نچه در پي مي آيد تحليلي است درباره اهميت و نقش عنصر تبليغ و پيام رساني در تداوم نهضت عاشورا و تشريح نحوه عملكرد ائمه(ع) در تثبيت سيره عملي تغيير رفتارهاي امت. نويسنده درمقاله خود به بررسي هدف امام حسين(ع) در جاانداختن اصلاحات دائمي در ميان مسلمانان پرداخته و مأموريت اسراي كربلا را موجب برباد رفتن تلاشهاي پنجاه ساله نفاق جديد پس از پيامبر(ص) دانسته است. اينك با هم آن را از نظر مي گذرانيم:
نقش پيام رساني و تبليغ
يكي از استادان روان شناسي تبليغ بر اين باور است كه هركاري نيازمند تبليغ است تا معرفي، پذيرفته و مورد استقبال عمومي قرار گيرد. از اين رو بيش از 70 درصد هزينه هاي توليد را به هزينه هاي تبليغ اختصاص مي دهد كه به نظر وي بازگشت سرمايه و سود آن چند برابر آن است. يكي از استادان دراين مسئله توضيح مي دهد كه بسياري از علوم در جهان اسلام پديدار و به بالندگي رسيد ولي در جامعه، كاركردهاي خود را نشان نداد و مردم از آن بهره اي نبردند تا زماني كه از سوي اروپاييان ترجمه و درجامعه و ميان مردم به كار گرفته شد.
استاد علامه حسن زاده آملي درباره كتابي به نام شكل الحمار كه به مسائل هندسي به ويژه مسئله مثلث پرداخته بود اشاراتي داشته و مي فرمود كه در اين كتاب صدها مسئله عملي از يك شكل هندسي مثلث استنباط شده است كه صدها سال پس از سده چهارم و پنجم هجري بي استفاده بود تا آن كه اروپاييان بدان دست يافتند و از آن بهره بردند و در جامعه به كار گرفتند. دوستي ديگر مي گفت كه دانشمندان بزرگ اسلامي مانند ابوريحان بيروني و غياث الدين جمشيد كاشاني و خواجه نصيرالدين طوسي و بوعلي و رازي و مانند ايشان صدها كار علمي و تحقيقاتي انجام دادند و مسائل مهمي در علوم مختلف پزشكي و شيمي و رياضيات و ديگر علوم پايه و انساني را حل و فصل كردند ولي از آن جايي كه به شكل كاربردي به ميان مردم نرفت آثاري از خود به جا نگذاشت و تنها درميان گروهي خاص همانند علوم غريبه تدريس شد و جامعه اسلامي صدها سال از آن هيچ بهره اي نبرد و تغييري در زندگي و آسايش و آرامش مردم پديد نيامد.
براين اساس، نقش پيام رساني و آگاهي بخشي ديگران به عنوان عامل مهم، خود را نشان مي دهد. كتابي كه نوشته مي شود و يا علمي كه در گوشه اي از آزمايشگاه كشف و به دست مي آيد و حتي كاسته مي شود و چاپ مي گردد و تنها شماري از مردم از محتواي آن آگاه مي شوند نمي تواند تاثير مثبت و همه جانبه اي در زندگي مردم به جا گذارد. از اين رو كه عنصر تبليغ خود را به شكل بنياد تاثيرگذاري مثبت و سازنده و بقا و تداوم عمل نشان مي دهد.
اهميت بيان
اصولا تاكيد قرآن بر عنصر بيان: «علمه البيان» بدان معناست كه انسان به طور طبيعي جز با بيان نمي توانست به موفقيت هايي كه در حال حاضر بدان دست يافته دست يابد. انتقال احساسات و عواطف دروني و آگاهي ها و تجربيات و دانش هاي متفاوت و متنوع علمي و مفاهيم بنيادين تنها از راه بيان، قابليت دوام و رشد و بالندگي و شكوفايي مي يافت.
بيان مهمترين و اساسي ترين راه انتقال كشفيات و خواسته ها و نيازها و دانش هاست. كسي كه امري را به ديگري از راه بيان انتقال مي دهد درحقيقت تبليغ مي كند و آگاهي خويش را به ديگري مي رساند.
