لطفا منتظر باشید

ارتداد، حاصل يك لحظه غفلت‏

 «عقبة ابن ابى معيط» به محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد: دوست دارم فردا براى صرف غذا به خانه ما بيايى. عقبه بت‏پرست و كافر بود، پيغمبر صلى الله عليه و آله براى چه درخواست اين شخص جواب دهد؟ پيغمبر صلى الله عليه و آله حاكم بر شكم خود است، پس براى غذا ميهمانى را قبول نكرده بود. چون پيغمبر صلى الله عليه و آله كه فريب نمى‏خورد و وسوسه نيز نمى‏شود، اما وعده داده است كه افراد را از چاه دربياورد و به ماه برساند. شخص افتاده در اعماق چاه ضلالت را دربياورد و به افق هدايت برساند، و الا هيچ علت ديگرى نداشت. آمد، سفره را پهن كردند. ميهمان‏ها بر سر سفره آمدند، اما پيغمبر صلى الله عليه و آله تكان نخورد. عقبه آمد و گفت: آقا! چرا تشريف نمى‏آوريد؟ غذا آماده است. فرمود: مذهب، مكتب و دين من با تو متفاوت است، من اينجا آمدم تا چند كلمه با تو حرف بزنم. اين بت‏هايى كه مى‏پرستى، هيچ كاره هستند، دست خود را در دست خدايى بگذار كه تمام عالم و چوب اين بت‏ها را آفريده است. من غذاى تو را نمى‏خواهم. گفت: اگر شما نخوريد، من خيلى ناراحت مى‏شوم. فرمود: اگر مى‏خواهى غذاى تو را بخورم، راه خدا را قبول كن. گفت: قبول مى‏كنم. شهادتين را گفت و از جهنم در آمد و به راه بهشت آمد. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله غذا را خوردند و رفتند. بعد از ظهر دوستان مكّه‏اى او آمدند و گفتند: شنيديم كه امروز مسلمان شده‏اى؟ گفت: بله، مسلمان شده‏ام. گفتند: ما نمى‏توانيم با وجود مسلمان بودن تو، با تو رفاقت خود را ادامه بدهيم. ما تو را تحريم روحى و اقتصادى مى‏كنيم. نمى‏گذاريم از تو جنس بخرند و يا جنسى به تو بفروشند.
گفت: نخرند و نفروشند، مگر روزى ما را مردم مى‏دهند؟ بر فرض كه براى خدا، به خاطر تحريم كردن رفقا، چيزى به دست نياورديم، گرسنه شديم و سر خود را گرسنه بر زمين گذاشتيم و مُرديم. در گرسنگى مردن براى خدا، يعنى رفتن به بهترين جاى بهشت. اين تحمل، پلى به سوى بهشت است. اين حرف و عكس العمل رفقا را در درون خود تجزيه و تحليل كرد كه؛ اگر ما با پيغمبر صلى الله عليه و آله باشيم، مگر چقدر به ما خوش مى‏گذرد؟ او را دارند سنگ باران مى‏كنند و فحش مى‏دهند، خانه‏ها را خراب مى‏كنند و مسلمانان را تبعيد مى‏كنند، اگر با پيغمبر صلى الله عليه و آله به سر ببريم، زندگى خيلى سخت مى‏شود، پس رفقا را رها نكنم. به رفقاى خود گفت: من با شما مى‏مانم. گفتند: ما فردا صبح به مسجد الحرام مى‏آييم و در گوشه‏اى كمين مى‏نشينيم، تو برو و آب دهان خود را به صورت پيغمبر صلى الله عليه و آله بينداز. او اين كار را كرد. از اسلام و پيغمبر صلى الله عليه و آله نيز دست كشيد.

منبع :
نظرات کاربران (0)
ارسال دیدگاه