فارسی
شنبه 01 ارديبهشت 1403 - السبت 10 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

حر بن یزید ریاحى


حرّ توبه کرد ، یعنى به رهبرى یزید و یزیدیان پشت پا زد ، و امامت حضرت حسین و پدر و جدّش (علیهم السلام) را پذیرفت ، با این که یقین داشت دست برداشتن از یزید و روى آوردن به حضرت حسین (علیه السلام)که انقلابى کامل و جامع در حیات او بود ، به قیمت کشته شدنش تمام مى شود .او توبه کرد و در کاروان نور قرار گرفت و مدال اولیاء اللهى و اصفیاء اللهى و احباء اللهى را به سینه جان گرفت ، و جزء انصار دین و انصار رسول اللّه و امیرالمومنین و فاطمه زهرا و امام مجتبى و حضرت سید الشهداء (علیهم السلام)شد .بر ما واجب است اگر در گذشته عمر آلوده بودیم همانند حرّ از رهبرى هوا و هوس و شهوات و امیال و بت بى جان و جاندار دست برداریم ، و به رهبرى امام معصوم گردن نهیم تا به سعادت دنیا و آخرت و آزادى از خزى دنیا و عذاب آخرت برسیم .حرّ با این که از فرماندهان لشگر یزید بود و اجیر بنى امیه ، ولى در برخورد با حضرت حسین (علیه السلام) در دو مرحله ادب نشان داد ، و همین ادب که بارقه الهى است ، براى او زمینه ساز توبه و انابه و جبران گذشته و روشنى آینده تا ابد شد .

