فارسی
شنبه 27 مرداد 1403 - السبت 10 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

حكايت بى‏نمازان‏

 

 

رسول خدا صلى الله عليه و آله با عده اى از محلى رد مى شدند. يك سگ قوى هيكل، به شدت پارس كرد. اصحاب وحشت كردند. پيامبر ايشان را آرام كرد و فرمود: نترسيد! اين حيوان با من حرف مى زند:

ما سميعيم و بصيريم و خوشيم

 

با شما نامحرمان ما خامُشيم

گر خسته مى پذيرى، ما سخت خسته ايم

 

ور دل شكسته مى خرى، ما دل شكسته ايم

لطف تو مى گشايد اگر كار بسته را

 

اى دوست! ما دست و پاى خويش سخت بسته ايم

     

 

پارس سگ كه تمام شد، حضرت فرمود: سگ مرا مى شناخت و مى گفت: يا رسول اللَّه! هر روز خدا را شكر مى كنم كه قسمت مرا در اين آفرينش، سگ شدن قرار داد و انسان قرار نداد كه بى نماز شوم.

نماد آن نفسى كه سقوط خطرناك كرد و از حقايق محروم شد، زليخا بود و نماد نفسى كه اوج گرفت، يوسف بود. زليخا در مكتب مادى گرى صرف، كلاس رفته بود، اما يوسف در مكتب وحى تربيت شده بود.

 

 

 


منبع : پايگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

معرفت بيشتر، خضوع بيشتر
دعاى كرب و اثر آن‏
حکایتی از چوپان و حضرت مسيح (ع)
داستانى عبرت‏آموز
داستان اعجاب‏ انگيز بَحيراى راهب‏
صبر ديندارن بر مصائب‏
می‌دانی از تمام کره زمین برای من پول می‌آید!؟
حكايت واعظ معروفى كه بدى را با خوبى دفع كرد
حکایتی از نشانه‏هاى ايمان‏
حكايتى از حاج سيد محمّد فشاركى‏

بیشترین بازدید این مجموعه

رسش و پاسخی بسیار مهم
حكايتى از حاج سيد محمّد فشاركى‏
حكايت واعظ معروفى كه بدى را با خوبى دفع كرد
حكايت بى‏نمازان‏
حكايت محاسبه نفس مرحوم حاج ملاهادى‏
دعاى كرب و اثر آن‏
چرا عذاب نازل نمى‏شود؟
صبر ديندارن بر مصائب‏
معرفت بيشتر، خضوع بيشتر
حکایتی از حقيقت قناعت

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^