به راستى آثار حسن خلق كه بخشى از آن در دنيا و همه ى آن در آخرت ظهور عينى پيدا مى كند قابل شماره كردن نيست. چنان كه در روايات آمده است: هيچ حقيقتى در ميزان عمل انسان در قيامت سنگين تر از حسن خلق نيست «1».
انسان اگر ايمان و عملش قوى و فراوان باشد ولى از زيبايى هاى اخلاق برخوردار نباشد، در دنيا و بويژه در برزخ و آخرت دچار مشكل مى شود.
داستان شگفت انگيز سعد بن معاذ
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: گروهى نزد پيامبر خدا آمدند و او را به مرگ سعد بن معاذ خبر دادند، پيامبر با اصحاب براى تجهيز سعد حركت كردند، و در حالى كه بر چهارچوب در غسّال خانه قرار داشتند به غسل دادن بدن سعد فرمان دادند. هنگامى كه او را حنوط و كفن كردند و بر تخته اى براى حمل به سوى بقيع قرار دادند، حضرت با پاى برهنه و بدون عبا دنبال جنازه حركت كردند، سپس گاهى طرف راست جنازه را بر دوش مى گرفتند و گاهى طرف چپ را تا به قبر رسيدند. پيامبر وارد قبر شد و با دست مباركش لحد چيد و از اصحاب مى خواست كه سنگ و خاك به حضرت دهند تا روزنه هاى بين لحد را بگيرد؛ چون فارغ شدند و خاك روى لحد ريخته شد و قبر به طور كامل بسته شد،
فرمود: من مى دانم به زودى جنازه مى پوسد ولى خدا بنده اى را دوست دارد كه هرگاه كارى مى كند محكم و استوار انجام مى دهد، به اين خاطر در چينش لحد و بستن روزنه هاى آن با سنگ و خاك دقت كردم.
در آن لحظه مادر داغديده ى سعد از گوشه اى فرياد برداشت: اى سعد! بهشت بر تو گوارا باد، ولى پيامبر فرمودند: اى مادر سعدا مطلبى را بر پروردگارت در مورد فرزندت اين گونه قاطع و يقينى نسبت مده؛ زيرا فشار سختى به سعد وارد شد!!
چون پيامبر و مردم از دفن سعد برگشتند، گفتند: اى پيامبر خدا! كارى را از شما در مورد سعد ديديم كه بر كسى نديديم، با پاى برهنه و بدون عبا تشييع جنازه آمديد. فرمودند: در اين حالت به فرشتگانى كه به تشييع آمده بودند اقتدا كردم. گفتند: گاهى جانب راست و گاهى جانب چپ جنازه را بر دوش گرفتيد.
فرمود: در تشييع جنازه دستم در دست جبرئيل بود، آنچه او انجام داد من انجام دادم. گفتند: شما براى غسلش اجازه دادى و بر او نماز گزاردى و لحدش را چيدى آن گاه گفتى: فشارى سخت بر او وارد شد! فرمود: آرى، زيرا با خانواده اش بداخلاق بود!! «2» ولى اگر انسان از ايمانى متوسط يا حداقل، و عملى اندك برخوردار باشد ولى با سرمايه اى سرشار از مكارم اخلاقى زندگى كند، و با خانواده و اقوام و مردم در همه ى زمينه هاى اخلاقى خوش رفتار باشد در دنيا كمتر دچار مشكل مى شود و در آخرت مكارم اخلاقش رحمت و فيوضات بى نهايت حق را جذب مى كند.
مراتب حيات
براى اين كه بتوان به بخشى از آثار مكارم اخلاق و جايگاهى كه در زندگى دارد و اين كه در خيمه ى حيات چه نور پرفايده اى را مى افشاند باز گفت، ناچار بايد مقدمه اى را در رابطه با حيات ذكر كرد؛ مقدمه اى كه از مضامين آيات قرآن و روايات اهل بيت استفاده شده است.
حيات و زندگى از نظر آيات و روايات داراى چهار مرتبه است:
1- حيات طبيعى. 2- حيات معنوى و انسانى. 3- حيات طيّبه. 4- حيات برتر و ملكوتى؛ كه هر يك از آنها آثارى از خود در دنيا و آخرت آشكار مى كنند.
حيات طبيعى يا مادّى
حيات مادّى از نظر ماهيّت، مساوى با حيات حيوانات است، ولى از نظر آثار به خاطر اين كه صاحبش داراى آزادى و اختيار است و حياتش عارى از قيود عقلى و فطرى و دينى است با آثار حيات حيوانى متفاوت است.
انسان در چهارچوب حيات طبيعى و مادّى دنيا را آخرين منزل مى داند و تمام اهدافش خلاصه ى در به چنگ آوردن جاه و مقام و مال و ثروت مى شود. در حصار اين حيات از ديدن حقايق كور، و از شنيدن مواعظ كر، و از گفتن حق و پرسيدن از معارف لال، و از فهم واقعيات عاجز و ناتوان است.