اوّل ، امام به وقت ظهر به موذّن خود ـ حجّاج بن مسروق ـ فرمود : اذان بگو . امام به حرّ فرمود : آیا نمازت را به همراه یاران خود خواهى خواند ؟ حرّ گفت : نه ، بلکه نماز را با تو مى خوانم .به هر حال با هزار گونه ملاحظات و حیثیّات مبارزه ، باید خود و هزار نفر را به این گونه تواضع رهبرى نماید .این ادب بارقه اى است از توفیق و منشا توفیق نیز خواهد شد ، چیرگى بر نفس ، توانایى هاى تازه به تازه به او خواهد داد ، و به اندازه اى او را نیرومند مى دارد که هنگامى که در بحران انقلاب است و سى هزار برابر قوّه خود را بر ما فوق خود مى بیند ، توانا باشد حیثیّت خود را نبازد ، و به توانایى اراده ، پیروز و چیره بر قواى خارج ، و ثقل و فشار آن ها گردد .گویى در وجود حرّ دو حوزه قوه ـ یکى از قدرت ادب و دیگر از توانایى ـ ، فراهم است که هر یک جامع جهان خود ، و هر یک به تنهایى صاحب خود را مجتمع و خداوندگار آن جهان مى کند ، و از اجتماع مجموع ، محیطى قهّار و زورمند به نظر مى آید .دوّم ، امام (علیه السلام) ، پس از نماز عصر رو به جانب مردم کرد و فرمود :« اى مردم ! شما اگر خدا ترس باشید و حقّ را براى خداوند حقّ بشناسید خدا از شما بهتر خشنود خواهد بود . ما که اهل بیت محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) هستیم به ولایت این امر اولى مى باشیم تا مردم دیگر ، که ادّعا مى کنند آنچه را حقّ ندارند ، و در میان شما به گناه و به ظلم و تعدّى رفتار مى کنند ، اما اگر حاضر نیستید جز به کراهت و بى میلى از ما و به جهالت حقّ ما و رایتان اکنون غیر از آن است که فرستادگان شما به من رساندند و نامه ها و مراسلات شما براى من آمد ، اینک منصرف مى شوم و از پیش شما برمى گردم » .حرّ مسئله مراسلات و نامه ها را منکر شد و گفت :به خدا قسم ما نمى دانیم این مراسلات که ذکر مى کنى چیست ؟حسین فرمود :« اى عقبه بن سمعان ! آن خورجین را که نامه ها و مراسلاتشان میان آن است بیرون آر » .او رفت و خورجین را بیرون آورد، مملوّ از نامه ها بود، همه را در مقابلشان ریخت.حرّ عرض کرد :ما از آن ها نیستیم که مراسله به تو نوشته اند ، ما امر داریم که همین که تو را ملاقات کردیم از تو مفارقت نکنیم تا تو را به کوفه برده بر عبید اللّه وارد کنیم .امام فرمود :« مرگ به تو از این آرزو نزدیک تر است » .و بعد از آن رو به یارانش فرمود : و امر کرد سوار شوید . آن ها سوار شدند و منتظر ماندند تا زنها نیز سوار شوند . فرمود : برگردانید . رفتند که برگردند . سپاه حرّ جلو آمد و مانع از بازگشتن آنان به سوى مکّه یا مدینه شد .امام به حرّ فرمود :« مادرت به عزایت بنشیند چه مى خواهى ؟ »حرّ گفت :هان ، به خدا اگر دیگرى از عرب این کلمه را به من مى گفت ، من واگذار نمى کردم و مادرش را به شیون و فرزند مردگى نام مى بردم . و حتماً پاسخ او را مى دادم هرچه باداباد و لکن به خدا من حقّ ندارم که مادر تو را ذکر کنم مگر به نیکوترین وجه که مقدور باشد .در هر صورت حرّ با مانع شدن از حرکت امام ، آن حضرت را به محاصره ارتش بنى امیّه انداخت . او در روز عاشورا با اندکى تامّل به خود آمد و بر زشتى کار واقف شد و عزم بر ترک فرماندهى و سرورى و مال و منال و حکومت و زن و بچه و همه هستى خود جزم کرد و به خود گفت : به خدا قسم چیزى را بر مینوى بهشت اختیار نمى کنم و برنمى گزینم اگرچه قطعه قطعه شوم ، اگرچه سوخته شوم .سیّد بن طاوس مى گوید : بسان آن کس که روى به وادى ایمن برود مى رفت و مى نالید و مى بالید .در حالى که قصدش رسیدن به حسین بود دست بر سر گذاشت و به ناله گفت : بار خدایا ! به سوى تو انابه دارم ، دست توبه بر سرم گذار که من دل اولیاى تو و اولاد دختر پیامبرت را آزردم .همینکه نزدیک شد بر حسین (علیه السلام) سلام کرد و گفت :خدا مرا فدایت کند ، اى پسر رسول خدا ! من آن همراهت هستم که تو را حبس کرده ، از مراجعتت مانع شدم ، در راه پا به پاى تو آمدم تا خود را به پناهگاهى نرسانى و بعد به تو سخت گرفتم تا پیاده ات کردم و در این مکان هم تو را دچار مضیقه کردم ، اما به حقّ خدایى که جز او خدایى نیست گمان نمى کردم که این مردم سخن و پیشنهادهاى تو را قبول نکنند و کار را با مثل تویى به این پایه برسانند . . .اکنون براستى آمده ام ولى توبه کار و فداکار ، تا پیش رویت بمیرم ، اکنون برنامه مرا توبه مى بینید ؟امام فرمود :« آرى ، خداوند توبه پذیر است ، توبه ات را قبول مى کند و تو را مورد عفو و آمرزش قرار مى دهد . تو همان حرّى چنان که مادرت نامت نهاده تو حرّى در دنیا و آخرت » .امام صادق (علیه السلام) مى فرماید :« حرّ به فرزندش بکیر اشاره کرد که در پى من باش .امام فرمود : کیست ؟ عرض کرد : فرزندم . فرمود : خدا از من به شما جزاى خیر بدهد . آنگاه حرّ به فرزندش فرمان حمله داد و گفت : بر اینان که جرثومه نفاقند و قاتل ذریّه پیامبر حمله کن « بارک اللّه فیک » که من نیز در پى توام » .پسر رشیدش پس از آن که دست و پاى امام را بوسید با امام و پدر وداع کرد و به دشمن حمله برد .

