حجت الاسلام والمسلمين علي خازم از پژوهشگران لبناني طي مقاله اي به موضوع تاريخ هجري پرداخت که مرکز خبر حوزه، پس از تلخيص و ترجمه، آن را در اختيار خوانندگان ارجمند مي گذارد:
با فرا رسيدن اول محرم سال عربي آغاز ميشود، اما سالروز هجرت پيامبر (ص) از مکه به مدينه، پس از محرم و در شب اول ربيع الاول (ماه سوم سال) است. اين شب به ليلة المبيت معروف است، شبي که امير المؤمنين عليه السلام در بستر پيامبر صلي الله عليه و آله خوابيد و پيامبر (ص) به سوي مدينه حرکت کرد و در دوازدهم ربيع الاول به آنجا رسيد.
* مراسم ديني مخصوصي براي اول محرم بيان نشده است
ذکر اين مقدمه از آنجا ضروري به نظر رسيد که بسياري از مسلمانان ميان مسأله تاريخ و تقويم خلط کردهاند.زيرا از آنجا که ديگران روز آغازين سال را جشن ميگيرند، برخي از مسلمانان نيز روز اول محرم را عيد دانسته و جشن ميگيرند. در حالي که در تاريخ اسلامي، مراسم ديني مخصوصي براي اين روز بيان نشده است.
*مبدا تاريخ در امت هاي گذشته
به نوشته کتب تاريخي، هر امتي براي تاريخگذاري سالها و ثبت حوادث خود، مبدأي برميگزيده است. مسعودي مينويسد: امتهاي گذشته يکي از موارد زير را به عنوان مبدأ تاريخ انتخاب ميکردند: اول: موجودات بزرگ و حوادث عظيم و پادشاهي پادشاهان، و دوم: پايان طوفان [نوح]. و پس از آن درهمآميختگي زبان در در سرزمين بابل را مبدأ تاريخ خود قرار دادند.
*تفاوت ميان تاريخ و تقويم
تاريخ به تمام سال و ارتباط آن با واقعه مهم و مشخصي به عنوان مبدأي براي شمارش سالها مربوط ميشود. مانند حوادث معجزهآسا همچون زلزله يا کشته شدن يکي از شخصيتهاي سياسي که در تاريخ نقل شده است. اما تقويم نيازمند مبدأ ديگري است، زيرا از اين رو به تقويم نياز هست که سال از روزهاي خود تشکيل ميشود.
از ديرباز دو شيوه براي تعيين مبدأ تقويم پيش روي انسان بوده است: گردش ماه يا گردش خورشيد و يا گردش هردو.
*مبدا تقويم در ملل مختلف
از اين ميان، يهود و عرب گردش ماه را مبدأ تقويم سال گرفتند، مصريها و ايرانيها و مسيحيها گردش خورشيد را و چينيها و ژاپنيها به صورت پيچيدهاي هر دو را به عنوان مبناي تعيين مبدأ تقويم خود برگزيدند.
در گذشته، سال، نزد عرب و يهود ثابت و نامتغير نبود، بلکه در آن تصرف ميکردند. تصرف عرب به نسيء شناخته شده که در قرآن کريم، سوره توبه، آيه 37 به آن اشاره شده است.
*چرا عرب، اول محرم را اول سال انتخاب کرد
آنچه معروف است، بنابر نقل ابو هلال عسکري، اين است که عرب اول محرم را به عنوان آغاز سال هجري اتخاذ کردند، زيرا معتقد بودند که کشتي حضرت نوح (ع) در آن هنگام بر کوه جودي پهلو گرفت. و از آنجا که تقويم عربي بر اساس گردش ماه به دور زمين است، روزهاي مهم عرب از اول غروب خورشيد آغاز ميشود. زيرا رؤيت هلال در اول شب رخ ميدهد.
