فائده فراغ خاطر را در وقت قرائت قرآن حضرت صادق عليه السلام چنين بيان مى فرمايند:
هرگاه دل قارى از اسباب تشويش خاطر فارغ باشد و نفس از ما سوى اللّه حالت آسودگى همراهش باشد، خاطر او با تمام وجود متوجه تلاوت و حقايق الهى گشته و از عروض آنچه مانع ادراك بركت نور قرآن و محرومى از آن است ايمن شود،
در آن حال مى داند كه چه مى خواند و چه مى گويد و با كه سخن دارد و اگر تلاوتش محض حركت زبان باشد و با ياد دنيا و شغل به دنيا قرآن خواند هر آينه از منافع تلاوت ممنوع و از ادراك نور قرآن محروم خواهد بود.
[و إذا اتخذ مجلسا خاليا و اعتزل الخلق بعد أن أتى بالخصلتين الأولتين (خضوع القلب و فراغ البدن) «1» إستأنس روحه و سره بالله عزوجل و وجد حلاوة مخاطبات الله عزوجل عباده الصالحين و علم لطفه بهم و مقام اختصاصه لهم بفنون كراماته و بدائع إشاراته ]
قارى قرآن، هنگامى كه مجلس قرائت را از كشش ها و جاذبه هاى غير و ما سوى اللّه خالى كرد و قلب و دل از خلق برداشت و خضوع قلب و فراغ بدن آورد، روح و سرش با حضرت دوست انس گرفته و شيرينى خطابات آن جناب را با عباد صالحش درك مى كند و لطف حضرتش را به آنان در مى يابد و فنون كرامت ها و انحاى عزت ها را كه مخصوص آنان فرموده مى يابد و با آن شرايط به اشارات بديعه و رموزات عجيبه قرآن مجيد خواهد رسيد.
آرى، روح تصفيه شده و نفس تزكيه يافته و عقل منور به نور حضرت دوست گشته و دل آغشته به تواضع و عشق، لياقت قرار گرفتن در بساط انس دارد و در آنجاست كه حقايق قرآن مجيد بر او مكشوف شده و رابطه حضرت حق را از طريق خطابات با عاشقانش درك مى كند و علت مى گردد كه قارى از عباد صالح حق گشته و تمام هستى خود را با آن جناب يك جا معامله كند و از حضرت دوست جز حضرت دوست را نخواهد.
هر دمم موجى زبحر لامكان آيد پديد |
هر دمم گنجى دگر از گنج جان آيد پديد |
|
هر زمانم ميوه ديگر به كام جان رسد |
هر دمم بوى دگر زان بوستان آيد پديد |
|
هر دمم صد موسى عمران و طور جلوه اى است |
گه زدل سر بر زند گاهى زجان آيد پديد |
|
[فإذا شرب كأسا من هذا المشرب حينئذ لا يختار على ذلك الحال حالا و لا على ذلك الوقت و قتا بل يؤثره على كل طاعة و عبادة لأن فيه المناجاة مع الرب بلا و اسطة]
چون قارى جامى از اين شراب روحانى چشيد و سرش از محبت الهى گرم شد، هيچ حالى را بر اين حال اختيار نخواهد كرد و بر اين كار، كارى را ترجيح نخواهد داد و وقتى جز اين وقت نخواهد گرفت، بلكه چنين برنامه اى را بر اكثر طاعات و عبادات مقدم خواهد داشت، چرا كه تلاوت كتاب، مناجات بى واسطه با حضرت اوست و انس با جنابش بدون حاجب و مانع.
زشراب وصل جانان سر من خمار دارد |
سر خود گرفته دل هم سر آن ديار دارد |
|
چه كند دگر جهان را چو رسيد جان به جانان |
چو رسيد جان به جانان به جهان چه كار دارد |
|
سر من ندارد اين سر غم من ندارد اين دل |
كه به اين سر و به اين دل غم كار و بار دارد |
|
ببر از سرم نصيحت ببر از برم گرانى |
نه سرم خرد پذيرد نه دلم قرار دارد |
|
سر من پر از جنون و دل من پر است از عشق |
نه سرم به حال عقل و نه دل اختيار دارد |
|
سر پر غرور زاهد به خيال حور خورسند |
دل بى قرار عاشق سر زلف يار دارد |
|
منبع : پایگاه عرفان