الهی ، این شرمندۀ ناتوان جز مغفرت نخواهد ، به غیر حضرتت امیدی ندارد ، او را میلی جز پرواز به کویت نباشد ، غیر رحمتت را نشاید ، وی را جز بندگی درگاهت نباید ، دلم جز گلشن کویت نجوید ، قلبم جز گل و صالت نبوید ، قدمم جز راه عشقت نپوید ، از زمین وجودم غیر گیاه محبتت نروید ، آن که ترا خواهد از عذاب دنیا و آخرت دور افتد ، دربند خزی و خواری نیفتد ، ارزشش به فهم و عقل نگنجد ،آفات نفس موریانه وار ریشه کرامتم را می جود ، غفلت و بی خبری دقایق پرقیمت عمرم را به باد می دهد ، گناهان و معاصی میوۀ شیرین آدمیت را به هندوانه ابوجهل تبدیل می کند ، از رسیدن به مقام قرب مانع می شود ، لحظه لحظه عمرم را به چاه خسارت می ریزد ، بر قلب و وجدانم نیشتر می زند ، به بند اسارت هوایم می بندد ، هوشم از سر می برد .
برگرفته از کتاب مونس جان