*آيا سنة با عام فرق مي کند؟
در ميان عرب از دوازده ماه، خواه شمسي و خواه قمري، با سنة، عام، حول، حجة و حقبه تعبير ميشود. در مفردات راغب درباره تفاوت سنة و عام چنين آمده است:" سنة بيشتر در سالي بهکار ميرود که در آن سختي و خشکسالي باشد و به همين دليل از "جَدْب" (خشکسالي) به سنة تعبير ميشود. و عام در سالي استعمال ميشود که در آن آسايش و فراواني باشد."
ما سخن راغب اصفهاني را نميپذيريم، زيرا با نگاهي به قرآن کريم درمييابيم که "سنة" در سال همراه با خشکسالي استعمال نشده است. در مورد آيه 130 سوره اعراف « وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَونَ بِالسِّنِينَ وَنَقْصٍ مِّن الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يذَّکَّرُونَ » نيز سنين از سنون مشتق شده است نه از سنة و سنون به نوشته مجمع البحرين يعني خشکسالي. و بر فرض که بپذيريم سنين از سنة گرفته شده و دال بر سال همراه با قحطي است، اما دلالتي بر کثرت اين استعمال ندارد، زيرا در قرآن کريم موارد ديگري وجود دارد که "سنة" در سال پرنعمت و همراه با فراواني بهکار رفته است. مانند آيه 205 سوره شعرا « أَفَرَأَيْتَ إِن مَّتَّعْنَاهُمْ سِنِينَ ».
در خصوص آيه 26 مائده « قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الأَرْضِ فَلاَ تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ » نيز ميگوييم: اگر دلالت بر استعمال مذکور داشته باشد، باز کثرت اين استعمال از آيه فهميده نميشود، زيرا موارد مخالف نيز وجود دارد، همچون آيه 12 سوره اسراء « وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّکُمْ وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ وَکُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلاً » که سنين در سال همراه با قحطي و سختي بهکار نرفته است.
در کتاب "الإفصاح في فقه اللغة" آمده است: سنة عبارت است از يک سال از هر ماهي تا همان ماه و چه بسا از نصف تابستان يا از نصف زمستان شروع شود. اما عام، سالي است که زمستان و تابستان پيوسته و متوالي داشته باشد.
به نظر بنده، حجة و حول نيز به همين معنا بهکار ميروند يعني حج از موسم حج آغاز ميشود و به آن ختم ميگردد. خداوند ميفرمايد: « يَسْأَلُونَکَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْاْ الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ » (بقره/89).
از مطلب فوق به دست ميآيد که عقد ازدواج حضرت موسي (ع) نزديک به موسم حج بسته شد، زيرا خداوند در سوره قصص، آيه 27 از قول حضرت شعيب (ع) ميفرمايد: « قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَن تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِندِکَ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْکَ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ ».
حول عبارت است از 12 ماه که در تعيين مدت شير دادن « وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَيْنِ کَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ » (بقره/233)، يا مدت متعه « وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنکُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِيَّةً لِّأَزْوَاجِهِم مَّتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ » (بقره/240) مورد استفاده قرار ميگيرد.
در الإفصاح في فقه اللغة آمده است که استعمال حِقبة (جمع: حقب و حقوب) براي دلالت بر سنة است. قرآن کريم ميفرمايد: « لَابِثِينَ فِيهَا أَحْقَابًا » (نبأ/ 23) و « وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُبًا » (کهف/ 240). اما اين سخن با اشکال مواجه است، زيرا استعمال صيغه جمع حِقبة در قرآن کريم هيچ دلالتي بر آن ندارد که منظور از مفرد آن، سنة باشد. بلکه حقبة در جايي کاربرد دارد که مقصود بيان عدد مبهمي باشد.
*گسترش اسلام و نياز به اتخاذ مبدا براي تقويم
با گسترش اسلام نياز بيشتري به اتخاذ يک مبدأ براي تقويم احساس شد. قرآن کريم در اين زمينه ميفرمايد: « يَسْأَلُونَکَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْاْ الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ » (بقره/ 189)، «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي کِتَابِ اللّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِکَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلاَ تَظْلِمُواْ فِيهِنَّ أَنفُسَکُمْ وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِکِينَ کَآفَّةً کَمَا يُقَاتِلُونَکُمْ کَآفَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ » (توبه/36)، « وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّکُمْ وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ وَکُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلاً » (اسراء/12) و « هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاء وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللّهُ ذَلِکَ إِلاَّ بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ » (يونس/ 5).
