خداى تبارک و تعالى مى فرماید :« سُبْحَانَ الَّذِى خَلَقَ الاْءَزْوَاجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الاْءَرْضُ وَمِنْ اَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لاَ یَعْلَمُونَ »1.منزّه [ از هر عیب و نقصى ]است آنکه همه زوج ها را آفرید از آنچه زمین مى رویاند و از وجود خودشان و از آنچه نمى دانند .درباره دو موضوع در وجود انسان از زمان بعثت نخستین پیامبر تاکنون بحث شده است : درباره عقل و نَفْس. بحث درباره عقل نسبت به نَفْس بسیار کم تر بوده، اما آن چه درباره نَفْس گفته شده، بسیار زیاد است، چراکه اساس و منشا بسیارى از خوشبختى ها و بدبختى هاى انسان، نَفْس معرفى شده است.نَفْس تابلوى بسیار مهمى در وجود انسان است. اولاً، کارگردان حرکات، اعمال و اخلاق انسان است و فعالیت او در وجود انسان از همه گسترده تر است ؛ هم چنین تابلویى است که خداوند متعال به مصلحت حیات انسان، تمام غرایز، امیال، شهوات و خواسته ها را بر این تابلو نقاشى کرده اند و اگر این تابلو با این نقش هاى گوناگون نبود، زندگى براى انسان معنا و مفهومى پیدا نمى کرد و انسان جنسا ملائکه مى شد، اما به دلیل این صفحه پر نقش و نگار الهى، انسان موجودیّت دیگرى غیر از موجودیّت ملک و حیوان پیدا کرده است، اگر نَفْس در مسیر الهى قرار گیرد، در وجود انسان و زندگى او میدان فعالیت هاى مثبت و حرکت عالى انسانى و الهى براى همه اعضا و جوارح او باز خواهد بود. عقل ما، عواطف ما، مشاعر ما، احساسات ما، اعضا و جوارح ما در صورتى براى خدا کار خواهند کرد و مثبت کار خواهند کرد و فعالیت هاى آنها فعالیت بامنفعت خواهد بود که نَفْس در مسیر الهى باشد.به تعبیر دیگر فعالیّت هاى نَفْس باید در حدود و محدوده خودش باشد، به تعبیر قرآن مجید، از مرزهایى که خدا برایش قرار داده، طغیان نکند و خارج نشود که اگر خارج شود و مسیرش غیر مسیر الهى گردد، همه اعضا و جوارح را به اسارت مى کشد و فعالیت هاى عقلانى، روحانى و معنوى انسان را تعطیل مى کند.