كلمه «حسن» و مشتقات اين كلمه مانند «حُسن، محسن، احسان، احسن»، در كتاب خدا زياد به كار گرفته شده است. در موارد گوناگون نيز به دنبال كتاب خدا به كار گرفته شده است.
علت حقيقى آن اين بوده كه وجود مبارك امام مجتبى عليه السلام از همه مصاديق زيبايى ملكى و ملكوتى برخوردار بودند. ابرهاى متراكم، سياه و ظلمانى فرهنگ و حكومت اموى، نگذاشت كه مردم از اين زيبايى هاى ملكى و ملكوتى در عالم وجود تا قيامت بهره كامل ببرند و اين زيبايى ها ظهور كند و آشكار شود و فرهنگ اهل بيت عليهم السلام در جامعه نشر پيدا كند.
ظلمى كه بر پدر امام مجتبى عليه السلام رفت تا جايى بود كه وجود مبارك اميرالمؤمنين عليه السلام را در پشت ابرهاى سياه حكومت و فرهنگ اموى پنهان كرد و چهره اى غير از چهره الهى اميرالمؤمنين عليه السلام را با هزينه كردن پول و تبليغات زياد نشان مردم دادند كه مردم به راحتى، نود سال در خطبه هاى نماز جمعه و قنوت نماز خود به اميرالمؤمنين عليه السلام ناسزا گفتن را واجب مى دانستند. همان ابرهاى متراكم و ظلمانى تبليغى و فرهنگى امويان، زيبايى هاى امام مجتبى عليه السلام را نيز پنهان كرد و حضرت را غير از آن كه بودند، نشان داد.
آنها چهره عادى و معموليى را همراه با انواع دروغ ها و تهمت هايى كه بر آن چهره نقاشى مى كردند، از منفورترين چهره ها و افراد جامعه مى كردند. از جمله در ميان مردم پخش كردند و به مردم باوراندند كه حضرت مجتبى عليه السلام با اين كه بيش از چهل و هفت سال در اين دنيا نبوده، با سيصد دختر ازدواج كرده بود. در حالى كه حضرت در مدينه خانه اى كاه گلى معمولى داشتند و مدينه نيز شهر كم جمعيتى بود و امام مجتبى عليه السلام در كمال زهد به سر مى بردند. فرهنگ امويان و عباسيان كارى كرد كه حضرت را با تشكيل دهندگان حرمسراها و شهوترانان عالم و افراطيان در غريزه جنسى يكى بدانند.
اگر ايشان با سيصد دختر ازدواج كرده باشند، حداقل بايد صد نفر آنها بچه دار مى شدند، چون هر سيصد دختر كه نازا و عقيم نبودند.
وجود مقدس ايشان در اين دنيا سه فرزند پسر از يك خانم با كرامت و بسيار بزرگوار داشتند؛ حسن بن حسن، قاسم بن حسن و عبدالله بن حسن و هر سه در روز عاشورا براى يارى حضرت سيدالشهداء عليه السلام شركت داشتند كه حسن بن حسن خيلى زخم خورد، ولى شهيد نشد، چون بعد از روز عاشورا او را در ميان كشته ها ديدند دارد نفس مى كشد، اهل بيت عليهم السلام با خود برداشتند و به شام بردند و به مدينه برگرداندند.
اين حسن بن حسن فرزند بزرگ امام مجتبى عليه السلام همان بزرگوارى است كه با فاطمه دختر حضرت ابى عبدالله الحسين عليه السلام ازدواج كرد و از ازدواج اين زن و شوهر، نسل بسيار بابركت و عظيمى به وجود آمد، از جمله خاندان طباطبايى منطقه زواره و اردستان، خاندان طباطبايى بحرالعلوم، خاندان طباطبايى حكيم در عراق كه در اين هزار و پانصد سال از نسل حسن بن حسن مى باشند.
از اين زن و شوهر هزاران مرجع تقليد، مفسر قرآن، مبلغ دين، نويسنده، عارف و سالك به وجود آمده است. همراه با آثار عظيمى كه ذرّيّه اين زن و شوهر از خود بر جاى گذاشتند.
فرزند دوم حضرت امام حسن عليه السلام هم قاسم بن حسن است كه ازدواج نكرد و در سن ازدواج نبود، چون روزى كه امام مجتبى عليه السلام شهيد شد، ايشان سه ساله بود، و در كربلا سيزده ساله بود و در جنگ با دشمن نيز سنگباران و تيرباران شده، شهيد شد. فرزند سوم حضرت امام حسن عليه السلام نيز ده ساله بود كه پدر را به ياد نمى آورد، خيلى با عمو مأنوس بود كه أبى عبدالله عليه السلام سفارش او را به خواهر خويش كردند كه او را با خود به شام ببرند و به مدينه برگردانند كه از دست عمه فرار كرد و به ميان گودال قتلگاه آمد و صورتش را روى بدن خون آلود عمو گذاشت و عمو او را در آغوش گرفت كه يكى از قاتلان يزيدى آمد و در آغوش أبى عبدالله عليه السلام سر بچه را از بدن جدا كرد. فرزندان امام مجتبى عليه السلام چنين بودند.
مقصود دشمن از اتهام
ستمگران، ظالمان، پليدان، هواپرستان و دنياپرستان كه در هر روزگارى هستند و نسبت به اهل خدا حسادت مى ورزند، اين چهره عظيم زهد، ورع، تقوا، علم، كرامت، فضيلت، ولايت و امامت را زير ابرهاى سياه تبليغات ناحق و باطل پنهان كردند. اين طرف از او چهره شهوت ران، هواپرست ساختند.
