فارسی
يكشنبه 09 ارديبهشت 1403 - الاحد 18 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

نباش كفن دزد

« معمّر » از « زُهير » روايت كند :روزى يكى از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آلهدر حالى كه مى گريست به محضر آن جناب آمد ، شدّت گريه او به حدّى بود كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله از او سؤال كرد چرا گريه مى كنى ؟عرض كرد : جوانى بر در ايستاده و چنان گريه مى كند كه مرا نيز به گريه درآورده است .فرمود : او را به نزد من آوريد . رسول خدا صلى الله عليه و آله به او فرمود : چرا گريه مى كنى ؟ گفت : از گناه خود و خشم الهى مى ترسم ، فرمود : موحّدى يا مشرك ؟ عرض كرد : موحّد ، فرمود : گريه مكن كه خداوند تو را مى آمرزد ، اگر چه گناهانت همانند هفت آسمان و هفت زمين باشد ؟!عرض كرد : گناهم از آن عظيم تر است . رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود :گناه عظيم را خداى كريم بيامرزد ، سپس فرمود : مگر گناهت چيست ؟ عرض كرد : از آن شرمنده ام ؛ زيرا از عرش عظيم تر و از كرسى سنگين تر است ؟! فرمود : گناه تو بزرگتر است يا خدا ؟عرضه داشت : خدا ، فرمود : اى جوان ! خداى عظيم گناه بزرگ را مى آمرزد ، اين چه گناهى است كه تو را به نوميدى كشانده است ؟ گفت : نبّاش بودم و هفت سال گور مردگان را مى شكافتم و كفن آنان را مى ربودم ، روزى دخترى از انصار مُرد ، من گورش را شكافته و كفنش را باز كردم سپس شهوت به من غلبه كرد و بر آن گناه بزرگ واداشت ، پس از انجام گناه گويى ندايى شنيدم كه مى گفت : اى جوان ! واى بر تو ، از حساب روز قيامت انديشه نكردى كه مرا برهنه گذاشتى و اين رسوايى به من نمودى ؟ پيش خدا و رسول اسلام صلى الله عليه و آله چه خواهى گفت ؟ چون نبىّ اكرم صلى الله عليه و آله اين موضوع را شنيد فرمود : اين فاسق را بيرون كنيد كه كسى به دوزخ نزديكتر از او نيست . آن جوان از مسجد بيرون آمد و روى به بيابان نهاد و روز و شب زارى كرد . يك روز عرضه داشت : الهى به حق پيامبران برگزيده ات توبه مرا بپذير و از من درگذر . اگر توبه من قبول است آن را به رسولت خبر ده و الاّ آتشى در من انداز تا نابود شوم . جبرئيل نازل شد و به رسول خدا صلى الله عليه و آله گفت : خداى متعال مى فرمايد : من توبه آن جوان را قبول كردم و از جميع گناهان او گذشتم . او را بطلب و آتش سينه او را خاموش كن و مرهم مغفرت بر جراحتش بگذار .

بر گرفته از كتاب داستانهاي عبرت آموز استاد حسين انصاريان

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حکایتی از خوف و محبّت نزد عارفان‏
داستان عجيب سلمان و ابوذر
دیگر از احدی چیزی سؤال نخواهم کرد و امید به غیر او ...
سگى غذاى سلطان را برد
لذت مناجات‏
تا نفس به گلو برسد آنها را می آمرزم
مرا در اين مكان رها كنيد
آنان كه براى خدا دوستى كردند كجايند؟
كدام دردمند را درمان نكرده ام
آنان كه براى خدا دوستى كردند كجايند ؟

بیشترین بازدید این مجموعه

تا نفس به گلو برسد آنها را می آمرزم
كدام دردمند را درمان نكرده ام
آنان كه براى خدا دوستى كردند كجايند ؟
حکایتی از لقمه حرام‏
حکایت خدمت به پدر و مادر
لذت مناجات‏
دورى از طاغوت به خاطر ترس از خدا
آنان كه براى خدا دوستى كردند كجايند؟
مرا در اين مكان رها كنيد
سگى غذاى سلطان را برد

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^