تبليغ با آگاهي بخشي هاي ديگر اين تفاوت را دارد كه در آن عنصر پيام از جايگاه و نقش حساس و ارزشي فراتر برخوردار است. به اين معنا كه مبلغ مي كوشد تا از راه هاي مختلف و متفاوت بياني، پيامي را به ديگري برساند و منتقل سازد. پيام هر اندازه مهم و ارزشي تر باشد بر ارزش تبليغ و پيام رساني افزوده مي شود.
در آيات قرآني از پيام هاي سنگين و مهم و پرمحتوا به نبأ و نبأ عظيم ياد مي شود. نبأ عظيم به معناي خبر و پيامي است كه از ويژگي هايي چون تاثيرگذاري بر بخش بزرگي از جامعه بشري و آثار و تبعات فراگير و كلي برخوردار مي باشد. به عنوان نمونه از ولايت به عنوان نبأ عظيم ياد مي شود؛ زيرا انتخاب شخصي براي ولايت همه جانبه سياسي و اجتماعي و قضايي براي مدتي بسيار طولاني مي تواند آثار بسيار و نيز فراگير بر جامعه به جا گذارد. هم چنين خبر از جنگ عمومي و جهاني و يا رستاخيز و قيامت، اخباري هستند كه داراي پيام هاي با ويژگي هاي نبأ مي باشند.
پيامبران، مبلغان پيامهاي بزرگ
در آيات قرآن پيامبران به عنوان مبلغان پيام هايي از اين دست معرفي شده اند كه مي بايست از سوي خداوند نباء عظيمي را به گوش مردم برسانند و آن را تبليغ كنند. از اين رو مأموريت و وظيفه اصلي و اولي پيامبران در آيات قرآن تبليغ و ابلاغ معرفي شده است چنانكه خداوند مي فرمايد: يبلغون رسالات ربه؛ كساني كه پيام هاي پروردگار خويش را مي رسانند.
بنابراين عنصر پيام رساني و رسالات به عنوان عنصر نبوت و رسالت در آيات قرآني مطرح مي باشد. در برخي از آيات به پيامبر(ص) هشدار مي دهد كه اگر پيام ولايت را به گوش مردم نرساند گويي اصلا پيامي را نرسانيده است؛ زيرا پيام ولايت به معنا و مفهوم تداوم اسلام به عنوان يك جريان فراگير و كلي در سطوح مختلف جامعه تا روز قيامت است.
در حقيقت، اسلام زماني ارزش مي يابد و آثار تبليغ پيامبر(ص) زماني خود را نشان مي دهد كه از حالت مقطعي بودن بيرون آيد و پيام و رسالات پروردگار از اسارت و بند لحظه تاريخي آن بيرون آيد و به عنوان عنصري فرا زماني و مكاني مورد پذيرش قرار گيرد. به سخن ديگر، زماني پيام اسلام به درستي تبليغ و به گوش مردم رسانده شده است كه پيام از اسارت تاريخي بودن، خود را برهاند و اين مهم تنها با بيان و تبليغ ولايت انجام مي شود؛ زيرا ولايت به معناي خروج دين اسلام از بند زمان تاريخي خود است. زماني كه اسلام براي هميشه داراي اشخاصي مي شود كه به حكم ولايت عظماي خويش بر جامعه و مسايل آن حكومت مي كنند و امور دين و دنياي آنان را سامان مي دهند اسلام باقي و پايدار خواهد ماند و مأموريت الهي از بند زمان بيرون مي رود.
پيام رساني در عاشورا
اگر براي عنصر پيام ولايت به عنوان عنصر و مؤلفه اصلي پيام رساني پيامبر(ص)، نقش اساسي قائل شده ايم كه دين اسلام در قالب آن تداوم و بقا يافته است؛ چنين نقشي را مي بايست در عنصر پيام عاشورايي براي تداوم نهضت اصلاحي در رفتارهاي امت و جامعه اسلامي قائل شد. به اين معنا كه اگر اسلام با تبليغ ولايت توانست تا قيامت، باقي و برقرار بماند و اسلام فراگير و دربردارنده عنصر سياسي و اجتماعي در جامعه، كاركردهاي خود را به خوبي نشان مي دهد؛ بي گمان تبليغ و پيام عاشورايي نيز بخش ديگري از حيات اسلام و تداوم آن را رقم زده است.
كاري كه پيامبر(ص) با پيام رساني خويش انجام داد اين بود كه توانست سلامت اسلام و محتواي آن را با ولايت و معرفي اين پيام و تبليغ آن تثبيت كند و اسلام را از هر گونه تصرفات و تحريفات محتوايي حفظ كند و دست كم بخشي از جامعه را از محتواي اصيل و ناب آن آگاه نگه دارد هرچند كه بخش بزرگ تر آن ممكن است از آن غافل شود و يا آنرا به فراموشي سپارد ولي همواره بخش ولو كوچك در كنار امت قرار دارد كه حامل محتواي اصيل و ناب آن است.
تشكيل نظام سياسي ولايي با ابلاغ آخرين پيام كه در سوره مائده آيات 3 و 60 بيان شده است خود بهترين شيوه براي حفظ و تداوم اسلام اصيل تا روز قيامت بود.
ماموريتي كه حضرت امام حسين(ع) از سوي خدا و پيامبر(ص) به عهده مي گيرد اصلاح در حوزه هاي عمل اجتماعي است. ماموريت اصلاحات دايمي به عهده كسي نهاده شد كه مي بايست توانايي عمل اجتماعي وي قوي و بسيار تاثيرگذار باشد.
در تاريخ نقلي و روايي به اين نكته اشاره شده كه همه از قيام و نهضت عاشورايي اطلاع كامل و دقيقي داشته اند و هر يك از پيامبران پيشين نه تنها به رشادت و جان فشاني امام حسين(ع) غبطه مي خوردند و اشك مي ريختند بلكه خواهان همراهي با وي در اين عمل بزرگ و جاودانه بودند.
در حقيقت اگر پيامبر(ص) با ابلاغ ولايت، تداوم نظام اسلام را به عنوان دين، دور از دسترس تحريف، تثبيت كرد و تا روز قيامت حلال و حرام وي حلال و حرام گشت و مسئوليت و ماموريت همه پيامبران(ع) با ايشان ختم به خير شد؛ با حركت و قيام امام حسين و اقدام عملي وي حركت دايمي اصلاحات در حوزه عمل اجتماعي نيز تا روز قيامت تثبيت گشت.
هدف امام حسين(ع)، تغيير در نگرشها و بينشها
حضرت امام حسين(ع) چنان كه خود بارها بر آن تصريح مي كند، اصلاحات در امت جد خويش و بازگشت مردم به سيره عملي جد بزرگوارش است. در حقيقت اگر پيامبر تلاش داشت تا در بينش ها و اعتقادات تغيير پديد آورد و اسلام به عنوان مجموعه گزاره هاي هستي شناختي، انسان شناختي و خداشناختي و نيز آموزه هاي دستوري تكاملي بشر در ميان مردم مورد پذيرش قرار گيرد، امام حسين(ع) ماموريت تاريخي از ازل داشت كه اسلام را به عنوان نگرش و رفتار و عمل مردم تثبيت كند. از اين رو كار امام حسين در حوزه نگرش ها بوده است. تغيير در نگرش ها و رفتارها همواره دشوارتر از تغيير در بينش هاست؛ هر چند كه رابطه تنگاتنگي ميان بينش ها و نگرش هاست و تغيير بينش در بيش تر مواقع موجب تغيير در نگرش ها مي شود ولي اين گونه نيست كه تغيير بينش موجب تغيير نگرش شود؛ از اين رو خداوند به افراد بسياري اشاره مي كند كه بينش آنان تغيير يافته ولي در عمل، ايمان در دل هايشان نفوذ نكرده است؛ زيرا در عمل چنان كه باور دارند رفتار نمي كنند و رفتاري از روي فسق و فجور دارند؛ زيرا فاسق كسي است كه مومن مي باشد ولي در عمل و رفتار خويش برخلاف آموزه هاي هنجاري اسلام عمل مي كند. لذا خداوند همواره در آيات بسيار بر دو عنصر ايمان و عمل صالح تاكيد مي ورزد و مومنان واقعي را كساني بر مي شمارد كه افزون بر ايمان، داراي عمل صالح هستند. تاكيد بر عمل صالح به معناي تاكيد بر حوزه نگرشي و رفتاري است تا به شكل هنجاري انجام شود.
البته تاكيد ما بر عنصر نگرش و ارزش دهي بيش از اندازه، بدان معنا نيست كه ارزش تغيير بينش را ناديده گرفته و از بها و سختي آن بكاهيم؛ زيرا تغيير بينش اگر در حد تغيير نگرش نيست ولي كاري بسيار سخت و دشوار است؛ به ويژه آن كه تغيير بينش در حكم مقدمه بودن و بسترسازي براي تغيير نگرش است و از جايگاه مهم و ارزشي و سختي برخوردار مي باشد. از اين رو پيامبر(ص) مي فرمايد ما اوذي نبي كما اوذيت؛ هيچ پيامبري چون من آزار نديد. افزون بر اين كه پيامبر(ص) هم به تغيير بينش و هم به تغيير نگرش توجه داشته و افزون بر تعليم، تزكيه به عنوان ماموريت اصلي او نيز مطرح بوده است. (جمعه آيه 2) ولي آن چه مورد تاكيد است اين كه امام حسين(ع) ماموريت مي يابد تا نگرش هايي را تغيير دهد كه به عنوان دين جايگزين شده بود؛ بدين معنا كه در زمان پيامبر(ص) نگرش ها براساس بينش هاي درست حركت مي كرد ولي در عصر امام حسين به جهت تغيير در برخي از جايگاه هاي نظام سياسي و مديريتي جامعه و شكل گيري نظام سياسي خلافت شورايي و سلطنتي به جاي نظام سياسي ولايي، حركت ها و رفتارهاي خاص سياسي و اجتماعي به عنوان دين انجام مي شد. از اين رو ماموريت وي دشوارتر بود و مي بايست افزون بر تغيير در برخي از بينش ها در نگرش هاي اجتماعي و سياسي جامعه و امت پيامبر(ص) نيز تغيير ايجاد مي كرد.
اهميت صبر و استقامت در پروسه تغيير رفتارها
تغيير در نگرش نيازمند عنصر صبر و استقامت در حوزه عمل است. بسياري از مردم ممكن است با بيان و آگاهي بخشي در بينش هاي خويش تغيير دهند ولي عموم ايشان از تغيير نگرش و رفتار سخت ابا مي ورزند و يا سخت تر آن را تغيير مي دهند؛ زيرا نگرش ها به عنوان رفتارهاي هنجاري و عادي و معمولي در جامعه جا مي گيرد و چيزي كه به عنوان عادت ثانوي و طبيعت دوم بشر شده است به سختي قابل تغيير و جا به جايي است.
شما مي توانيد در مساله امر به معروف و نهي از منكر در حوزه بينشي به شخص بفهمانيد كه خدا يكي است او در يك درك واقعي به اين مساله مي رسد و آن را به سادگي مي پذيرد ولي در امر به معروف و نهي از منكر عملي و هنجاري و نگرشي به سادگي نمي توان موجب تغيير رفتار شخص شد.
كسي كه به كاري عادت كرده نمي تواند به سادگي آن را ترك كند و در يك فرآيند پيچيده زماني و تربيت و پرورش است كه قابليت تغيير را مي يابد؛ به ويژه اگر چنين رفتاري را هنجاري بشمارد و براساس آن عمل كند كه نوعي تغيير در بينش را نيز مي طلبد.