اين گوشه اى از جنايت امويان درباره حضرت مجتبى عليه السلام است و وقتى كه اين گونه چهره را پنهان كنند، بقيه فضايل آشكار نمى شود. در تمام محافل مى نشينند و مى گويند: هزينه اين سيصد زن با ظلم و جور، بردن حق مردم و بيت المال تأمين مى شده است. تمام اين حرفها بعد از شهادت امام مجتبى عليه السلام زده شده است. اگر در زمان حيات او مى گفتند: با سيصد زن ازدواج كرده است كه محكوم مى شدند؛ زيرا امام خانه اى كاه گلى داشتند و با همسرى كه مادر اين سه بچه بود و همسر ديگرى كه قاتل امام شد زندگى مى كردند.
اين ها بنا داشتند چنان كه اميرالمؤمنين عليه السلام را زير ابرهاى متراكم تبليغات غلط پنهان كرده بودند، تا جايى كه مردم با جان و دل صد سال «قربه الى الله» على عليه السلام را لعن مى كردند، با امام مجتبى عليه السلام نيز همين معامله را بكنند. ده سال بعد تبليغات
غلطى عليه امام حسين عليه السلام در كوفه كردند كه مردم واقعا براى رضاى خدا به كربلا آمدند و اين هفتاد و دو نفر را قطعه قطعه كردند كه در قيامت به بهشت بروند.
خدا در قرآن مى فرمايد: هر حرفى را باور نكنيد، چون مصداق:
«سَمَّعُونَ لِلْكَذِبِ » «1»
شنونده دروغ نباشيد، چون همين حرفها شما را از خدا جدا مى كند.
پيدايش عقيده هاى مختلف با زبان
در اوايل دنيا كه كافر وجود نداشته است، چون زندگى در دنيا با پيغمبرى حضرت آدم عليه السلام شروع شد. با اين بزرگوارى كه خدا در قرآن مى فرمايد:
«إِنِّى جَاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلِيفَهً » «2» اول كفر، شرك، كمونيسم، سوسياليست و كاپيتاليسم، نيروانا، بودائيسم و لائيك كه نبود، زندگى با دين، پاكى، درستى، عبادت، كرامت، پاكدامنى و تقوا شروع شده بود.
«كَانَ النَّاسُ أُمَّهً وَ حِدَهً » «3» اين آيه قرآن است، به تدريج زبان ها به انحراف افتاد. آن روزگارى كه قلم و كاغذ نبود، در اين زمينه عهده دار همه عقيده ها زبان بود. شروع به مكتب سازى كرد.
غزالى جمله زيبايى درباره زبان دارد. نمى دانم اين عبارت را خود غزالى بيان
كرده است، يا از كسى ديگر نقل كرده. مى گويد:
«اللِّسانُ جِرْمُهُ صَغِيرٌ وَ جُرمُهُ كَبيرٌ وَ عَظيمِ»
زبان عنصرى با جرم و حجمى سبك و كوچك است. اگر زبان را در ترازو بگذارند، چند گرم وزن دارد؟ اما اين زبان عالم را به آتش مى كشاند «1» و در مقابل خدا، تنها در عربستان سيصد و شصت خداى قلابى ساخت. در هندوستان تا كنون پانزده ميليون خدا ساخته است. فرهنگ لاييك، كمونيست، امپرياليسم و بوداييسم ساخته زبان است.
اين زبان، حضرت على عليه السلام را به گونه اى نشان داد كه مردم بر خود واجب ديدند كه در نمازها او را لعن كنند و امام مجتبى عليه السلام را از فتحعلى شاه و ناصر شاه قاجار و حرمسرا سازان شاهان تاريخ، زشت تر و پست تر نشان داد.
موج اين تبليغات بر شيعه نيز اثر گذاشت. شما حال و قلبى كه نسبت به أبى عبدالله عليه السلام داريد، آيا يك صدم آن را نسبت به حضرت مجتبى عليه السلام داريد؟
حضرت مجتبى عليه السلام چه كسى بود؟ حضرت عليه السلام ده سال امام واجب الاطاعه أبى عبدالله عليه السلام بوده است، يعنى امام حسين عليه السلام مأموم امام حسن عليه السلام بوده است.
پی نوشتھا:
______________________________
(1)- مائده 41: 5؛ «به شدت شنونده دروغند [با آنكه مى دانند دروغ است ].»
(2)- بقره 30: 2؛ «به يقين جانشينى در زمين قرار مى دهم.»
(3)- بقره 213: 2؛ «مردم [در ابتداى تشكيل اجتماع ] گروهى واحد و يك دست بودند [و اختلاف و تضادى در امور زندگى نداشتند].»
(4)- الكافى: 2/ 11، حديث 16؛ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله يُعَذِّبُ اللَّهُ اللِّسَانَ بِعَذَابٍ لَا يُعَذِّبُ بِهِ شَيْئاً مِنَ الْجَوَارِحِ فَيَقُولُ أَىْ رَبِّ عَذَّبْتَنِى بِعَذَابٍ لَمْ تُعَذِّبْ بِهِ شَيْئاً فَيُقَالُ لَهُ خَرَجَتْ مِنْكَ كَلِمَهٌ فَبَلَغَتْ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا فَسُفِكَ بِهَا الدَّمُ الْحَرَامُ وَ انْتُهِبَ بِهَا الْمَالُ الْحَرَامُ وَ انْتُهِكَ بِهَا الْفَرْجُ الْحَرَامُ وَ عِزَّتِى وَ جَلَالِى لَأُعَذِّبَنَّكَ بِعَذَابٍ لَا أُعَذِّبُ بِهِ شَيْئاً مِنْ جَوَارِحِكَ.»
منابع مقالہ : کتاب صبر از ديدگاه اسلام نوشتہ : حضرت آیت اللہ حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان