
عبرتهای عاشورا در بیانات مقام معظم رهبری

- تاریخ انتشار: 30 دى 1389
- تعداد بازدید: 367
آنچه كه من امروز عرض خواهم كرد، مربوط به همين قضيهى عاشورا است كه با وجود آن همه سخنى كه دربارهى اين حادثه گفتهاند و گفتهايم و شنيدهايم، باز هم جاى سخن و تامل و تدبر و عبرتگيرى نسبت به اين حادثه باقى است. اين حادثهى عظيم؛ يعنى حادثهى عاشورا، از دو جهت قابل تأمل و تدبر است. غالبا يكى از اين دو جهت، مورد توجه قرار مىگيرد. بنده امروز مىخواهم در اينجا آن جهت دوم را، بيشتر مورد توجه قرار دهم.
جهت اول، درسهاى عاشورا است. عاشورا پيامها و درسهايى دارد. عاشورا درس مىدهد كه براى حفظ دين، بايد فداكارى كرد. درس مىدهد كه در راه قرآن، از همه چيز بايد گذشت. درس مىدهد كه در ميدان نبرد حق و باطل، كوچك و بزرگ، زن و مرد، پير و جوان، شريف و وضيع و امام و رعيت، با هم در يك صف قرار مىگيرند. درس مىدهد كه جبههى دشمن با همهى تواناييهاى ظاهرى، بسيار آسيبپذير است. (همچنان كه جبههى بنىاميه، به وسيله كاروان اسيران عاشورا، در كوفه آسيب ديد، در شام آسيب ديد، در مدينه آسيب ديد، و بالأخره هم اين ماجرا، به فناى جبههى سفيانى منتهى شد.) درس مىدهد كه در ماجراى دفاع از دين، از همه چيز بيشتر، براى انسان، بصيرت لازم است. بىبصيرتها فريب مىخورند. بىبصيرتها در جبهه باطل قرار مىگيرند؛ بدون اينكه خود بدانند. همچنان كه در جبههى ابنزياد، كسانى بودند كه از فساق و فجار نبودند، ولى از بىبصيرتها بودند. اينها درسهاى عاشورا است. البته همين درسها كافى است كه يك ملت را، از ذلت به عزت برساند. همين درسها مىتواند جبههى كفر و استكبار را شكست دهد. درسهاى زندگى سازى است. اين، آن جهت اول.
جهت دوم از آن دو جهتى كه عرض كردم، «عبرتهاى عاشورا»ست. غير از درس، عاشورا يك صحنهى عبرت است. انسان بايد به اين صحنه نگاه كند، تا عبرت بگيرد. يعنى چه، عبرت بگيرد؟ يعنى خود را با آن وضعيت مقايسه كند و بفهمد در چه حال و در چه وضعيتى است؛ چه چيزى او را تهديد مىكند؛ چه چيزى براى او لازم است؟ اين را مىگويند «عبرت». شما اگر از جادهاى عبور كرديد و اتومبيلى را ديديد كه واژگون شده يا تصادف كرده و آسيب ديده؛ مچاله شده و سرنشينانش نابود شدهاند، مىايستيد و نگاه مىكنيد، براى اينكه عبرت بگيريد. معلوم شود كه چطور سرعتى، چطور حركتى و چگونه رانندگىاى، به اين وضعيت منتهى مىشود. اين هم نوع ديگرى از درس است؛ اما درس از راه عبرت گيرى است. اين را قدرى بررسى كنيم.
اولين عبرتى كه در قضيهى عاشورا ما را به خود متوجه مىكند، اين است كه ببينيم چه شد كه پنجاه سال بعد از درگذشت پيغمبر صلواتالله و سلامه عليه، جامعهى اسلامى به آن حدى رسيد كه كسى مثل امام حسين عليهالسلام، ناچار شد براى نجات جامعهى اسلامى، چنين فداكارىاى بكند؟ اين فداكارى حسين بن على عليهالسلام، يك وقت بعد از هزار سال از صدر اسلام است؛ يك وقت در قلب كشورها و ملتهاى مخالف و معاند با اسلام است؛ اين يك حرفى است. اما حسينبنعلى عليهالسلام، در مركز اسلام، در مدينه و مكه - مركز وحى نبوى - وضعيتى ديد كه هر چه نگاه كرد چارهاى جز فداكارى نداشت؛ آن هم چنين فداكارى خونين با عظمتى! مگر چه وضعى بود كه حسينبنعلى عليهالسلام، احساس كرد كه اسلام فقط با فداكارى او زنده خواهد ماند، والا از دست رفته است؟! عبرت اينجاست. روزگارى رهبر و پيغمبر جامعهى اسلامى، از همان مكه و مدينه پرچمها را مىبست، به دست مسلمانها مىداد و آنها تا اقصى نقاط جزيزةالعرب و تا مرزهاى شام مىرفتند؛ امپراتورى روم را تهديد مىكردند؛ آنها از مقابلشان مىگريختند و و لشكريان اسلام پيروزمندانه برمىگشتند؛ كه در اين خصوص مىتوان به ماجراى «تبوك» اشاره كرد. روزگارى در مسجد و معبر جامعهى اسلامى، صوت و تلاوت قرآن بلند بود و پيغمبر با آن لحن و آن نفس، آيات خدا را بر مردم مىخواند و مردم را موعظه مىكرد و آنها را در جادهى هدايت با سرعت پيش مىبرد. ولى چه شد كه همين جامعه، همين كشور و همين شهرها، كارشان به جايى رسد و آنقدر از اسلام دور شدند كه كسى مثل يزيد بر آنها حكومت مىكرد؟! وضعى پيش آمد كه كسى مثل حسين بنعلى عليهالسلام، ديد كه چارهاى جز اين فداكارى عظيم ندارد! اين فداكارى، در تاريخ بىنظير است. چه شد كه به چنين مرحلهاى رسيدند؟ اين، آن عبرت است. ما بايد اين را امروز مورد توجه دقيق قرار دهيم.
به نظر من اين پيام عاشورا، از درسها و پيامهاى ديگر عاشورا براى ما امروز فورىتر است. ما بايد بفهميم چه بلايى بر سر آن جامعه آمد كه حسينبنعلى عليهالسلام، آقازادهى اول دنياى اسلام و پسر خليفهى مسلمين، پسر علىبنابىطالب عليهالصلاةوالسلام، در همان شهرى كه پدر بزرگوارش بر مسند خلافت مىنشست، سر بريدهاش گردانده شد و آب از آب تكان نخورد! از همان شهر آدمهايى به كربلا آمدند، او و اصحاب او را با لب تشنه به شهادت رسانند و حرم اميرالمؤمنين عليهالسلام را به اسارت گرفتند!
پس، عبرتگيرى از عاشورا اين است كه نگذاريم روح انقلاب در جامعه منزوى و فرزند انقلاب گوشهگير شود. عدهاى مسائل را اشتباه گرفتهاند. امروز بحمدالله مسؤولين دلسوز و علاقهمند و رئيس جمهور انقلابى و مؤمن بر سر كارند، و كشور را مىخواهند بسازند. اما عدهاى، سازندگى را با ماديگرايى، اشتباه گرفتهاند. سازندگى چيزى است، ماديگرى چيز ديگرى است. سازندگى يعنى كشور آباد شود، و طبقات محروم به نوايى برسند.