جامعه اي امام حسين(ع) در آن قرار داشت جامعه اي بود كه نظام خلافت سلطنتي با بينش جبرگرايانه و دوري از عدالت در همه حوزه هاي توليد و توزيع و مصرف، بر آن حاكميت يافته و هنجارهاي جديدي را شكل داده بود. امام حسين(ع) مي بايست در چنين جامعه اي دست به اصلاح مي زد. البته ماموريت او اصلاح در همان مقطع تاريخي نبود بلكه او نيز همانند پيامبر(ص) ماموريت فرا زماني و فراتاريخي داشت و مي بايست به گونه اي عمل كند كه قابليت اصلاحات دايمي در امت و جامعه براي هميشه فراهم شود.
علي(ع) و تثبيت سيره عملي مبارزه با جائران
براي توضيح اين بخش ذكر اين نكته كه امام خميني(ره) در يكي از بيانات خويش به آن اشاره داشته خالي از لطف نيست. ايشان درباره مخالفت امير مومنان(ع) با معاويه به اين مسأله اشاره مي كند كه هدف وي مخالفت با عنصر فاسق و حاكم جور به عنوان يك ماموريت دايمي براي بشر و جوامع اسلامي بوده است. آن حضرت اگر با معاويه به عنوان يك شخص و اجبار و مصلحت تاريخي كنار مي آمد مشكلي ايجاد نمي شد؛ ولي ترس اين بود كه به عنوان يك سيره و عمل در آينده بدان استناد شود؛ به اين معنا كه اگر حتي وي بارها و بارها در سخنراني خويش به نادرستي و بطلان حاكم جور و فاسق اشاره مي كرد ولي در عمل در يك مورد كوتاه مي آمد بدان سيره استناد مي شد و حاكمان جور در طول تاريخ بشر به اين عنوان پذيرفته مي شدند. ولي امير مومنان(ع) با مخالفت عملي خويش سيره مخالفت دايمي با حكومت و حاكمان جور را تثبيت كرد و ما نيز ماموريت يافتيم تا بدان سيره عملي با هر حكومت جور و فاسقي مبارزه كرده و بر ضد آن قيام نموده و آن را نپذيريم.
امام حسين(ع) نيز با كاري كه كرد سيره عملي مبارزه با هرگونه انحراف و تحريف در عمل و نگرش را تثبيت كرد. وي خواهان اصلاحات دايمي در امت بود؛ بدين معنا كه امت و جوامع هميشه نيازمند اصلاحات دايمي براي پيشرفت هستند. برخي از نابهنجاري ها و رفتارهاي زشت و ناپسند اندك اندك در جامعه نفوذ كرده و آرام و بي صدا جاخوش مي كنند و به شكل فرهنگ و سنت و آداب و رسوم درمي آيند. از اين روست كه مي بايست همواره افرادي هوشيار، رفتار جمعي جامعه را مديريت كرده و فرهنگ عمومي را كنترل و مهار و آسيب شناسي كرده و موارد نابهنجار را پاكسازي كنند. اين گونه است كه آن حضرت به حركت خويش به عنوان سيره عملي براي اصلاحات دايمي در امت اسلام مي نگرد.
اگر آن حضرت(ع) مأموريت خويش را اين گونه ارزيابي و تحليل مي كند، نيازمند عناصري است كه آن را دايمي و جاودانه و پايدار سازد. اين جاست كه نقش پيام رساني، خود را به عنوان عنصر تداوم بخش معرفي مي كند. آن حضرت(ع) نيز با آگاهي به اين مسئله است كه بستر تداومي براي پيام رساني را فراهم مي آورد كه در ادامه بدان پرداخته مي شود.
نقش پيام رساني در استمرار اصلاحات رفتاري امام حسين(ع)
امام حسين(ع) بارها در پاسخ كساني كه خواهان عدم همراهي اهل بيت از زن و فرزند با ايشان در سفر كربلا بود مي فرمايد: من مأموريت دارم كه ايشان را با خود ببرم؛ و خداوند خواهان آن است كه مرا كشته و ايشان را اسير ببيند؛ زيرا اين را از پيامبر(ص) شنيده است كه: فان الله شاء ان يراك قتيلا و شاء ان يراهن اسيرا
اگر خداوند چنين مي خواهد، پس بايد به نقش كليدي شهادت و نيز اسارت توجه زيادي كرد. شهادت امام حسين(ع) تأثيرگذاري در نگرش جامعه اي است كه به تباهي و فسق و ظلم و جبر گرايش يافته اند و اسارت خاندان از زن و فرزند براي تأثيرگذاري در جوامع آينده اي است كه مي بايست اين پيام را از اين طريق دريافت مي كردند.
