سعيد بن عبداللَّه حنفى
- تاریخ انتشار: 1 بهمن 1389
- تعداد بازدید: 214
سعيد از شهداى والامقام كربلا است. تاريخ، نخستين موضعگيرى سياسى او را در ماجراى صلح امام حسن عليه السلام و معاويه به ثبت رسانده است. با اينكه نظر شخصى وى مخالفت با صلح بود، امّا پس از گفتوگو و مشورت با امام حسين عليه السلام، قرار صلح را پذيرفت.
با شروع نهضت مبارك و انسانساز حسينى، سعيد فعّالانه در آن شركت جُست. او از آخرين فرستادگان مردم كوفه براى دعوت از امام حسين عليه السلام بود. به نقل برخى از مورخان، امام عليه السلام پاسخ نامه كوفيان را به وسيله سعيد ارسال داشت.
با ورود مسلم بن عقيل عليه السلام- سفير و نماينده امام حسين عليه السلام- به كوفه، شاهد حضور صادقانه او در كنار مسلم هستيم. در جلسهاى از اهالى كوفه، كه «عابس» و «حبيب» به حمايت از «مسلم» سخن گفتند، سعيد نيز حمايت كامل و بىدريغ خود را از «مسلم» ابراز داشت. به نوشته «سماوى»، سعيد در مأموريتى از سوى «مسلم»، نامهاى را به محضر امام حسين عليه السلام آورد و از آن پس، پيوسته در خدمت امام عليه السلام بود.
شب عاشورا، هنگامى كه امام حسين عليه السلام به همراهانش اجازه بازگشت داد، سعيد با گفتارى حماسى و شورانگيز وفادارى خود را اين گونه ابراز داشت: «به خدا سوگند تو را وانگذاريم، تا خدا بداند كه ما در غياب پيامبرش، حق و حرمت او را درباره تو پاس داشتهايم. سوگند به خدا، اگر بدانم كه كشته مىشوم، سپس زنده مىشوم و آنگاه سوزانده شده خاكسترم بر باد مىرود؛ و هفتاد بار با من چنين مىشود، از تو جدا نگردم تا پيش روى تو مرگ را ديدار كنم؛ و چگونه چنين نكنم؟ با اينكه اين يك كشته شدن است و در پى آن كرامتى كه هرگز پايان نپذيرد.
ظهر عاشورا سعيد به اتفاق زُهير بن قَين، در برابر امام عليه السلام جان خويش را سپر كردند، تا آن حضرت و جمعى از اصحاب نماز خوف را به جماعت خواندند. بعد از اقامه نماز، كه جنگ شدت يافته بود، سعيد همچنان براى پاسدارى از وجود شريف امام حسين عليه السلام خود را در معرض تيرهاى دشمن قرار مىداد تا آنكه از فراوانى جراحات بر زمين افتاد؛ در حالى كه با خود اين گونه زمزمه مىكرد:
«پرودگارا بر آنان [سپاه دشمن] لعنت فرست، همانند لعنت بر عاد و ثمود. پروردگارا سلام مرا به پيامبرت برسان، و آنچه كه من از درد و سوزش زخمها كشيدم، به او ابلاغ فرما، كه همانا من در پى پاداش تو، در راه يارى فرزندان پيامبرت، بودم». آنگاه روح بلندش به ملكوت اعلى پيوست. در پيكر شريفش به جز زخمهاى شمشير و نيزه، سيزده زخم تير يافتند.
به گفته برخى منابع، سعيد پيش از شهادت رو به امام حسين عليه السلام كرد و پرسيد: اى فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آيا [به پيمانم] وفا كردم؟ امام فرمود: آرى، تو پيشاپيش من در بهشت هستى.
اما بنابر آنچه كه در پارهاى مآخذ آمده است، شهادت سعيد، در پى حمله وى به سپاه دشمن و پيكار در ميدان نبرد اتفاق افتاده است. همين مآخذ گفتهاند كه او هنگام كارزار اين گونه رجز مىخواند:
اقْدِمْ حُسَيْنُ اليَوْمَ تَلْقَ أحْمَدا وَشَيْخَكَ الْخَيْر عَلِيّاً ذَا النَّدى
وَحَسَناً كَالْبَدْرِ وَافَى الأسْعُدا
اى حسين [عليه السلام]، پيش آى كه امروز [جدّت] احمد صلى الله عليه و آله و سلم را ديدار مىكنى، و على [عليه السلام] آن پدر و راهبر بزرگوار و بخشندهات را، و نيز حسن [عليه السلام] را كه مانند بدرِ رخشان و از ستارگان برتر بود.
در فرازى از زيارت منسوب به ناحيه مقدسه، شرح حماسه، ايثار و اخلاص سعيد، ستوده شده و مورد تحسين و تقدير قرار گرفته است.