مسلمانان از اين آيات و بويژه از آيه اخير چنين استفاده کردند که تقويم مورد نظر اسلام بر اساس گردش ماه به دور زمين است. زيرا اکثر احکام و عبادات مبتني بر آن است، همچون تعيين آغاز و پايان ماه رمضان و تعيين زمان وقوف در عرفات. البته در اين ميان حرکت خورشيد نيز ناديده گرفته نشده است، مانند تعيين وقت نماز و ماليات و ... . اما هرجا از قرآن کريم که لفظ سنة بهطور مطلق بهکار رفته باشد منظور سال قمري است.
* مبدأ تاريخ نزد عرب پيش از اسلام
مبدأ تاريخ نزد عرب پيش از اسلام، از پهلو گرفتن کشتي نوح (ع) بر کوه جودي و پايان طوفان تغيير يافت و مبدأهاي ديگري برگزيده شد، تا اينکه عام الفيل، يعني سال هجوم ابرهه حبشي به کعبه را به عنوان مبدأ تاريخ اتخاذ کردند و پيامبر (ص) نيز در همين سال چشم به جهان گشود.
*اختلاف در آغاز سال هجري
مالک از سهيلي و ديگران حکايت کرده که ربيع الاول آغاز سال هجري است، زيرا در اين ماه رسول خدا (ص) وارد مدينه شد. اما جمهور مورخان بر اين عقيدهاند که محرم، اول سال هجري است.
برخي براي اتخاذ سال هجرت و روز پايان هجرت پيامبر (ص) به عنوان مبدأ تاريخ مسلمانان به آيات 107 تا 109 سوره توبه استدلال کردهاند « اتَّخَذُواْ مَسْجِدًا ضِرَارًا وَکُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ الْحُسْنَى وَاللّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ (توبه/107) لاَ تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ (توبه/108) أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىَ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (توبه/109). کيفيت استدلال به اين صورت است که روز تأسيس مسجد قبا توسط پيامبر (ص) همان روز ورود حضرت به مدينه است و خداوند اين روز (روز تأسيس مسجد) را به عنوان روز نخست تاريخ اسلام برگزيده و فرموده است: «من أول يوم ...»
جناب سيد جعفر مرتضي در کتاب "الصحيح من سيرة النبي الأعظم (ص)"/ فصل3/ اعمال تأسيسية في مطلع الهجرة/ ج4/ ص171 – 183 استدلال به آيات فوق را نپذيرفته و تنها در حد استيناس ذکر کرده است. وي با همه اهتمامي که به تحقيق درباره اين موضوع از خود نشان داده، اما بررسي دو موضوع زير را از آن جهت که آنها را مربوط به بحث تقويم ميدانسته رها کرده است. اين دو موضوع عبارتند از:
اول: آنچه در برخي روايات از قول امام صادق (ع) آمده که ماه رمضان اول سال است.
دوم: تفسير آيه 36 سوره توبه است که به جاي تفسير آيه، به ذکر سخن علامه مجلسي در بحار الأنوار بسنده کرده. علامه ميگويد: تعيين هجرت پيامبر (ص) به عنوان مبدأ تاريخ از سوي جبرئيل (ع) و مستند به وحي و منسوب به حديث نبوي است.
آنگونه که پيداست آيه مذکور تصريح ميکند که سال و تقسيم آن از معارف و قضاياي حقيقي دين است نه از قضاياي اعتباري. اما علامه مجلسي سعي کرده چنين نشان دهد که از قضاياي اعتباري است و ميتوان چندين محور را به عنوان مبدأ در نظر گرفت. وي گفته است: اين امور با تفاوت اعتبارها و ملاحظات تفاوت پيدا ميکند. ميتوان اول سال شرعي را ماه رمضان، اول سال عرفي را ماه محرم، اول سال تقديرات را شب قدر و اول سال جواز خوردن و آشاميدن را ماه شوال در نظر گرفت. (بحار الانوار/ ج55/ ص377 و پس از آن/ مبحث اشربه و اطعمه).