در خيمه ى اين حيات تمام همّت انسان، لذّت برى و پيروى از شهوات و بندگى نسبت به هوا و هوس است؛ و اگر نتواند مقاصد شومش را تأمين كند تا جايى كه قدرتش اقتضا كند به درندگى و ستم و تجاوز و غارت حقوق مردم دست مى زند، و از نظر رفتار و منش از هر جنبنده اى شرورتر مى گردد. در اين زمينه فقط به دو آيه از آيات بسيارى كه از انسان چنين چهره اى را نشان مى دهد بسنده مى شود:
«لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ» «3».
براى آنان دل هايى است كه با آن به فهم و درك حقايق برنمى خيزند، و ديدگانى است كه با آن واقعيات را نمى نگرند و گوش هايى است كه با آن صداى حق را نمى شنوند، اينان چون چهارپايان بلكه گمراه ترند و اينان بى خبرانند.
«وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الْأَنْعامُ وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُمْ» «4».
و كسانى كه به انكار حقايق برخاستند همواره دنبال لذت جويى و چون چهارپايان دنبال شكم پر كردن هستند و آتش جايگاه آنان است.
حيات معنوى
حيات معنوى، حياتى است كه از آراسته شدن به ايمان و عمل صالح و حسنات اخلاقى به دست مى آيد. مقدمه ى ظهور اين حيات گوش دادن به نداى حق و پيام پيامبران و صداى عرشى و ملكوتى امامان و باور كردن حقايق و به كار گرفتن واقعيات است.
خدا در قرآن انسان را پيش از ورود به اين حيات پرارزش- گرچه از حيات طبيعى و مادى برخوردار باشد- مرده مى داند:
«إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ...» «5».
يقيناً تو نمى توانى به اين مردگان [زنده نما و لجوجان متعصّب ] چيزى را بشنوانى، و نمى توانى به كران صدايت را برسانى.
انسان پس از اين كه قلبش با وحى الهى بيعت كرد و گوشش وقف شنيدن صداى حق شد، و آماده ى انجام فرمان هاى پروردگار گشت، به عرصه ى حيات معنوى وارد مى شود و از آثار آن كه تجلى فيوضات حق و رفتار نيك با مردم و توشه بردارى براى آخرت است بهره مند مى شود «6».
«وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيها خالِدُونَ» «7».
و آنان كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند اهل بهشتند و در آن جاودانه اند، ما كسى را جز به اندازه ى وسع و گنجايشش به ديندارى و اجراى وظايف تكليف نمى كنيم. تا همه بدانند كه ورود به حيات معنوى انحصارى و مربوط به ارواح قدسيه نيست بلكه همگان تا قيامت مى توانند از اين نوع حيات بهره مند شوند.
بركت يافتن در زندگى، چشيدن طعم ايمان، امين بودن، بصيرت، توبه، جهاد با مال و جان، احسان، انفاق، مهر ورزى، حلم و بردبارى و... از آثار پرقيمت و باارزش حيات معنوى است.
حيات طيّبه
حيات طيّبه مرتبه ى كامل و جامع حيات معنوى است كه در فضاى اين حيات، انسان فقط به داده ها و عنايات و فيوضات حق قناعت مى كند، و آزاد از هفت دولت به زيست و زندگى خود ادامه مى دهد، و قدم عزت و شرف و كرامت و شخصيت بر فرق افلاك مى نهد، و جز به خدا و الطاف او نمى انديشد، و در عرصه گاه قيامت بر اساس بهترين اعمال دوران عمرش پاداش مى يابد!
«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» «8».
كسانى كه عمل شايسته انجام دهند در حالى كه با ايمان باشند خواه مرد يا زن به آنان حيات طيبه مى بخشيم و پاداششان را بر پايه ى بهترين اعمالى كه همواره انجام مى دادند خواهيم داد.
اساس و پايه ى اين حيات، ايمان به خدا و روز قيامت، و يقين به نبوت پيامبران و وحى و فرشتگان است. و نتيجه ى اين حيات، آرامش و امنيت، رفاه و صلح، محبت و دوستى، تعاون و تقوا، كرامت و صدق، و باز شدن روزنه هاى قلب براى دريافت الهام و حكمت، و پديد شدن نيروى ولايت در باطن، و قناعت به حلال خدا، و كوشش براى رفع مشكلات مردم، و تبليغ حقايق و پاكسازى محيط از فحشا و منكرات است؛ و در حقيقت زندگى انسان در اين عرصه ى باارزش فرشته گونه خواهد بود، يعنى زندگى و حياتى كه از انواع آلودگى هاى ظاهرى و باطنى پاك و پاكيزه است.
