امام سجاد (علیه السلام) مى فرماید : سه نفر به لات و عزّى ( دو بت مشهور قریش ) سوگند یاد کردند که پیامبر اسلام را به قتل برسانند . امیرالمومنین(علیه السلام) به تنهایى به سوى آنان رفت و یکى از آنان را کشت و دو نفر دیگر را زنده دستگیر کرد و همراه خود نزد پیامبر آورد . رسول خدا فرمود : یکى از این دو نفر را نزدیک من آور ، یکى را آورد . حضرت فرمود : بگو : لا اله الا الله واشهد انى رسول الله ، گفت : کوه ابوقبیس نزد من از گفتن این کلمه محبوب تر است . حضرت فرمود : او را ببر و گردنش را بزن .سپس فرمود : آن دیگر را نزدیک کن . پس به او فرمود : دو کلمه ى شهادتین را بگو . گفت : مرا هم به دوستم ملحق کن . حضرت فرمود : یا على او را هم ببر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ امالى طوسى : 1 / 186 ، المجلس السابع ، حدیث 312 ; بحار الانوار; 68 / 389 ، باب 92 ، حدیث 46 .
و گردن بزن . على (علیه السلام) او را برد تا گردنش را بزند . جبرئیل به پیامبر نازل شد و گفت : یا محمد ! پروردگارت سلام مى رساند و مى گوید : او را نکش ; زیرا خوش اخلاق و در میان قومش اهل سخاوت است . حضرت فرمود : یا على ! دست نگاهدار ، اینک فرستاده ى پروردگار من است که به من خبر مى دهد این بت پرست ، خوش اخلاق و در میان اقوامش اهل سخاوت است ، مشرک زیر شمشیر گفت : این فرستاده ى پروردگار تو است که حسن خلق و سخاوت من را به تو خبر مى دهد ؟ فرمود : آرى . گفت : به خدا سوگند با داشتن برادرى انسانى هرگز خود را مالک درهمى به حساب نیاوردم و در جنگ ترش رویى از خود نشان ندادم و اکنون مى گویم اشهد ان لا اله الا الله و انک رسول الله . پس پیامبر فرمود : این مرد از کسانى است که خوش اخلاقى و سخاوتش او را به بهشت ابدى و جاوید کشانید !(1)مردى روبروى رسول خدا آمد و گفت : دین چیست ؟ فرمود : خوش اخلاقى . سپس از طرف راست پیامبر آمد و گفت : دین چیست ؟ فرمود : خوش اخلاقى . آن گاه از طرف چب پیامبر آمد و گفت : دین چیست ؟ فرمود : خوش اخلاقى . سپس از پشت سر رسول خدا آمد و گفت : دین چیست ؟ حضرت به او توجه فرمود و گفت : آیا دین را نفهمیدى ؟ دین این است که به خشم نیایى(2) .