*بهکارگيري تقويم و تاريخ در جامعه اسلامي
بررسي تاريخ به ما نشان ميدهد که تقويم قمري در امور عبادي و با گونهاي بههمآميختگي با تقويم شمسي براي ثبت ماليات استفاده ميشد. علي منزوي، فرزند آقا بزرگ تهراني در الذريعه/ ج8/ ص212-214 مينويسد: ايرانيها در زمان پادشاه ساساني از هر صد و ده سال يک سال را به عنوان سال کبيسه که 13 ماه داشت انتخاب ميکردند. اما پس از اسلام، به دستور هشام بن عبد الملک، انجام اين کار به عنوان اينکه از مصاديق نسيء است ممنوع گشت. از اين رو سال اسمي از سال شمسي حقيقي به عقب افتاد و تاريخ دچار بههمريختگي شد و زمان اخذ ماليات به هم خورد. لذا معتضد عباسي مجبور شد برنامه کبيسه را دوباره اجرا کند. از اين رو نوروز را به روزي که در پايان عهد ساسانيان قرار داشت بازگرداند و ماليات را بر اساس حساب شمسي گرفت. از اين زمان دو سال قمري و شمسي مورد استفاده قرار گرفت. سال قمري براي تاريخ و سال شمسي براي اخذ ماليات.
به مرور زمان حکومت جمهوري ترکيه، تاريخ هجري را از اساس حذف کرد و تاريخ ميلادي را به جاي آن برگزيد. کشورهاي عربي نيز با حذف تاريخ هجري قمري و شمسي، تاريخ ميلادي را به عنوان يک تاريخ بين المللي انتخاب کردند.
در ايران از سال قمري براي ثبت تاريخ و از سال شمسي صحيح و دقيق و کاملي که ملک شاه سلجوقي ابداع کرد و به تاريخ جلالي معروف است براي گرفتن ماليات استفاده ميشد. در هند نيز تاريخ اکبرشاهي را به جاي جلالي استفاده ميکردند.
اما اين دو (جلالي و اکبر شاهي) به دليل نسخ مبدأ تاريخ هجري، نتوانستند در کشورهاي اسلامي رواج پيدا کنند. از اين رو در ايران و هند دو تاريخ مستقل مورد استفاده قرار گرفت. يکي قمري که مبدأ آن هجرت پيامبر (ص) بود و ديگري شمسي که مبدأ آن تاجگذاري ملکشاه سلجوقي بود. اين شيوه ادامه داشت تا اينکه مجلس نمايندگان ايران در تاريخ 1341ش قانوني مبني بر اتحاد تاريخ به تصويب رساند. بر اساس اين قانون، مبدأ هجري به عنوان مبدأ تاريخ برگزيده شد و سالها بر اساس شمسي محاسبه گرديد. اين تاريخ به عنوان تاريخ رسمي دولت و مردم انتخاب گرديد و در حال حاضر نيز در ايران و افغانستان رسميت دارد.
چيزي که از نظر استاد منزوي دور مانده اين است که رضا شاه پهلوي همزمان با آغاز جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي سعي کرد تاريخ جديد را از ميان برداشته و شيوه شاهان گذشته را احيا کند که با مخالفت امام خميني (ره) و علماي ديگر روبرو گرديد.
*اطلاعات غير ضرور را مي دانيم اما ...
کودکان، نوجوانان و جوانان ما تاريخ چيزهاي بسياري که هيچ ارتباطي با دين و امت ما ندارد و حتي از ارزش انساني هم برخوردار نيست را ميدانند اما نسبت به تاريخ و تقويم اسلامي ناآگاهند. با نيمه شب شرعي و بسياري مسائل ديگر آشنايي ندارند و از جمله اين مسائل، خلط ميان شب اول سال هجري و شب هجرت پيامبر (ص) است.