيچ گناه و معصيتى به دل خود باك راه ندادند . « نرون » به هرگونه آلودگى دست مى زند ، « اسكندر » كتاب و كتابخانه و مردم و خانه هايشان را به آتش مى سوزاند ، « آتيلا » از دم تيغ ظلم و جنايت خود هزاران سر را از بدن جدا مى كند ، « تيمور » و « چنگيز » با يورش هاى چندين ساله خود بساط حيات بى گناهان را برمى چينند ، « معاويه » در حكومت غاصبانه و كم مدت خود هزارها انسان را به جرم عشق « على » مى كشد و زنده به گور مى كند ، « حجاج بن يوسف » در يك چهار ديوارى هشتاد هزار مرد و زن را به جرم ايمان به خدا زندان مى كند و همه را از وسايل اوليه زندگى محروم مى كند ، « يزيد » در سه سال حكومت سه جنايت واقعه كربلا ، مدينه و مكه را مرتكب مى شود ، « آغا محمد خان قاجار » و « نادرشاه » از سر بريده و چشم هاى درآورده منار مى سازند ، « ناصر قاجار » دست به خون هزاران بى گناه و مصلح چون « امير كبير » و « سيد جمال الدين » آلوده مى كند ، « رضا خان » و « محمدرضا پهلوى » در مدت حكومت خود نزديك به نيم ميليون نفر را كشته و هزاران نفر را در زندان ها به انواع شكنجه ها مبتلا مى كنند ، « هيتلر » در مدت يازده سال سى و پنج ميليون نفر را با اسلحه گرم قطعه قطعه مى كند و امثال اين حيوانات خطرناك در طول تاريخ ، نسبت به بشر انواع جنايات را روا مى دارند ، در اين زمان سردمداران آمريكا و اروپا و شوروى و فرانسه و انگليس ميليون ها نفر را در عين بى گناهى نابود مى كنند ، ميليون ها نفر را به جرم انسان بودن به بردگى مى برند چرا ؟ براى اين كه گمراهند و در ضلالت غرق اند و گمراه رحم و مروت و عاطفه و آقايى و مردانگى و درستى و سلامت ندارد !!
انسانِ گمراه از تمام فضايل انسانى محروم است ، كرامت ندارد ، اعتبارى براى او نيست ، از ارزش دور است ، درونش تاريك ، قلبش سياه ، عقلش معطل و شيطنت و جهل در تمام زمينه ها بر او حاكم است . اهل ضلالت از همه جهان جز شكم و شهوت و تجاوز به حقوق مسلم ديگران چيزى نمى شناسند .
اهل ضلالت در همه امور زندگى مزاحم ديگرانند و اصولاً نمى خواهند ديگران باشند و اگر ديگران را بخواهند ، به نفع شكم و شهوت خود مى خواهند .
خطبه سوّم «نهج البلاغة» مشهور به خطبه شقشقيه را بخوانيد تا بدانيد گمراهان و اهل ضلالت چه بر سر مردم عالم آوردند و خطبه پر از مسائل اعجاب آور حضرت زهرا عليهاالسلام را كه در مسجد ، برابر كارگردانان خلافت به غصب رفته ايراد كرد ، دقت كنيد تا بر شما معلوم شود وقتى زمام كار به دست گمراهان مى افتد حيات بشر به چه مصائب و خسارت هاى غير قابل جبرانى دچار مى گردد . امام على عليه السلام در خطبه هفتم «نهج البلاغة» درباره گمراهان و اهل ضلالت مى فرمايد: اينان در تمام امورشان به شيطان تكيه دادند و شيطان هم آنان را براى ضلالت و گمراهى ديگران شريك و دام خود قرار داد . با وسوسه ها و افسون هاى خود در سينه تاريك اين گمراهان تخم كرد و جوجه گذاشت و به تدريج و آهسته آهسته با آنان آميزش كرد تا فرمانبردار او شدند ، اين شيطان بود كه از شدت اتحاد با آنان با چشم آن ها مى ديد و با زبانشان سخن مى گفت پس اين بيچاره ها آن چنان شيطان و مسائل او را در زندگى خود راه دادند كه اين دشمن خدا آن ها را بر مركب ضلالت و گمراهى سوار و گفتار باطل و بيهوده آنان را در نظرشان زينت داد ، كارهاى اينان مانند كار كسى بود كه شيطان او را در توانايى خود شريك قرار داده و به زبان او سخن نادرست و باطل مى گويد .
منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان