فارسی
دوشنبه 03 دى 1403 - الاثنين 20 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

كى به فكر معاد مى‏افتيد؟

 

از حسن بصرى در حديثى روايت شده: اميرالمؤمنين عليه السلام وارد بازار بصره شد و ديد مردم مشغول خريد و فروشند، پس به شدّت گريست، سپس گفت: اى بندگان دنيا و عمله‌هاى دنياپرستان، روز خود را كه به خريد و فروش تمام مى‌كنيد و شب را در رختخواب به صبح مى‌رسانيد و در خلال اين امور از آخرت غافل هستيد، پس چه وقت براى آخرت زاد و توشه برمى‌داريد و كى به فكر معاد مى‌افتيد؟!

هست اين دنيا چَه و عمرت رسن‌

 

روز و شب هستند موشان بى‌سخن‌

رشته عمر تو را ليل و نهار

 

پاره سازد لحظه لحظه تار تار

اژدها قبر است بُگشوده دهان‌

 

منتظر تا پاره گردد ريسمان‌

مرگ باشد شير مست پر غرور

 

تا كشد جان تو را از تن به زور

مال دنيا انگبين و اهل آن‌

 

جمله زنبورند نى بل برغمان‌

از پى اين شهد زهرآلوده چند

 

در جدل با ريش مالان اى لوند

شهد نبود زهر جانفرساست اين‌

 

نوش نبود نيش درد افزاست اين‌

مهر تابان نيستند اين دوستان‌

 

دشمنانند اى برادر دشمنان‌

زاهل دنيا تا توانى اى عزيز

 

مى‌گريز و مى‌گريز و مى‌گريز

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

من دختر بدحجابی بودم با آرایش‌های زیاد
اين همه بلا و مصيبت‏
حكايت جوان صالح و پيشنهاد عجيب‏
مجالس ذكر
كى به فكر معاد مى‏افتيد؟
جای به عنوان مسجد
هر گوينده «لا إله إلّا اللّه» اهل‏ نجات نيست!
ادب حر بن یزید ریاحى
به اندازه سفرتان توشه برداريد
چگونه بخوابم؟

بیشترین بازدید این مجموعه

يوسف زيباتر بود يا تو ؟
صاحب دل
حكايت جوان صالح و پيشنهاد عجيب‏
داستانى درباره گرگ گرسنه
گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
حکایت خدمت به پدر و مادر
مزد كارگر
حکایتی از حقيقت قناعت
اين همه بلا و مصيبت‏
من دختر بدحجابی بودم با آرایش‌های زیاد

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^