پدر ، خدا را شکر کرد و از پسر هم سپاسگذارى نمود ، که خداوند توفیقشان داد از گروه ستمکاران جدا شدند .پسر ، حمله شدیدى کرد و تعدادى را به خاک انداخت ، سپس به پدر مراجعه کرد و طلب آب نمود . پدر گفت : صبر و شکیبایى پیشه کن ، برگرد به لشگرگاه . بازگشت تا به شرف شهادت رسید . حرّ به کشته او نظر انداخت و گفت : خدا را حمد که بر تو منّت نهاد شهید پیش روى امام خود شدى و در کوى شهیدان آرمیدى .این است آن درسى که تمام مردم باید از این پدر و پسر بگیرند . این است پند و موعظه اى که براى تمام جهانیان عملا بیان شده است .خود را با یاران حضرت حسین (علیه السلام) همراه و همسو و همراز کنیم ، تا به خیر دنیا و آخرت برسم ، که جدا زیستن از این چهره هاى آسمانى ، غیر خزى دنیا و عذاب آخرت براى انسان باقى نمى گذارد .در این مرحله از نوشتار چه نیکوست که نمونه اى چند از آن عرشیان فرش نشین ، و ملکوتیان به صورت انسان ، و غرق شدگان در دریاى عشق حضرت جانان ، معرّفى شوند .لازم است قبل از تماشاى چهره معنوى آن فداکاران بى بدیل ، و جانبازان بى نظیر ، و آراستگان به تمام حسنات ، و به دور از همه سیّئات به آیاتى چند از سوره مبارکه صف که اصول و اساس حیات آنان را تشکیل مى داد و مزدى که حضرت دوست در برابر عمل به آن اصول وعده داده ، اشاره کنیم .یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ اَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَه تُنجِیکُم مِنْ عَذَاب اَلِیم * تُوْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بَاَمْوَالِکُمْ وَاَنفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ اِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ اى اهل ایمان ! آیا شما را به تجارتى راهنمایى کنم که شما را از عذابى دردناک نجات مى دهد ؟ * به خدا و پیامبرش ایمان آورید ، و با اموال و جان هایتان در راه خدا جهاد کنید ; این ] ایمان و جهاد  [اگر ] به منافع فراگیر و همیشگى آن  [معرفت و آگاهى داشتید ، براى شما ] از هر چیزى [ بهتر است .از ایمان به خدا و رسول الهى ، و جهاد با مال و جان در راه خدا تعبیر به تجارت شده ; زیرا در این تجارت بهره و سود است ، آن هم بهره و سود ابدى و منفعت جاوید و همیشگى .سود این تجارت در دنیا حیات طیّبه و در آخرت جنّات نعیم است .سود این تجارت اصلاح عقیده و عمل و اخلاق در دنیا و خشنودى و رضاى حقّ در آخرت است . این تجارتى است که وجود مقدّس حضرت حقّ به آن دلالت فرموده ، و اصول آن را از باب رحمت و لطف در اختیار عباد و بندگان قرار داده است .ایمان ، یعنى باور داشتن خدا و رسول ، آن باور داشتنى که قیچى هیچ حادثه اى نتواند بین انسان و خدا و رسولش جدایى بیندازد .ایمان ، یعنى نفى بت هوا ، و در هم شکستن بت وجود طاغوت ، و خلاصه تحقّق مفهوم لا اله الا اللّه در تمام شوون حیات .جهاد با مال و جان ، یعنى مال و ثروت و جان و روان را سخاوتمندانه در راه خدا در طبق اخلاص گذاشتن ، و با قدرت مال و جان ، از حقّ و حقیقت دفاع کردن .این چهار واقعیت یعنى یقین داشتن به حقّ و رسول حقّ و جهاد با مال و جهاد با جان ، که معلول انصاف و بصیرت و کرامت و تواضع و خاکسارى و روشن بینى است ، در یاران حضرت سید الشهداء (علیه السلام)جلوه کامل و جامع داشت .امام و یارانش در ایمان و جهاد سرآمد مردم عالم و اسوه همه جهانیانند .امام و اصحابش در میدان امتحان و آزمایش ایمان و جهاد عالى ترین نمره قبولى از حضرت ذو الجلال گرفتند و در تمام برنامه هایى که بر اساس قرآن داشتند سرافراز و پیروز شدند .

 

در نبرد حقّ و باطل سرفراز آمد حسین *** عاقبت بر ظلمت شب چیره شد نور سحر
کاخ ایمان از شهامت هاى او شد استوار *** نخل دین از جانفشانى هاى او شد بارور
مرد میدان شجاعت آن که در مردانگى *** سینه سازد پیش تیغ و تیر نامردان سپر
قامت مردانگى افراشت سبط مصطفى *** تا بیاموزد فداکارى به افراد بشر
فرق بین حقّ و باطل بین که بعد از قرن ها *** جلوه حقّ مانده جاویدان و باطل بى اثر
آستانش کعبه حاجات ارباب یقین *** بارگاهش قبله گاه مردم صاحب نظر
خواست تا خاموش سازد نور یزدان را یزید *** کاخ بیدادش ز باد فتنه شد زیر و زبر
گفت : من آزاد مردم یادگار حیدرم *** میوه بستان زهرا زاده خیر البشر
مظهر ناموس و غیرت آیت مردانگى *** کى شوم تسلیم حکم غاصب بیدادگر
گر کند پیکان زهر آلود قلبم را نشان *** گر بسوزد تشنه کامى تشنه کامان را جگر
من نه آن باشم که آرم پیش دشمن سر فرود *** کى ز جان بازى بود آزاد مردان را حذر
عزّت و مردانگى را یاد گیرید از حسین *** تا چو جان گیرید در بر شاهد فتح و ظفر
خاک خوشبویش روان راخرّمى بخشد«رسا» *** خرّم آن روزى که خاکش راچو جان گیرم ببر
 

آرى ، اگر چشم بصیرت مردم باز باشد هم چون هفتاد و دو نفر کربلا شاهد ایمان و جهاد را به آغوش جان مى گیرند ، و همان راهى را در زندگى طى مى کنند که آنان با یک جهان شور و نشاط و عشق و محبّت طى کردند .به دنبال تحقق ایمان و جهاد است که حضرت حقّ وعده مى دهد :یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَیُدْخِلْکُمْ جَنَّات تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الاَنْهَارُ وَمَسَاکِنَ طَیِّبَهً فِى جَنَّاتِ عَدْن ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ * وَاُخْرَى تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ وَبَشِّرِ الْمُوْمِنِینَ تا گناهتان را بیامرزد ، و شما را در بهشت هایى که از زیر ] درختان  [آن نهرها جارى است و خانه هاى پاکیزه در بهشت هاى جاویدان درآورد ; این است کامیابى بزرگ . * و نعمت هاى دیگرى که آن را دوست دارید ] و به شما عطا مى کند  [یارى و پیروزى نزدیک از سوى خداست . و مومنان را مژده ده .آرى ، آن چهره هاى جاودانه و همیشه زنده ، با ایمان و جهاد همه جانبه به فوز عظیمى که حضرت حقّ در آیات سوره مبارکه صف وعده داده رسیدند و میلیاردها نفر در بستر تاریخ در پیشگاه خود آرزومند رسیدن به آن درجه اختصاصى شدند ، چنان که در جملات آخر زیارت وارث مى خوانند :یا لَیْتَنا کُنّا مَعَکُمْ فَنَفُوزَ فَوْزاً عَظیماً

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

سرّ مضمضه و استنشاق
نفس و هفت مرحله آن
دو بُعد معاشرت
وصل شدگان به منبع نور
همنشینان ناسالم
نگاهی کوتاه به زندگی و شخصیت علمی استاد حسین ...
سزاى توهین به بلال
نفخه محرکه
عبرت آموز: مجموعه‏اي از نکته‏ها و داستانها
تفسیر حکیم (جلد6) قسمت دوم

بیشترین بازدید این مجموعه

نفخه محرکه
سزاى توهین به بلال
حفظ پاکى و پاکدامنى در فضاى عشق
همنشینان ناسالم
دو بُعد معاشرت
وصل شدگان به منبع نور
التوبة حضن الرحمة
سرّ مضمضه و استنشاق
نگاهی کوتاه به زندگی و شخصیت علمی استاد حسین ...
سلامتى دين در عزلت‏

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^