
مراقبت و مواظبت از نفس
برادران و خواهران! ما با این جثّه کوچکمان در محاصره انواع خطرها هستیم و تا آخر عمر هم همین طور است. ما چه قدر باید در زندگى مواظب خود باشیم تا این خطرها به نفس نچسبند، هر خطرى هم که به نفس بخورد، زخمش به زودى خوب شدنى نیست. چه زمانى به ما گفتند که نگاه کردن به نامحرم حرام است، زمانى که دستمان دردست مادرانمان بود، ما را به این مجالس مىآوردند، یادتان مىآید که بچّه کوچکى بودیم، آن پیرمرد روى منبر گریه مىکرد و مىگفت:« قُل لِّلْمُوْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ اَبْصَارِهِمْ »13.به مردان مومن بگو : چشمان خود را [ از آنچه حرام است مانند دیدن زنان نامحرم و عورت دیگران ] فرو بندند .حبیب من! به مردم مومن بگو چشم از نامحرم بپوشید. یادتان است بچه بودیم در این مجالس شنیدیم که امیر المومنین علیه السلام فرموده است :«النَّظَرُ شُعْبَهٌ مِنَ الزِّنا» ؛نگاه کردن رشتهاى از زنا کردن است.چند سال است که به ما گفتهاند نگاه به نامحرم حرام است؟ ببینیم هر کدام چند ساله هستیم. بعضىها چهل سال است که شنیدهاند، مرتب هم شنیدهاند، بعضىها پنجاه سال است، بعضىها هم شصت سال. هم چنین شنیدهاند که گناه بسیار بدى است، اما چرا باز هم نگاه مىکنیم؟ به این دلیل که زخمى که به نفس خورده، معالجهاش آسان نیست. بنابراین، از ابتدا نگذاریم که نفس زخم بخورد، این زخم، زخمِ بدن نیست که سى یا چهل روزه خوب شود. نمىتوان یک دفعه این همه زخم را خوب کرد. به خدا مىتوان با یک لحظه تصمیم این کار را انجام داد ؛ یعنى اگر کسى الآن سر تا به پاى نفسش زخم داشته باشد، همین الآن مىتواند زخمها را خوب کند.مگر حرّ بن یزید چه قدر طول کشید که توانست زخمهایش را خوب کند؟ از میدان تا خیمه، یک وجودى بود تمام اعراض را داشت، همین وجود کارى کرد که تمام توبه را ایجاد کرد، واقعا همه موجودیّتش را از شیطان و خود برگرداند و چند قدم آمد و صدا زد : «یا ابا عَبدِاللّهِ! هَل لى مِنْ توبه»14 بیایم، قبول هستم؟ امام فرمودند: وقتى که از میدان قصد کردى بیایى پیش ما همان جا همه زخمهایت را خوب کردم، یک چرخش 180 درجه، یک توبه واقعى، یک یا حسین راست، یک یا اللّه واقعى .
شب تاریک و ره وادى ایمن در پیش
آتش طور کجاست وعده دیدار کجاست
مولا جان! ما چگونه مىتوانیم با تو ملاقات کنیم، چگونه مىتوانیم به تو برسیم، این همه که آمدیم رخسارى هم تو از طریق دل و قلب ما به ما نشان بده :
هر که آمد به جهان نقش خرابى دارد
در خرابات بگویید که هشیار کجاست
هر سر موى مرابا تو هزاران کار است
ما کجاییم و ملامتگر بىکار کجاست
باز پرسید که گیسوى شکن در شکنش
کین دل سر شده گم گشته گرفتار کجاست
ساقى و مطرب و مى جمله مهیّاست ولى
عیش بىیار مهیّا نشود یار کجاست15
خورشید هست، زمین هست، آب و هوا هست، مواد غذایى هست، خودم هم سالم هستم، جوان هستم :
ساقى و مطرب و مى جمله مهیّاست ولى
عیش بىیار مهیّا نشود یار کجاست
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بىخار کجاست16