فارسی
يكشنبه 09 ارديبهشت 1403 - الاحد 18 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

ارتداد، حاصل يك لحظه غفلت‏

 «عقبة ابن ابى معيط» به محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد: دوست دارم فردا براى صرف غذا به خانه ما بيايى. عقبه بت پرست و كافر بود، پيغمبر صلى الله عليه و آله براى چه درخواست اين شخص جواب دهد؟ پيغمبر صلى الله عليه و آله حاكم بر شكم خود است، پس براى غذا ميهمانى را قبول نكرده بود. چون پيغمبر صلى الله عليه و آله كه فريب نمى خورد و وسوسه نيز نمى شود، اما وعده داده است كه افراد را از چاه دربياورد و به ماه برساند. شخص افتاده در اعماق چاه ضلالت را دربياورد و به افق هدايت برساند، و الا هيچ علت ديگرى نداشت. آمد، سفره را پهن كردند. ميهمان ها بر سر سفره آمدند، اما پيغمبر صلى الله عليه و آله تكان نخورد. عقبه آمد و گفت: آقا! چرا تشريف نمى آوريد؟ غذا آماده است. فرمود: مذهب، مكتب و دين من با تو متفاوت است، من اينجا آمدم تا چند كلمه با تو حرف بزنم. اين بت هايى كه مى پرستى، هيچ كاره هستند، دست خود را در دست خدايى بگذار كه تمام عالم و چوب اين بت ها را آفريده است. من غذاى تو را نمى خواهم. گفت: اگر شما نخوريد، من خيلى ناراحت مى شوم. فرمود: اگر مى خواهى غذاى تو را بخورم، راه خدا را قبول كن. گفت: قبول مى كنم. شهادتين را گفت و از جهنم در آمد و به راه بهشت آمد. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله غذا را خوردند و رفتند. بعد از ظهر دوستان مكّه اى او آمدند و گفتند: شنيديم كه امروز مسلمان شده اى؟ گفت: بله، مسلمان شده ام. گفتند: ما نمى توانيم با وجود مسلمان بودن تو، با تو رفاقت خود را ادامه بدهيم. ما تو را تحريم روحى و اقتصادى مى كنيم. نمى گذاريم از تو جنس بخرند و يا جنسى به تو بفروشند.
گفت: نخرند و نفروشند، مگر روزى ما را مردم مى دهند؟ بر فرض كه براى خدا، به خاطر تحريم كردن رفقا، چيزى به دست نياورديم، گرسنه شديم و سر خود را گرسنه بر زمين گذاشتيم و مُرديم. در گرسنگى مردن براى خدا، يعنى رفتن به بهترين جاى بهشت. اين تحمل، پلى به سوى بهشت است. اين حرف و عكس العمل رفقا را در درون خود تجزيه و تحليل كرد كه؛ اگر ما با پيغمبر صلى الله عليه و آله باشيم، مگر چقدر به ما خوش مى گذرد؟ او را دارند سنگ باران مى كنند و فحش مى دهند، خانه ها را خراب مى كنند و مسلمانان را تبعيد مى كنند، اگر با پيغمبر صلى الله عليه و آله به سر ببريم، زندگى خيلى سخت مى شود، پس رفقا را رها نكنم. به رفقاى خود گفت: من با شما مى مانم. گفتند: ما فردا صبح به مسجد الحرام مى آييم و در گوشه اى كمين مى نشينيم، تو برو و آب دهان خود را به صورت پيغمبر صلى الله عليه و آله بينداز. او اين كار را كرد. از اسلام و پيغمبر صلى الله عليه و آله نيز دست كشيد.


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

نور حسین(ع) در خلقت
خدمت و عبادت پنهانى
زيان پرخورى‏
توحید (1) - جلسه هجدهم – (متن کامل + عناوین)
با هم بودن همسران صالح در بهشت
در دربار یزید(لعنة الله علیه) چه گذشت؟ خواب حضرت ...
رهایی آهو به برکت ضمانت پیامبر اکرم صلی الله ...
حكايتي دربارة كظم غيظ
كبر
توحید (2) - جلسه نهم – (متن کامل + عناوین)

بیشترین بازدید این مجموعه

نفس - جلسه چهاردهم
عرفان در سوره یوسف (ع) - جلسه اول
راه تحصيل شرح صدر ، دقّت در مفاهيم قرآن
خدمت و عبادت پنهانى
زيان پرخورى‏
ديدن باطن افراد با نور الهى
اشتیاق خدا نسبت به بندگانش
تهران حسینیهٔ همدانی‌ها - رمضان 1396 – سخنرانی ...
تهران/ حسینیهٔ محبان‌الزهرا/ دههٔ دوم ذی‌الحجه/ ...
تهران/ حسینیهٔ هدایت/ دههٔ سوم محرّم/ پاییز ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^