فارسی
شنبه 03 آذر 1403 - السبت 20 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

حكايت حاكم مصر

 

معروف است كه هارون الرشيد از مصر بدش مى آمد، زيرا آن را مولد فراعنه مى دانست (گويى خودشر خودش فرعون نبود!). اين بود كه در زمان حكومتش گفت: دوست دارم فرد احمقى را به من معرفى كنيد تا او را به استاندارى مصر بفرستم!

درباريان كسى را براى اين منظور پيدا كردند و هارون حكم حكمرانى او را بر مصر صادر كرد.

وقتى اين شخص وارد مصر شد، مدتى بود كه باران نيامده بود و كشت پنبه، كه تجارت شش هزار ساله مصر است و بهترين پنبه دنيا در آن توليد مى شود، با مشكل جدى رو به رو شده بود.

نمايندگان پنبه كاران كه از اين وضع ملول شده بودند، با اشك چشم و دل زار نزد استاندار جديد آمدند و شرح ماجرا گفتند و از او خواستند كه فكرى به حالشان بكند.

او زمانى به تفكر در حل مساله پرداخت و سرانجام گفت: اين كه مشكل مهمى نيست. برويد از اين به بعد به جاى پنبه پشم بكاريد!


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حكايت‏ دلبستگي به دنيا
حكايت سلمان و ابو درداء
طول آرزو
ديگر دعايشان مستجاب نخواهد شد!
به هنگام خشم مراقب باش‏
راست‏ ترين كلام عرب‏
حكايت ذونواس‏
آقازاده‌ای که منصب حکومتی را قبول نکرد!
مگو آن شيعه ماست‏
حکایتی از لقمه حرام‏

بیشترین بازدید این مجموعه

بيست و چهار خزانه براى بيست و چهار ساعت
كدام بنده مخلص ؟
حكايت گرگان و كرمان‏
داستان حماد بن حبيب با امام سجاد عليه السلام‏
گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
حکایت ترجيح خدا بر همه چيز
حکایت خدمت به پدر و مادر
مخالفت با هواى نفس اساس پاكى‏ها
خانه‏اى دو در
على را برايم توصيف كن‏

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^