وقتى برادران یوسف، پس از سال ها به یوسف رسیدند (بدون این که او را بشناسند) یوسف به آنان گفت :«هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِیُوسُفَ وَ اَخِیهِ اِذْ اَنتُمْ جَاهِلُونَ »7.
آیا دانستید که با یوسف و برادرش چه کردید زمانى که در جهل بودید ؟برادران یوسف با تعجب به او نگاه کردند و با خود گفتند : یا او یوسف است و یا از ماجراى یوسف آگاه است.«قَالَ اَنَا یُوسُفُ وَ هذا اَخِى قَدْ مَنَّ اللّه ُ عَلَیْنَا».گفت من یوسفم و این برادر من است که خدا بر من منت نهاده است .خدا بر ما منت گذاشت و به ما معرفت داد. ما در سایه این معرفت، خوبى هاى واقعى و بدى ها را شناختیم، از همه بدى ها کناره گیرى کردیم و به همه خوبى ها چنگ زدیم و این خوبى ها را نگه داشتیم.معرفت و کمال، انسان را از ته چاه به عریکه قدرت مى کشاند، لطف خدا شامل حال او مى گردد و سرانجام بهشت از آنِ او خواهد بود :«یااَیُّهَا النَّاسُ اَنتُمُ الْفُقَرَآءُ اِلَى اللّه ِ وَ اللّه ُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمِیدُ »8.اى مردم ! شمایید نیازمندان به خدا و فقط خدا بى نیاز و ستوده است .خداى بى نیاز، دست هیچ نیازمندى را، که به درگاه او دراز شود، خالى برنمى گرداند. خداوندى که کریم، رحیم، غفار، ودود، مصور و داراى صفات عالى است، انسان را از منبع خیر و برکت، سرشار مى کند.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . بقره (2) : 216.
2 . نحل (16) : 68.
3 . نحل (16) : 68 ـ 69.
4 . نحل (16) : 69.
5 . حج (22) : 78.
6 . مریم ( 19 ) : 31.
7 . یوسف (12) : 89 .
8 . فاطر (35) : 15.