حادثه عاشورا دو بخش عمده و تأثيرگذار دارد؛ چنان كه رسالت پيامبر اين گونه بود. در رسالت پيامبر(ص) كه بخش عمده از زندگي و عمر ايشان را گرفت مسئله، ابلاغ پيام هايي بود كه تا پيش از غدير انجام مي شد. بخش دوم آن كه مورد تأكيد قرآن و خداوند بود و در حقيقت اكمال دين و مكمل و عامل بقا و تداوم آن نيز شمرده مي شد بخش ابلاغ ولايت و تعيين جانشين بوده است.
در داستان عاشورايي نيز دو بخش عمده را مي توان شناسايي كرد. بخش شهادت كه بخش نخست پيام رساني براي اصلاح عملي جامعه و امت اسلامي بود و بخش دوم كه با همراهي اسارت نقش تداوم اصلاحات را تثبيت مي كرد.
مأموريت اسيران كربلا
مأموريتي كه اسيران كربلا دست كم در مدت چهل روز آغاز مأموريت به عهده داشتند بسيار سخت و چالشي و مهم بود. وقتي اسيران مأموريت ابلاغ رسالت عاشورايي را به عهده گرفته بودند از نظر روحي مي بايست بسيار متزلزل باشند؛ دشمن در اوج بود و مست غروري كه با كشته شدن دشمن به دست آورده بودند و اهل بيت، زنان و فرزندان اسيري بودند كه كشته شدگان در پيشاپيش ايشان در حركت بود. با اين همه، شكست اين پيروزي مي بايست در همان روز آغاز مي شد و مأموريت آن بود كه آنان را در اوج قدرت به حضيض ذلت بكشاند. اين گونه است كه حضرت زينب(س) در همان آغاز حركت عملي تبليغي خويش را شروع مي كند و سخناني را در قتلگاه بر زبان مي راند كه دل هاي شاد را غمگين و مغروران پيروز را خوار مي گرداند. آناني كه دست پر به خود نگريستند دستان خويش را تهي يافتند و شرمسار از خود و خدا و زن و بچه خويش گشتند.
مأموريت چهل روزه اهل بيت چنان تأثيرگذار بود كه به تعبيري تلاش هاي بيست و چندساله معاويه و يا پنجاه ساله نفاق جديد، هباء منثور مانند پنبه به دست پنبه زنان و حلاجان ماهر و كاركشته اهل بيت پيامبر(ص) زده شد. اين گونه است كه نظام ولايي و نگرش هاي برخاسته از آن دوباره چون جوانه اي از ميان خاكستر بيرون زد و يا چون ققنوسي از درون آتش كشته شدگان سربرآورد.
سخنان و كارهايي كه اسيران كردند همانند فرآيندي است كه انسان در چهل سال بدان مي رسد؛ اين چهل روزه بود كه كار چهل و پنجاه سال را كرد و اصلاحاتي را به انجام رساند و زمينه براي اصلاحات دايمي فراهم شد و جامعه با اين شيوه آموخت كه همواره نيازمند اصلاحات دايمي است تا عناصر منكر دور ريخته شود و عناصر معروف جايگزين آن شود.
اكنون ما با اين شيوه آموخته ايم كه حتي عناصر نادرستي را كه در عزاداري امام حسين(ع) وارد مي شود و به شكل مرموزانه و آرام به عنوان فرهنگ عاشورايي جاخوش مي كند بيرون بريزيم و اصلاحات دايمي حتي در فرهنگ عزاداري عاشورايي انجام دهيم و به صرف سنت و آداب ده و يا صد و يا حتي هزار ساله آن را نپذيريم.
نويسنده:علي اكبر شريفي
منبع : کیهان