براى پيدايش رجال بزرگ نوعا عواملى دست به هم مى دهند و مقدماتى آماده مى كرد تا يك شخـصيتـى بوجود آيد، بنابراين بعـيد نيست آنچـه را كه درباره ولادت مـختار نقل شده به وقوع پيوسته و صحت داشته باشد: مى گويند هنگاميكه ابوعبيد پدر مختار تـصمـيم گـرفـت همـسرى براى خـود انتـخـاب كند در صدد تـحقـيق از حال زنان شايستـه برآمد، دوشيزگانى از قبيله ثقف و بستگانش را يادآورى كردند او هيچيك از آنان را نپسنديد تا آنكه در خواب ديد كسى او را گفت دومه دختر زيباى وهب را به همسرى اختيار كن زيرا در زمينه او هيچكس ترا ملامت نخواهد كرد و در زندگى با او نگرانى نخواهى ديد.
خـوابش را با نزديكان در ميان گذاشت همه اين دختر را پسنديدند با دومه ازدواج كرد، چون همسر ابوعبيد به مختار حامله گرديد، در خواب ديد كسى اين اشعار را برايش سرود:
اءبشرى بالولد
اءشبه شيى ء بالاسد
اذا الرجال فى كبد
تقاتلوا على بلد
كان له الحظّ الاشد
يعـنى تـرا مـژده باد به فـرزندى كه همانند شير است ، هنگاميكه مردان سختى جنگ را تحمل مى كنند براى او بالاترين لذت است .
چـون وضع حمـل نمـود باز همـان كس بخـواب دومـه آمـد و او را گـفـت : قبل از آنكه بجنبد و بيش از آنكه كامش را برداريد او را مختار نام گزاريد و ابوجبر كنيه اش دهيد. شايد مـناسبت كنيه ابوجبر با مختار از آن جهت باشد كه شكستگى دل اهل بيت پيغمبر را جبران كرد و با انتقام و خونخواهى حزن و اندوهشان را به سرور و خوشى تبديل نمود.
منبع : تبیان