در رابطه با حيات معنوى و مرتبه ى كامل و جامعش- حيات طيبه- روايت بسيار باارزشى در كتاب پرقيمت كافى به اين مضمون نقل شده است:
امام صادق عليه السلام از پيامبر روايت مى كند:
مَن عَرَفَ اللَّهَ وعَظَّمَه مَنعَ فَاهُ مِن الكلامِ، وبَطنَهُ مِن الطَّعامِ، وعَفَى نَفسَهُ بالصِّيامِ وَالقيامِ. قالُوا: بآبائِنَا وأُمهاتِنا يا رَسولَ اللَّهِ! هؤلاءِ أولياءُ اللَّهِ؟ قالَ: إنَّ أولياءَ اللَّهِ سَكَتوا فَكان سُكوتُهُم ذِكراً، ونَظرُوا فَكان نَظرُهُم عِبرَةً، ونَطقُوا فكان نُطقُهُم حِكمةً، وَمَشَوْا فكانَ مَشْيُهُم بَينَ النّاسِ بركةً، لَولَا الآجالُ التى قد كُتِبَتْ عَلَيهم لم تَقِرَّ أرواحُهُم فى أجسادِهِم خَوفاً مِن العَذابِ وشَوقاً إلَى الثَّوَابِ «9»
. كسى كه خدا را بشناسد و او را بزرگ بشمارد زبانش را از سخن بيهوده باز مى دارد، و شكمش را از طعام حرام و اضافى منع مى كند، و باطنش را با روزه و عبادت شبانه تصفيه مى نمايد. گفتند: پدر و مادرمان به فدايت اى پيامبر خدا! اينان اولياى الهى هستند؟ فرمود: به راستى اولياى الهى ساكتند و سكوتشان ذكر است، و با دقت و تأمّل مى نگرند و نگريستنشان عبرت است، و سخن مى گويند و گفتارشان حكمت است، و راه مى روند و راه رفتنشان ميان مردم بركت است، اگر اجلهايى كه به آنان مقرّر شده نبود، روحشان در جسدشان به خاطر ترس از عذاب و شوق به ثواب برقرار و پابرجا نمى ماند.
حيات برتر و ملكوتى
اين حيات حقيقتى است كه از بركت ايمان و عمل صالح و بويژه حسنات و مكارم اخلاقى و فضايل درونى در قيامت ظهور مى كند، و در كنارش علاوه بر رضايت و خشنودى حق انواع نعمت هاى كامل بهشتى چه در جهت مادى، مانند: خوراكى ها، آشاميدنى ها، پوشاكى ها، زينت ها و زيورها، ظرف ها و جام ها، تخت ها و قصرها، و چه در جهت معنوى، مانند: همنشينى با پيامبران و امامان و صالحان و صديقان و شهيدان و اولياى الهى و بودن در كنار پدران و مادران و همسران و فرزندان شايسته وجود دارد، كه همه ى آنها براى ابد و هميشه و جاويد و بدون كم شدن و قطع شدن در اختيار انسان است.
سوره هايى مانند واقعه، الرحمن، انسان، غاشيه، و امثال و نظاير اين سوره ها در قرآن مجيد به گوشه اى از اين نعمت ها و نيز نعمت هايى كه كسى از آن خبر ندارد «10» اشاره كرده است.
به راستى كه پيامبران و امامان به خاطر زمينه سازى براى رسيدن انسان به حيات معنوى و حيات طيّبه و حيات برتر و ملكوتى از دو جهت به انسان حق دارند و بر انسان واجب است حق آنان را سپاسگزارى نمايد.
جهت اول اين كه: وجود آن بزرگواران علت نهايى به وجود آمدن تمام مخلوقات و بويژه انسان است، و به وسيله ى نورانيت و شخصيت آنان است كه انسان به حياتش ادامه مى دهد، و روزى مى خورد، و از باران بهره مند مى شود، و خدا به خاطر آنان عذاب را دفع مى كند، و به بركت آنان قدرت مسبب الاسبابى اش را جلوه مى دهد.
جهت دوم اين كه: انسان به هدايت آنان هدايت مى شود و از نورشان براى راه يافتن به زندگى صحيح اقتباس مى كند و خدا به وسيله ى چشمه هاى دانش اينان حيات طيّبه به انسان مى بخشد «11».
در هر صورت بخشى از مكارم و زيبايى هاى اخلاق مانند تواضع باطنى و انكسار درونى و فروتنى نفسى پايه و اساس ظهور اين سه حيات پرقيمت و بخش عمده و مهم آن حقايق، آثار و نتايج اين سه حيات پرقيمت است.
---------------------------------------------------------------------
(1)- عيون أخبار الرضا: 2/ 37، باب 31، حديث 98؛ وسائل الشيعه: 12/ 152، باب 104، حديث 15923(2)- امالى صدوق: 384، المجلس الحادى و الستون، حديث 2؛ بحار الانوار: 22/ 107، باب 37، حديث 67.
(3)- اعراف (7): 179.
(4)- محمد (47): 12.
(5)- نمل (27): 80.
(6)- اينجاست كه مرگ براى او معنايى نخواهد داشت و به حيات واقعى ابدى نائل خواهد شد، مانند شهدا كه در باره ى آنان مى فرمايد: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ» بقره (2): 154.
(7)- اعراف (7): 42.
(8)- نحل (16): 97.
(9)- كافى: 2/ 237، باب المؤمن و علاماته و صفاته، حديث 25؛ بحار الانوار: 66/ 288، باب 37، حديث 23.
(10)- «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ» سجده (32): 17.
(11)- بحار الانوار: 36/ 13، باب 26، ذيل حديث 19.
برگرفته از کتاب زيبائى هاى اخلاق نوشته استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان