پس از آنكه سليمان بن صرد بسوى شام حركت كرد و كوفه را ترك نمود و قواى شيعه در كوفـه ضعـيف گرديد، عمر سعد و شبث بن ربعى و يزيد بن حارث به حاكم كوفه عـبدالله بن يزيد كه نماينده ابن زبير بود، و رئيس ماليه ابراهيم بن محمد بن طلحه گـفـتـند: حواستـان جمـع باشد كه خطر مختار براى شما از سليمان بيشتر است زيرا سليمـان از كوفه خارج شده و با دشمنان شما يعنى طرفداران بنى اميه مى جنگد ولى مـخـتـار مـى خـواهد در همـين شهر بر شما بشورد و از مردم اين شهر انتقام بگيرد تا هنوز نيروى كافى نگرفته او را بگيريد و در بندش كنيد و بزندان بيفكنيد.
عـبدالله بن يزيد پـيشنهاد عمر سعد و رفقايش را كه از سران دشمنان امام حسين عليه السلام بودند پـذيرفت و تصميم گرفت مختار را زندانى كند، با لشكرى انبوه خانه مـخـتـار را مـحاصره كرده و او را از خانه بيرون كشيدند و خواستند بطرف زندان ببرند، ابراهيم رئيس اداره دارائى گفت : مختار را با دست بند و پياده و پا برهنه بسوى زندان ببرند تا بيشتر سركوفته شود؟
عبيدالله گفت : سبحان اللّه چگونه با مردى كه هنوز عداوت و مخالفتى با ما نداشته چنين رفـتـار كنم ؟! مـا او را به اتـهام و گـمان مخالفت گرفته ايم ، استرى آوردند و او را سوار نمود و به جانب زندان بردند، ابراهيم گفت : آيا او را در قيد و بند نمى كنيد؟
عبدالله : نه ؛ همان زندان براى او قيد و بند است .
منبع : تبیان